گدای شهر را دانسته خلقی پادشاه من

گدای شهر را دانسته خلقی پادشاه من وزین شهرم سیه‌رو کرده چشم روسیاه من چرا آن تیره اختر کز برای یکدرم صدجا رخ خود زرد…

ادامه مطلب

یزک سپاه هجران که نمود پیش‌دستی

یزک سپاه هجران که نمود پیش‌دستی عجب ار نگون نسازد علم سپاه هستی ز می فراق بوئی شده آفت حضورم چه حضور ماند آن دم…

ادامه مطلب

آن که چشمت را ز خواب ناز بیداری نداد

آن که چشمت را ز خواب ناز بیداری نداد دلبری دادت بقدر ناز ودلداری نداد آن که کرد از قوت حسنت قوی بازوی جور قدرتت…

ادامه مطلب

بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید

بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید عشق زد بر در دل نوبت سلطان دگر کوچ کن…

ادامه مطلب

در عین وصل جز من راضی به مرگ خود کیست

در عین وصل جز من راضی به مرگ خود کیست صد رشک تا سبب نیست با خود درین صدد کیست یاران مدد نمودند در صلح…

ادامه مطلب

گرچه دیدم بر عذار عصمتت خال گناه

گرچه دیدم بر عذار عصمتت خال گناه چشم از رویت نبستم روی چشم من سیاه کم نگه کردم که رویت را ندیدم سوی غیر غیرتم…

ادامه مطلب

اگر خواهی دعای من کنی بر مدعای من

اگر خواهی دعای من کنی بر مدعای من بگو بیمار عشق من شود یارب فدای من اگر عمرم نمانده است ای پسر بادا بقای تو…

ادامه مطلب

بیرون شدم از بزمت ای شمع صراحی گردنان

بیرون شدم از بزمت ای شمع صراحی گردنان هم دشمنی کردم به خود هم دوستی با دشمنان دامن‌فشان رفتم برون زین انجمن وز غافلی نقد…

ادامه مطلب

دگر از بهر من زد دار عبرت سرو بالائی

دگر از بهر من زد دار عبرت سرو بالائی حریفان می‌کنید امروز یا فردا تماشائی دگر خواهند دید احباب در بازار رسوائی دوان عریان تنی…

ادامه مطلب

گشت دیگر پای تمکینم سبک در راه او

گشت دیگر پای تمکینم سبک در راه او صبر بی لنگر شد از شوق تحمل گاه او داد شاه غیرتم تشریف استغنا ولی راست برقدم…

ادامه مطلب

ای فلک خوش کن به مرگ من دل یار مرا

ای فلک خوش کن به مرگ من دل یار مرا دلگران از هستیم مپسند دلدار مرا ای اجل چون گشته‌ام بار دل آن نازنین جان…

ادامه مطلب

تبارک الله ازین پادشاه وش صنمی

تبارک الله ازین پادشاه وش صنمی که مردمش ز بت خود عزیزتر دانند کنند جای دگر بندگی ولی او را به صدق دل همه جا…

ادامه مطلب

دل می‌شود هر روز خون تا او ز دل بیرون شود

دل می‌شود هر روز خون تا او ز دل بیرون شود امروز هم شد اندکی فردا ندانم چون شود اشکی که می‌دارم نهان از غیرت…

ادامه مطلب

ما به یارانیم مشغول و رقیب ما به یار

ما به یارانیم مشغول و رقیب ما به یار یا به یاران می‌توان مشغول بودن یا به یار یاری یاران مرا از یار دور افکنده…

ادامه مطلب