شهلا دانشور
اینروزها مانند تو من هم سخاوت ميكنم
اینروزها مانند تو من هم سخاوت ميكنم یعنی تو را عمری شده در خويش دعوت ميكنم من اين سخاوت هات را هرگز نمیخواهم به خود…
اگر نان و مكاني نيست برما
اگر نان و مكاني نيست برما اگر پول و تواني نيست برما “به هر حالت خدا كافيست كافي” به ملكم گر اماني نيست برما شهلا…
احساس قشنگ قرمزي رنگ انارم
احساس قشنگ قرمزي رنگ انارم با خويش بهار شادي را مي آرم دروازه ي قلب خود اگر باز كني در قلب تو دانه دانه گل…
كوچي ام خانه به دوش
كوچي ام خانه به دوش مي توانم وسط قلب شما جا بگيرم؟ لب درياي نگات جنگل موي ترا خيمه زنم خاك اندام ترا…
یک شانه به نرمیِ پر قو داری
یک شانه به نرمیِ پر قو داری حیف است که قاش بین ابرو داری من تشنه تر از صخره ی افریقا تو – رو جنگلی…
نرو دنبالِ آن عشقِ محالت
نرو دنبالِ آن عشقِ محالت رها کن عقل از بند جهالت نزن پارو شکسته قایقت را «در اقیانوس آرام خیالت.» شهلا دانشور
موهايت عجب جنگل حاصلخیزی
موهايت عجب جنگل حاصلخیزی از پنجرهي سينه دلم مي ريزي گر آتش خنده ات فروكش نكني خاكستر جان من تُنك مي بيزي شهلا دانشور
مشتاق حضور بي درنگت باشم
مشتاق حضور بي درنگت باشم بي شالك و دستار ملنگت باشم با بركه ي ديدگان خود زل بزني مهپاره ي چشمان قشنگت باشم شهلا دانشور
لبخند نو بهار مرا شاد می کند
لبخند نو بهار مرا شاد می کند آواز آبشار مرا شاد می کند يادت تولد غزل تازه مي شود اين حس ماندگار مرا شاد ميكند…
کبوتر های عاشق را رها کن
کبوتر های عاشق را رها کن دلت را خانه ی عشق و صفا کن اگر جنت بخواهي مهر ورز و بیا عید آمده آغوش وا…
عشق تو برده از ازل، تاب و تب و توان من
عشق تو برده از ازل، تاب و تب و توان من ريشه دوانده مهر تو تا رگ و استخوان من «دل زبرم پریده رفت، گمشده…
شبيه آن همه افسانه هاي ديو وپري
شبيه آن همه افسانه هاي ديو وپري به كوه قاف خيالم پديده اي هنري كه رد پاي تو را قاب كرده بركه ي چشم اگر…
ستاره چیده و در فرش راهِ تان آرم
ستاره چیده و در فرش راهِ تان آرم تو باش تا به زمین نقش آسمان آرم بمان تو برکه، دهم ماه را در آغوشت لباس…
دلم نزدت گرو مانده عزيزم
دلم نزدت گرو مانده عزيزم به غربال محبت ميده بيزم به جز از عشق تو با هركي آيد ستيزم من ستيزم من ستيزم شهلا دانشور
در نبودت بوده ای بسیار در اطراف من
در نبودت بوده ای بسیار در اطراف من چون نفس تکرار در تکرار در اطراف من چشمهایت چلچراغ قصرها و جادهها دارم از چشمان تو…
خورشید شگفت و شکل گلدوز آمد
خورشید شگفت و شکل گلدوز آمد با شاخ و شگوفه شعله افروز آمد در سفرهی رنگین بهاری مهمان باران در زد تک تک و نوروز…
چون سبزه و باران به هم همسفر است
چون سبزه و باران به هم همسفر است با فاصله ي چند ولی بر به بر است گر عشق حیات است و این جمله کی…
جوزاي تموزِ دوري ات در گِل من
جوزاي تموزِ دوري ات در گِل من باران باران ببار ! ابر دل من اين بغض ته ِگلو مرا خواهد كشت گر تو نرسي بداد…
تو رفته ي و جنون و ترانه ات باقيست
تو رفته ي و جنون و ترانه ات باقيست تمام سلسله ي عاشقانه ات باقيست هنوز بعد تو سرمانده ام به قُوي خيال تب زنانگي…
پر پروانه گردیدم به رویت
پر پروانه گردیدم به رویت ببوییدم تن و مستم زبویت گل صد برگی و من پیچک تو بگیرم حلقه حلقه چار سویت شهلا دانشور
به حال تنگ دل من بخوان غزل لطفاً
به حال تنگ دل من بخوان غزل لطفاً يكي بگو تو يكي من ردو بدل لطفاً ترك ترك لب من، غنچه ي تر بوسه ي…
بر شام تیره روشنی انجمن بیار
بر شام تیره روشنی انجمن بیار پیغام حال شاعر شیرین سخن بیار یک بوسه ای برای دلِ بی قرار من از قد و قامت و…
اینجا که خونِ نسل بشر رایگان شده
اینجا که خونِ نسل بشر رایگان شده مثلیکه آب، ریزشِ هر ناودان شده از قصهی تسلسل مرگِ کبوتران تاریخ سوگ نامهی صد داستان شده گنجشکهای…
اگر که ظلمت شبهای من سحر می شد
اگر که ظلمت شبهای من سحر می شد در آسمان دل من اگر قمر می شد اگر زِ سمت خیالش ستاره سر میزد ز دیدنش…
آتش به دهان مثل مداری بازان
آتش به دهان مثل مداری بازان شعر تو به لب دارم و عشق تو بجان در چهره ی من نام ترا میبینند رسوایی من داده…
يك زن وسط بغض…..ترا يادت رفت
يك زن وسط بغض…..ترا يادت رفت آن مهر و وفا ….جدا جدا يادت رفت اين عشق كه در عرش سما جايش بود يك صورت از…
نميشود که به چشمان تو نگاه نکرد
نميشود که به چشمان تو نگاه نکرد و این گناه مکرر به اشتباه نکرد به چال گونهی چون چاه یوسفت سوگند به اوج، راه نَبُردآنكه…
مو های تو قصیده و لبهات مثنوی
مو های تو قصیده و لبهات مثنوی عرفان چشم توست غزل های مولوی لیلا نبوده ای که بدانی چه می کشم مجنون نبوده ای که…
مسيح وار كنم عشق را حرام خودم
مسيح وار كنم عشق را حرام خودم تمام ملك دل امضا كنم بنام خودم ازينكه گوش بفرمان این و آن باشم زمام خويش بگيرم، خودم…
لبم چون غنچه گل نیمه باز است
لبم چون غنچه گل نیمه باز است و پیچ و تاب گیسویم دراز است سفيدي دست هايم پخته ي بلخ به لبهاي لطيفم شعر و…
كي توان با گريه خط سر نوشتت را نوشت
كي توان با گريه خط سر نوشتت را نوشت مي كشاند قسمت ات پاي تو را هر جا نوشت پشت آب رفته ي جو بيل…
عشق اتفاق بود که افتاد لحظهای
عشق اتفاق بود که افتاد لحظهای احساس خوب، دست به من داد لحظهای گویا که سینماست، نه؛ باور نميكنم «شوتنگ» فلم عشقیِ رخداد لحظهای اسم…
شبی که دل به تو دادم شروع باران بود.
شبی که دل به تو دادم شروع باران بود. سراب مهر تو در چشم من نمايان بود در آسمان قشنگ و پر از نجوم دلت…
روي مرداب دلي از بن شدم نيلوفرش
روي مرداب دلي از بن شدم نيلوفرش تا بسازد برگِ لبخند گلي خوش منظرش ايستادن ها به پايش چون چناري سوخته ست كز دلِ او…
دلم را كندي و در سينه ي خود جابجا كردي
دلم را كندي و در سينه ي خود جابجا كردي مرا در عشق (درد لاعلاجي )مبتلا كردي براي دل ربودن خوب دامت دام كاري بود…
در من زني كه درد تو را مي كشيد نيست
در من زني كه درد تو را مي كشيد نيست در توكسي كه حرف مرا مي شنيد نيست گيتار تو به دردِ دلم خو نمي…
خوشم مانند سروِ سایه افگن؛ در سرم باشی
خوشم مانند سروِ سایه افگن؛ در سرم باشی به شاخ و برگ تو تکیه زنم، دور و برم باشی سرم را بر سر آرامش زانوی…
حرفی بزنم یا که دهن بسته کنم
حرفی بزنم یا که دهن بسته کنم از باغچهی شعرگلی دسته کنم کاری تو شده بشکن و بشکن بخدا تا کی به دلم بخیهی پیوسته…
چشمان سبز كافريام مثل محشر است
چشمان سبز كافريام مثل محشر است لبهای مست کوثری ام مثل محشر است شطرنج وار چال سر چال مي رود رنگ لباس بربريام مثل محشر…
تعجب ميكنم از ذهن و قلبم كم كم افتادي
تعجب ميكنم از ذهن و قلبم كم كم افتادي نمي دانم چه شد كه ناگهان از چشمم افتادي سفر در عشق کردي در فراز و…
بیزاری از تعصب و بند و هراسها
بیزاری از تعصب و بند و هراسها از امر و زور و زن زنیِ قشر خاصها قربانیِ سياست قوم و قبيلهیی دلگیرخویش و سلسلهی سرخلاصها…
به چشمم سرمه میکردم دلم را پیشت ارزانی
به چشمم سرمه میکردم دلم را پیشت ارزانی چه ساده برّه گك میرفت پا در پای قربانی زبانم لال میبود و دو چشمم کور تا…
باغيست كه در سيرش خرسند منم
باغيست كه در سيرش خرسند منم شعريست كه در هر بندش بند منم در تاوه ي چشم او حالم ديدي؟ آن دل كه شده شبيه…
اینجا ستاره نیست هلالی نمانده است
اینجا ستاره نیست هلالی نمانده است از آفتاب و مهر مثالی نمانده است بر فرق عاشقان همه با سنگ می زنند عشقی نمانده هست وصالی…
اگر جانان شبی از در درآید
اگر جانان شبی از در درآید دل از دل خانه ام يكدم برآيد مرا تاب و توان ديدنش نيست به تن لرزه درونم محشر آید…
يار كرده بر دل ما جا، كجا بگذارمش؟
يار كرده بر دل ما جا، كجا بگذارمش؟ راه سنگين است پر سودا، كجا بگذارمش؟ هر دو چشمش با نگاهي ميزند صد ها سخن…
يك شانه به نرمي پر قو دارم
يك شانه به نرمي پر قو دارم يك خال خدايي به برِ رو دارم تو تشنه تراز صخره ي افريقا و جاري تر از آبشار…
هجوم خاطراتت می برد خواب از سرم امشب
هجوم خاطراتت می برد خواب از سرم امشب كبوتر وار هر لحظه بيادت مي پرم امشب بيا تا خوشه خوشه گل بريزم روي دامانت بیا…
منظوم ترین ساحل بحر رمل استم
منظوم ترین ساحل بحر رمل استم اي دوست كجايي كه خمار غزل استم در من اثرِ خطخطیِ خندهی رویت ماندهست که من ناطق شیرین عسل…
مراچگونه نظر کرده ای که دل دادم
مراچگونه نظر کرده ای که دل دادم چه کرده ای به دل من که سست بنیادم به پرسه های شبانه فقط تو هستی و بس…