شهلا دانشور
شبیه تختهی شطرنج خشت و کهگل توست
شبیه تختهی شطرنج خشت و کهگل توست وزیرِ كشورِ تن عقل و پادشه دلِ توست پیاده، اسب، رخ و فیل؛ عضو عضوِ تنت به حکم…
رفته ای اما به حسرت در تو ادغامم هنوز
رفته ای اما به حسرت در تو ادغامم هنوز بی تو مانده شوكراني در ته ی جامم هنوز تا که می بافم لبانت را به…
دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگ
دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگ هميشه بوده در ملكاي ما جنگ سفر داره به پيش رو عزيز جان كه دنيا پيش چشمم گشته بي…
در خفا يار مرا دیده دلاسا مي كرد
در خفا يار مرا دیده دلاسا مي كرد در ميان همه، بيگانه تماشا مي كرد دوستت دارم و ميگفت تو چيزي دگري به درون دل…
خوب من خوش باش جانم صدقه ات
خوب من خوش باش جانم صدقه ات خنده کن امشب جهانم صدقه ات زینت صحنِ حیاط و بسترت یک بغل باغ جوانم صدقه ات از…
چو كوه تکیهگهِ استوار من باشی
چو كوه تکیهگهِ استوار من باشی جگر دريده سراز آبشار من باشی بگیر قفل و کلید دلم به دست تو باد به درب منزل دل…
تو هم مرا ببخش و آزادم كن چون
تو هم مرا ببخش و آزادم كن چون آنگونه كه ميخواستي نبودم اميد وارم خدا هم ببخشد مارا و ازهم مي گذريم به همين ساده…
ترك و افغان، ما يكي در مذهبيم
ترك و افغان، ما يكي در مذهبيم در ميان چرخِ يك روز و شبيم آسمان و آفتاب ما يكيست دين و آيين، طالب يك مكتبيم…
بیا به سفره افطار ما که سینی از
بیا به سفره افطار ما که سینی از دو بیت غورهی دل دارم و کباب جگر ترک زدهست لبم غرقه روزه دارم که هلال روی…
به ابریشم ترین نخ دور عکسش قاب می دوزد
به ابریشم ترین نخ دور عکسش قاب می دوزد به ياد دلبري در شال خود مهتاب میدوزد نگشته دست بردار از تمنای بلندش زن به…
باغ گلم، به رنگ گلاباست حسن من
باغ گلم، به رنگ گلاباست حسن من مهوش ترين شكوه شباباست حسن من در شهر شیخ رفتن من را حرام خواند انگار مست مستِ شراباست…
ای قایق دل زده به دریای جنون
ای قایق دل زده به دریای جنون رو کرده به سوی ساحل آذر گون هیهات مخور فریب این کهنه سراب ظاهر همه رنگ است و…
از دست روزگار دلم تنگ میشود
از دست روزگار دلم تنگ میشود غم گشته بیشمار دلم تنگ میشود از بس که تار گشته زمین و زمان من حتا کنار یار دلم…
عجب است خاطراتی، که همیشه ماندگار است
عجب است خاطراتی، که همیشه ماندگار است سر اسم هر دوی ما که به هیکل چنار است تو شکوه کوهساران و من آب آبشارم…
وطن در بیپناهیات بميريم
وطن در بیپناهیات بميريم دهن بستيم و چشمی، ناگذيريم اگر چه زندگی جريان.. ولي ما گروگان، مظلومانه در اسيريم پريشم های های های كشور منم…
ناگفته صد کتاب محبت به دلم است
ناگفته صد کتاب محبت به دلم است ای خالق عشاق زبانش به من بده دل گفت عشق عشق ولی عقل گفت نه! جایکه مصلحت بُوَد…
مهربانتر از زنی ،اما تو چون زن نيستي
مهربانتر از زنی ،اما تو چون زن نيستي همچو مردانی وليكن مالك تن نيستي پرنیان تر از لطافت، خوش تر از حسِ بهار شكلي از…
مرا شاعر به رويت كرده اي تو
مرا شاعر به رويت كرده اي تو به روي و خوي و مويت كرده اي تو شبيه آهن و آهن رباي چنان چسپيده سويت كرده…
گلستانم به چشمت خار و خس بود
گلستانم به چشمت خار و خس بود پرِ پروانه ام بالِ مگس بود تو مثل باد كوچيدي به هر سو محبت نزد تو كام هوس…
قصه ي نيل است و موسي و عصا…،درياي دل
قصه ي نيل است و موسي و عصا…،درياي دل شق شق است از ضرب بي مهري خوبان بارها شهلا دانشور
عجین شدی به روحم، درون من به شوری
عجین شدی به روحم، درون من به شوری نمیشود بگویم، که دور دور دوری شبیه آفتابی، كجا ترا توان ديد ولی به چار سویم، که…
شام يلدا هست و عطر نوبهار آورده اي
شام يلدا هست و عطر نوبهار آورده اي خود اناری؟ یا انار قندهار آورده اي؟ «بوي جوي موليان» ميايد از شهر شما سوژه سوژه شعر…
زبس که هیچ ندیدهست سوی آینهها
زبس که هیچ ندیدهست سوی آینهها که عنکبوت زده تار، روی آینهها ترک گرفته قشنگیِ یک شمایل زن چگونه خیره شود مو به موی آینهها…
دلم بیتو همیشه سوت و کور است
دلم بیتو همیشه سوت و کور است شبیهِ شهری از اهل قبور است به دل مرده سرود زندگی را نخوانید او کجا جاي حضور است…
در بزم شما غزل غزل می ریزم
در بزم شما غزل غزل می ریزم در کام شما شیر و عسل می ریزم یک باغ شگوفه و گل سوسنی ام در هر قدم…
خرد در من هزاران حرف دارد
خرد در من هزاران حرف دارد ولی در دل جهان دیگری است زبان و چشم و گوشی گر ندارد میان مشت او شور و شری…
چه شیرین صحبتش آغاز می كرد
چه شیرین صحبتش آغاز می كرد به ناز و عشوه هایم ساز ميكرد قلم مي داد دستم چشم هايش چی انگیزه به شعرم باز می…
جاری شده در رگان تو خواهم بود
جاری شده در رگان تو خواهم بود آزاده ولی از آن تو خواهم بود مانند دو شاخهی به هم پیچیده در محبس بازوان تو خواهم…
تا كه ميآید هوايت مثل سابق ميشود
تا كه ميآید هوايت مثل سابق ميشود چشم پاره، بيحيا دل باز عاشق ميشود در خیالاتت چه موزون فاعلاتن میرود شاعرت در عاشقی با درک…
بی فروغ است شب و ماه به ایوانک تو
بی فروغ است شب و ماه به ایوانک تو دستِ خودکارِ سیه مانده و دیوانک تو همه از جنگ سرودند و تو از عشق، چه…
بگذار مرا در دلت حضور كنم
بگذار مرا در دلت حضور كنم هر روز از افكار تو عبور كنم از آيه ي چشمت، هزار جلد كتاب- آرم به زمين تنت ظهور…
باغ سرشار از طبيعت داده نورستان ما
باغ سرشار از طبيعت داده نورستان ما كرده نقاش از ازل آماده نورستان ما آبشاران بلند و مست و مه رویان ده مي برد دل…
ای خاک سرخ خفته بخون ای دیار من
ای خاک سرخ خفته بخون ای دیار من ای مادر شكسته پراز انفجار من این جیم و نون و گاف رهایت نمیکند مسئول قصههای غم…
از حنجره ام صداي تو مي آيد
از حنجره ام صداي تو مي آيد گل واژه ي از وفاي تو مي آيد لب غنچه نمودم که ببندم غزلي هربيت به محتواي تو…
تو نباشی چه کنم ماه و شب باران را
تو نباشی چه کنم ماه و شب باران را گل و گلدان لب پنجره و ایوان را كاش بگذاشتي ام در جلو ديده اي…
یاد بادا چون دم عیسی زمان بودنت
یاد بادا چون دم عیسی زمان بودنت صور اصرافیل میزد گامهای رفتنت سیلی پاییز خوردم از نفس های بهار برگ برگم می تکید از شاخه…
نامرد مشو دوست وفا دارم باش
نامرد مشو دوست وفا دارم باش چون کوه به دوش گير هر بارم باش ما مثل مسافريم و در جاده ي عمر دستان مرا بگير…
من و قربان خپ خپ دیدنت یار
من و قربان خپ خپ دیدنت یار قشنگی دیدن و خندیدنت یار خوشی های جهان را گل بریزم برای ساده ساده چیدنت یار شهلا دانشور
مرا به دهکدهی دور خواهشاً ببريد
مرا به دهکدهی دور خواهشاً ببريد براي چيدن گلهای ياسمن ببريد فضای آبیِ دریا و آسمان یکرنگ به کوچه های دل مردم وطن ببرید به…
گفتي كه تا ابد نروم از كنار تو
گفتي كه تا ابد نروم از كنار تو گفتي تو ماه و خرگه زنم در مدار تو گفتي كه بي تو هيچ تحمل نميشود من…
قربان دو چشمان قشنگت میشم
قربان دو چشمان قشنگت میشم هرجا بروی سنگر جنگت میشم در انجمن شعر و ادب گل بانو رامشگر بیت رنگ رنگت میشم شهلا دانشور
صدا و هاي و هوي دخت افغان
صدا و هاي و هوي دخت افغان تلاش و جستجوي دخت افغان به زنجير و به غل و غش كشيدند تماماً آرزوي دخت افغان شب…
شام است و هیچ چیز خوشحالم
شام است و هیچ چیز خوشحالم نمیکند حتا شراب هم سر حالم نمیکند یک شب نشد که لمس کند دوش تو برم امشب اگر غزل…
ذهن قدرتمند؛ حس شاد و خوش بین من است
ذهن قدرتمند؛ حس شاد و خوش بین من است چون که تلقین من است حاجتِ علم اليقينم در دل و دین من است چون که…
دلتنگم و آرزوي من ديدن توست
دلتنگم و آرزوي من ديدن توست گلهاي لبم منتظر چيدن توست خورشيد بتابد وزمين سبز شود كام دو جهان منظر خنديدن توست شهلا دانشور
در تو اعجاز دلانگيز خدا ميبينم
در تو اعجاز دلانگيز خدا ميبينم چنبر چشم ترا آب بقا ميبينم به من انگار فرود آمده باشي وقتي- در سراپاي تو جان بي سر…
خدا قسم به ملايك سر قلم مي داد
خدا قسم به ملايك سر قلم مي داد به يسطُرُوْنِ قلم مژده ي كرم مي داد زحد گذشته گنهكار و مشركين بخيل به اهل مكر…
چنانچه شاعرم و درخیال در گیرم
چنانچه شاعرم و درخیال در گیرم در آرزوی محالت محال در گیرم گهی خیال پریدن کنم ولی افسوس شکسته بال و پرم در زوال در…
تو نباشي چه كنم؟من بخدا ميميرم
تو نباشي چه كنم؟من بخدا ميميرم به وفاي تو قسم من زجفا ميميرم تو كه بر غير درِ قلب گشايي،من را نيمه ي راه گذاري…
پنجره را عقب کشیدم
پنجره را عقب کشیدم آفتاب عابری بر نگین قلبم ذره های الماس پاشید و به کوه قاف نگاه اش رهسپارم کرد مسحور گشتم مثل پری…