صبح این بادیه آشوب تپشهای دل است

صبح این بادیه آشوب تپشهای دل است شام‌گردی ز جنون‌تازی سودای دل است مجمر اینجا همه‌ گوش است بر آواز سپند آسمان خانهٔ زنبور ز…

ادامه مطلب

صد هنر در پرده دل فرش اقبال صفاست

صد هنر در پرده دل فرش اقبال صفاست بیشتر در خانهٔ آیینه جوهر بوریاست سجده تعلیم است عجز نارساییهای شوق چین‌ کلفت بر جبینم نقش…

ادامه مطلب

طاس این نرد اختیاری نیست

طاس این نرد اختیاری نیست هرچه آورد اختیاری نیست بر هوا بسته‌اند محمل ما کوشش گرد اختیاری نیست همه مجبور حکم تقدیریم کرد و ناکرد…

ادامه مطلب

عاقبت چون شعله خاکستر به فرق ما نشست

عاقبت چون شعله خاکستر به فرق ما نشست درد صهبا پنبه ‌گشت و بر سر مینا نشست بی‌توام‌ گرد ضعیفی بس که بر اعضا نشست…

ادامه مطلب

عجز طاقت به‌ گرفتاری غم شادم‌ کرد

عجز طاقت به‌ گرفتاری غم شادم‌ کرد یاس بی‌بال و پری از قفس آزادم ‌کرد کو خم دام تعلق چه ‌کمند اسباب اینقدرها به قفس…

ادامه مطلب

عروج همتی در کار دارم

عروج همتی در کار دارم همه گر سایه‌ام دیوار دارم غبارم آشیان حسرت اوست چمن درگوشهٔ دستار دارم نفس بیتابی دل می‌شمارد هجوم سبحه در…

ادامه مطلب

عقل را مپسند با عشق جنون‌پرور طرف

عقل را مپسند با عشق جنون‌پرور طرف بیخبرتا چند سازی پنبه با اخگر طرف کلفت جاوید پستی‌های فطرت توأم‌اند از جبین سایه کم گردد سیاهی…

ادامه مطلب

عمری‌ست به‌چشمم ز نم اشک اثر نیست

عمری‌ست به‌چشمم ز نم اشک اثر نیست ای دل تو کجایی ‌که غبارت به نظر نیست محرومی غفلت نظری را چه علاج ‌است خلقی‌ست درین…

ادامه مطلب

عنقا سراغم از اثرم وهم و ظن تهیست

عنقا سراغم از اثرم وهم و ظن تهیست در هر مکان چو نقش نگین جای ‌من تهیست بی‌حرف ساز صوت و صداگل نمی‌کند زین ‌جا…

ادامه مطلب

غبارم می‌کشد محمل به دوش نالهٔ دردی

غبارم می‌کشد محمل به دوش نالهٔ دردی که از وحشت نگیرد دامن اندیشه‌اش گردی به توفان تماشای ‌که از خود رفته‌ام یارب‌؟ که‌گردم می‌دهد یاد…

ادامه مطلب

غنچه‌سان بی‌در است خانهٔ ما

غنچه‌سان بی‌در است خانهٔ ما بیضه گل کرده آشیانهٔ ما همچو شبنم‌درین چمن محو است به نم چشم آب و دانهٔ ما بال بربال شهرت…

ادامه مطلب

فریاد کز توهم نامحرم حضوریم

فریاد کز توهم نامحرم حضوریم خفاش بی‌نصیبیم ظلمت‌شناس نوریم زان دم ‌که دامن ‌کل رفته‌ست از کف ما در احتیاج هر جزو مجنونتر از ضروریم…

ادامه مطلب

فقر ما را مشمارید کم از عالم تیغ

فقر ما را مشمارید کم از عالم تیغ که برشهاست بقدر تنکی‌ در دم تیغ عجز مردان اثر غیرت دیگر دارد پشت در سینه نهان…

ادامه مطلب

قاصد به حیرت‌کن ادا تمهید پیغام مرا

قاصد به حیرت‌کن ادا تمهید پیغام مرا کز من نمی‌ماند نشان گر می‌بری نام مرا حرفی‌ست نیرنگ بقا، نشنیده‌گیر این ماجرا می نیست جز رنگ…

ادامه مطلب

خودسری‌گرد دل تنگ نگردد هرگز

خودسری‌گرد دل تنگ نگردد هرگز غنچه تا وانشود رنگ نگردد هرگز سرمهٔ چشم ادب‌پرور جمعیت ماست ساز ما خفت آهنگ نگردد هرگز بی‌سخن عذر ضعیفی…

ادامه مطلب

خیال خوش‌نگاهان باز با شوخی سری دارد

خیال خوش‌نگاهان باز با شوخی سری دارد به خون من قیامت نرگسستان محضری دارد من‌ و سودای ‌خوبان ‌، زاهد و اندیشه ‌ی رضوان در…

ادامه مطلب

کام از جهان گرفتم و ناکام هم شدم

کام از جهان گرفتم و ناکام هم شدم آغاز چیست محرم انجام هم شدم یاد نگاه او به چه‌ کیفیتم بسوخت عمری چراغ خلوت بادام…

ادامه مطلب

کرده‌ام باز به آن گریهٔ سودا، سودا

کرده‌ام باز به آن گریهٔ سودا، سودا که ز هر اشک زدم بر سر دریا، دریا ساقی‌امشب‌چه‌جنون ریخت‌به‌پیمانهٔ هوش که شکستم به دل از قلقل…

ادامه مطلب

کنون که مژدهٔ دیدار شوق بنیادست

کنون که مژدهٔ دیدار شوق بنیادست به هر طرف رودم دل تجلی‌آبادست مکن به آینه تکلیف نامه و پیغام که در حضور نویسی تحیر استادست…

ادامه مطلب

کو خلوت و چه انجمن آثار جاه اوست

کو خلوت و چه انجمن آثار جاه اوست هرجا مژه بلندکنی بارگاه اوست دل را برون زخود همه یک‌گام رفتنی‌ست گر برق ناله نیست نگه…

ادامه مطلب

کیستم من نفس سوختهٔ منجمدی

کیستم من نفس سوختهٔ منجمدی دل خون‌ گشته و گل‌ کرده غبار جسدی نقش تصویر خیالی ز اثر نومیدم دعوی‌ام شوخی و مستی و ندارم…

ادامه مطلب

گذشته‌ام به تنک ظرفی از مقام حباب

گذشته‌ام به تنک ظرفی از مقام حباب خم محیط تهی‌کرده‌ام به جام حباب جهان به شهرت اقبال پوچ می‌بالد تو هم به‌گنبدگردون رسان پیام حباب…

ادامه مطلب

گر به‌این وحشت‌دهدگرد جنون‌سامان ما

گر به‌این وحشت‌دهدگرد جنون‌سامان ما تا سحرگشتن‌گریبان می‌درد عریان ما فیض‌ها می‌جوشد از خاک بهار بیخودی صبح‌فرش است ازشکست رنگ در بستان‌ما در تماشایت به…

ادامه مطلب

گر در هوای او قدمی پیش رفته‌ایم

گر در هوای او قدمی پیش رفته‌ایم مانند شبنم از گره خویش رفته‌ایم قید جهات مانع پرواز رنگ نیست از حیرت اینقدر قفس اندیش رفته‌ایم…

ادامه مطلب

گر نیست در این میکدهها دور تمامی

گر نیست در این میکدهها دور تمامی قانع چو هلالیم به نصف خط جامی در ملک قناعت به مه و مهر مپرداز گر نان شبی…

ادامه مطلب

گرم نوید کیست سروش شکست رنگ

گرم نوید کیست سروش شکست رنگ کز خویش می‌روم به خروش شکست رنگ جام سلامت از می آسودگی تهی است غافل مشو ز باده‌فروش شکست…

ادامه مطلب

گل عجزی تصور کن بهارکبریا بنگر

گل عجزی تصور کن بهارکبریا بنگر ز ما رنگی تراش و در کف پایش حنا بنگر ز سیر موج‌ ، وضع قطره‌ ها پنهان نمی‌گردد…

ادامه مطلب

گهی بر سر،‌ گهی در دل‌،‌ گهی در دیده جا دارد

گهی بر سر،‌ گهی در دل‌،‌ گهی در دیده جا دارد غبار راه جولان تو با من‌ کارها دارد چو شمع از کشتنم پنهان نشد…

ادامه مطلب

ما را به راه عشق طلب رهنما بس است

ما را به راه عشق طلب رهنما بس است جایی ‌که نیست قبله‌نما نقش پا بس است جنس نگه زهرکه بود جلوه سود ما سرمایه…

ادامه مطلب

ماییم و گرد هستی حرمان دمیده‌ای

ماییم و گرد هستی حرمان دمیده‌ای چون صبح آشیانهٔ رنگ پریده‌ای در دامن خیال تو دارد غبار ما بی‌دست و پایی به ثریا رسیده‌ای بر…

ادامه مطلب

محرمان‌ کاثار صنع از عشق پر فن دیده‌اند

محرمان‌ کاثار صنع از عشق پر فن دیده‌اند بت اگر دیدند نیرنگ برهمن دیده‌اند وحشت‌ آهنگان‌ چو شمع از عبرت‌ کمفرصتی آستین تا چیده گردد…

ادامه مطلب

مردی چوشمع در همه جا، جا نگاهدار

مردی چوشمع در همه جا، جا نگاهدار هرچند سر به باد رود پا نگاهدار گوهر دهد دمی که کند قطره ضبط موج دل جمع کن…

ادامه مطلب

مصور نگهت ساغر چه رنگ زند

مصور نگهت ساغر چه رنگ زند مگر جنون کند و خامه در فرنگ زند چنین‌که نرگست از ناز سرگران شده است ز سایهٔ مژه ترسم…

ادامه مطلب

مکن ز شانه پریشان دماغ‌گیسو را

مکن ز شانه پریشان دماغ‌گیسو را مچین به چین غضب آستین ابرورا نگاه را مژه‌ات نیست مانع وحشت به سبزه‌ای نتوان بست راه آهو را…

ادامه مطلب

من نمی‌گویم زیان کن یا به فکر سود باش

من نمی‌گویم زیان کن یا به فکر سود باش ای ز فرصت بیخبر در هر چه باشی زود باش در طلب تشنیع کوتاهی مکش از…

ادامه مطلب

موی دماغ جاه و حشم حل نمی‌شود

موی دماغ جاه و حشم حل نمی‌شود فغفور خاک‌گشت و سرش‌کل نمی‌شود ما و من هوسکدهٔ اعتبار خلق تقریر مهملی است‌که مهمل نمی‌شود زبن گرد…

ادامه مطلب

میی‌که شوخی رنگش جنون افلاک است

میی‌که شوخی رنگش جنون افلاک است به خاتم قدح ما نگین ادراک است خمیر قالب من بود لای خم‌ کامروز کسی که ریشه دوانید در…

ادامه مطلب

ناموس عالم عین اندیشهٔ سوا برد

ناموس عالم عین اندیشهٔ سوا برد آیینه‌داری وهم از چشم ما حیا برد راحت به ملک غفلت بنیاد بی‌خلل داشت مژگان‌گشودن آخر سیلی شد و…

ادامه مطلب

نداشت دیده من بی‌تو تاب خندهٔ صبح

نداشت دیده من بی‌تو تاب خندهٔ صبح ز اشک داد چو شبنم جواب خندهٔ صبح تبسم‌ گل زخم جگر نمک دارد قیامتی است نهان در…

ادامه مطلب

نسیم شانه‌کند زلف موج دریا را

نسیم شانه‌کند زلف موج دریا را غبار سرمه دهد چشم‌کوه و صحرا را ز زخم ارهٔ دندان موج ایمن نیست گهر به دامن راحت چسان‌کشد…

ادامه مطلب

نشئه دودی است‌ که از آتش می می‌خیزد

نشئه دودی است‌ که از آتش می می‌خیزد نغمه گردی‌ست که ازکوچهٔ نی می‌خیزد از لب نو خط او گر سخن ایجادکنم جام را مو…

ادامه مطلب

نفس درازی‌ کس تا به چون و چند نیفتد

نفس درازی‌ کس تا به چون و چند نیفتد گره خوش است‌ که بیرون این‌ کمند نیفتد حیاست آینه‌پرداز اختیار تعلق اگر دل آب نگردد…

ادامه مطلب

نقشم از ضعف به اندیشهٔ دیدن نرسید

نقشم از ضعف به اندیشهٔ دیدن نرسید نامم ازگمشدگیها به شنیدن نرسید زین خمستان هوس نشئهٔ وهمی داریم که به تر، طیب دماغم نرسیدن نرسید…

ادامه مطلب

نمی‌شود کس ازین عبرت انجمن محظوظ

نمی‌شود کس ازین عبرت انجمن محظوظ مگر چو شمع‌ کنی دل به سوختن محظوظ در جنون زن و از کلفت لباس برآ چه زندگیست‌که باشدکس…

ادامه مطلب

نه تعین نه ناز می‌رسدم

نه تعین نه ناز می‌رسدم تا جبین یک نیاز می‌رسدم ناز اقبال نارسایی ها تا به زلف ایاز می‌رسدم تا ز خاکسترم اثر پیداست سوختن…

ادامه مطلب

نه لفظ از پرده می‌جوشد نه معنی می‌دهد رویم

نه لفظ از پرده می‌جوشد نه معنی می‌دهد رویم همان یک رفتن دل می‌کند گرد آنچه می‌گویم مپرس ازمزرع بیحاصل نشو و نمای من چو…

ادامه مطلب

نی در پرواز زد، نی‌ سعی جولان کرد شمع

نی در پرواز زد، نی‌ سعی جولان کرد شمع تا به نقش پا همین سیر گریبان‌ کرد شمع خودگدازی محرم اسرار امکان گشتن است هر…

ادامه مطلب

نیست خاکسترما شعله صفت بسترما

نیست خاکسترما شعله صفت بسترما رنگ آرام برون تاخته ازپیکر ما ناله‌ها در شکن دام خموشی داریم خفته پرواز در آغوش شکست پر ما اشک…

ادامه مطلب

هر سو نگرم دیده به دیدار حجابست

هر سو نگرم دیده به دیدار حجابست ای تار نظر پیرهنت این چه نقابست خمیازهٔ شوق تو به می کم نتوان ‌کرد ما را به…

ادامه مطلب

هرچند درین‌ گلشن هرسو گل خودروییست

هرچند درین‌ گلشن هرسو گل خودروییست از خون شهیدانت در رنگ حنا بوییست از سلسلهٔ تحقیق غافل نتوان بودن طول امل آفاق از عالم‌ گیسوییست…

ادامه مطلب