عاقله قریشی
واژه واژه شعرت
واژه واژه شعرت به تار تار مويم گره خورده كاش بازو هاى مان را هم مانند چوتی هايم مى بافتيم عاقله قریشی
نقاشیی میشوم
نقاشیی میشوم بر دیوار های شهر در کتابهای درسی گاهی هم به دست کودکی که بعد انفجار در انتظار مادر است نقاشیی میشوم بر دستان…
لبریزم از نام آزادی
لبریزم از نام آزادی کبوتر سفید را نقاشی میکنم و سرود آزادی را زمزمه از لا به لای کتابم پروانه ها برای آزادی به پرواز…
قد کشیدم کنار درختی که
قد کشیدم کنار درختی که همنشین جوی قریه است این تار های سفید موی ما هزاران حکایت دارد از قشنگی های وطن که همیشه بهاران…
سایه دستانت
سایه دستانت مثل حجاب افتاده بر سرم طلوع چشمانت بر سر زمین دلم نور افشانی میکند از بودنت کنارم تمام حادثه ها گل میکند از…
دوست دارم در وصفت
دوست دارم در وصفت کلمات را عوض کنم اما جایت را نه نامت را بر سینهام خال کوبی میکنم تا در هر نفس کشیدن با…
در جغرافیای زندگی
در جغرافیای زندگی مرز های بسته را از سیم های خاردار ، رد کن شما می توانید بانو انعکاس صدای تان نان! کار! آزادی! تا…
تنها ترين مسافرى جامانده
تنها ترين مسافرى جامانده در امتداد خستگىِ جاده به مقصد آغوش تو مى انديشد اما تو ! چقدر بى خيال از كنار خاطرات شب هاى…
بهار آمد
بهار آمد یک دامن گل چیدم تا فرش قدمهایت کنم لبخندت موسیقی زندگی ست که بر رگهایم شناور است طنین صدایت عاشقانه بر قلبم حک…
بر شانهی بهار
بر شانهی بهار بغض زنان را بدرقه کنید از اشک های ریختهی در خیابان نقاشان فقط موج موهای خالی از لبخند را میکشند زنی آرزو…
اگر جنگ
اگر جنگ نمى بود! كاش جنگ نمى بود سفرها نان مى داشت سلاح گل شليک مى كرد گلوله ها گل مى نوشتند كلمه مهاجر رنگ…
هنوز طعم بوسه هایت
هنوز طعم بوسه هایت بر لب هایم مانده نسیم نفس هایت بر چهره ام می وزد هنوز عطر تنت را حس میکنم ماهی های احساس…
نامت را دوباره صدا میزنم
نامت را دوباره صدا میزنم از گلوی آرامم که زمزمه عاشقانه را هر روز برایت میخواند تنگ در آغوش خیال گرمی دستان نوازشگرات را بر…
ما دچار شادی امواج شدیم
ما دچار شادی امواج شدیم صخره ها بر قایق نیمه جان ما شلیک کردند چه بی رحمانه! هوای غصه بر تن ما بارید مثل طعمه…
قایق را پارو باید زد
قایق را پارو باید زد صخره ها را طی کرد تا به جزیره چشمانت رسید در محاصره آغوشت قلبم می تپد بلندی قامتت لبخندت کودک…
زیر چتر ، برگهای طلایی
زیر چتر ، برگهای طلایی آرام آرام پاییز را به یاد روز های، با تو بودن نقاشی میکنم وزش باد برگها را به رقص آورده…
دل لرزه هایم ، از حد گذشته
دل لرزه هایم ، از حد گذشته دستانم می لرزد دیگر تن خاکی ام را نقاشان با مداد می کشند خنده هایم را زیر چادر…
خیابان
خیابان در خیابان های مزدحم در میان هزاران عابر سر گردان می گردم تا عطر تن ات را دو باره بشنوم در میان بوق های…
جرمم عشق است
جرمم عشق است كه از نيم نگاهى دزدانه ات آغاز شد تا پشت ميله هاى تاريك چشمانت كشاندم بگذار حبس آغوشت باشم آزادى نميخواهم عاقله…
به تو مى انديشم
به تو مى انديشم به فاصله ها قايق را عبور از آب پارو بايد زد صخره ها را گل بايد كاشت دريا را پلى از…
بر ساقه های بیجان
بر ساقه های بیجان جوانه میزند نو نهالان تا صدای شان انعکاس کند بر جنگلی که پرندگاناش میخزند و مردمان شهر سرگردان به دنبال هیچاند…
آغوشت
آغوشت آرام ترین بستر روی زمین است بوسه هایت مسافران زود گذر اند نگران نیستم دفترم را پر کردم از خنده هایت عاقله قریشی
یلدا
یلدا هنوز خورشید میدرخشید سفره یلدا را پهن کردم شاخه های گل را برای تزیین چیدم شمع و آیینه گذاشتم برای نور و روشنایی زندگی…
میخواهم شعری بنویسم
میخواهم شعری بنویسم در وصف میهن که آخرش ارتباطی به جنگ نداشته باشد عاقله قریشی
گناهِ چشم نبود
گناهِ چشم نبود برق چشم تو آتش افگند در خرمنم كاش اين قدر قشنگ نبود منظره رود چشمانت تا هر رهگذرى را شوق غرق شدن…
عید آمد و من هنوز
عید آمد و من هنوز خیال آمدنت در سر دارم تا شفق بیدارم استخاره می گیرم دانه های تسبیح آمدنت !را مژده میدهند لبخند روی…
زنی، در بافت خیالاش!
زنی، در بافت خیالاش! غرق پرواز بلندست رویا هایش را به آسمان شفاف میسپارد قلباش زخم خورده از نا بسامانی های روزگار! پیش خدا گله…
دفتر خاطراتم
دفتر خاطراتم با نوشته های اشک آلود سنگین تر شده نمیدانم کدام صفحه اش را بخوانم از غروب؟ درخشش خورشید از پشت پنجره؟ از عبور…
خیابان ها از عبور خالی اند
خیابان ها از عبور خالی اند وقتی دختران کتابهای شان را مخفیانه میخوانند حرف ها بغض شدند نمی ریزد از دهان لای چادری پر چین…
تند باد های وحشی
تند باد های وحشی آینده سازان را به یغما بردند دختران! به کجا کوچ نموده اید؟ که در و دیوار مکتب دل تنگ صدای تان…
به دنبالت ، سر گردان
به دنبالت ، سر گردان شبها را سحر میکنم تا خود را پیدا کنم گم شده ام ! میان آرزوهای که خیال اش را میبافم…
با هزاران امید
با هزاران امید میخواستم همسفرم بمانی ابر باریدن گرفت هر دو زیر چتر پناه بردیم اما باد حسود نگذاشت میدانم ! سهم من نیستی دزدیده…
از نگاهت
از نگاهت فهمیدم دوستم داری سرود عشق را زمزمه میکنم گلهای پیراهنم را پیش قدمهایت میریزم بیا! سکوت لبانت را بشکن قطره قطره عسل بریز…
و من، راهی کوچههای کابلم !
و من، راهی کوچههای کابلم ! برف باریدن گرفت تن پوشیده از برف درختان شاخهها هم! فقط قلب پاک تو را، نقش بسته اند قدم…
نام تو را صدا میزنیم
نام تو را صدا میزنیم از سکوت زنانه خویش اشکهای ما صفحات روزنامه ها را سنگین کرده زنان ،پرنده ی در بند نیستند برای خشم…
گل باش
گل باش اگر روزی باران نبارید زمین ترک خورده را زینت بدی جای شلیک گلوله جوانه بزن غنچه کن در قلب هر انسان گل کن…
عکس یاد گاری را
عکس یاد گاری را كشيدم بيرون ز لا به لاى ورق هاى كهنه ى حافظ دوباره تازه شد آن يادهاى رنگارنگ دوباره برد مرا تا…
زنها نمی شکنند
زنها نمی شکنند زخم ها را مرهم مى شوند شمشيرها را گلدوزى مى كنند جاده ها را راه مى روند سفره را سير مى كنند…
دستانت را
دستانت را بر بافت موهایم قفل کن تا دل لرزه ها آرام شود پيش از ويران شدن شهر دل تهداب عشق را محكم كن تا…
خواستم بسرایم✍️
خواستم بسرایم✍️ در وصف آزادی به فکر سربازان در نبرد افتادم که شجاعانه مقامت میکنند به دستان حنا بسته زنان جوانی که هنوز منتظر اند…
تمام خواب های که دیده ام
تمام خواب های که دیده ام خیال های که بافتم از تمام زیبایی های دنیا همه فقط ترا از من می خواستند عاقله قریشی
به کجا کوچ میکنی
به کجا کوچ میکنی در این پاییز مگر زوزه ی باد را نمی شنوی؟ فریاد میزند غرورت را به کجا دفن میکنی؟ بعد شکستن دل…
از طنین نفس هایت
از طنین نفس هایت زمین دوباره سبز میشود غنچه های پیراهنم گل می کنند تا فرش راهت شوند بر بام ایستاده ام به تماشای هلال…
وطنم! وصف زیبایی تو آنقدر زیاد است
وطنم! وصف زیبایی تو آنقدر زیاد است که در سروده سپید من نمیگنجد بهترین واژهها را باید نوشت قشنگیات! کابوس سنگها را میشکند آب و…
موهایم را
موهایم را به باد سپردم تا به ساحل دلت موج بزند اهل خیال بافی ام موهایم را رها میکنم رویا هایم با تو باشد از…
گروه پادگانه
گروه پادگانه روزگاری قشنگی داشتیم دست به دست هم گام به گام، جاده خاکی را هم صدا هم دل با صمیمیت زمزمه می کردیم…
صدایت را ثبت
صدایت را ثبت و چشمانت را نقاشی کردم برگ های خاطرات را در لابه لای برگ های دفترم گذاشته ام چنان با تو در آمیختهام…
زندگی ادامه دارد
زندگی ادامه دارد در پیراهنی که! قشنگتر میشویم در نقاشی که لبخند میزنیم در بیت های شعری که ما را عاشقانه به آغوش می کشد…
دشت هاى مزار
دشت هاى مزار با لب هايت چه نسبت دارند؟! كاش خاك بودم با لبخند ات يك دشت لاله از سينه ام مى روياندى عاقله قریشی