جزتأمل نیست بیدل مانع شوق طلب

جزتأمل نیست بیدل مانع شوق طلب رشتهٔ این ره اگر داردگره‌، استادنست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

جوش خطی‌ست بیدل پرگار مرکز حسن

جوش خطی‌ست بیدل پرگار مرکز حسن دود چراغ این بزم پروانه نام دارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چشم قربانی ندارد احتیاج مردمک

چشم قربانی ندارد احتیاج مردمک باده بی‌درد است بیدل در ایاغ بسملم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چند کنم فکر آب دیدهٔ بیدل

چند کنم فکر آب دیدهٔ بیدل قطرهٔ این بحر هم کنار ندارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چه سان به عشرت واماندگان رسی بیدل

چه سان به عشرت واماندگان رسی بیدل به چشم آبلهٔ پا ندیده‌ای ما را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چو تخم آبله بیدل سر هوس نکشید

چو تخم آبله بیدل سر هوس نکشید به هیچ فصل نموهای پایمالی من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چو صبح بر دو نفس آنقدر مچین بیدل

چو صبح بر دو نفس آنقدر مچین بیدل که تا نگاه‌کنی محمل دعا بسته‌ست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چوسود اگربه فلک رفت‌گرد ما بیدل

چوسود اگربه فلک رفت‌گرد ما بیدل ز سجده نیست‌امان عجز خودشناخته را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

چون شمع سیر این بزم با ما نساخت بیدل

چون شمع سیر این بزم با ما نساخت بیدل مژگان گشودن آخر کام نهنگ ما شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

حباب بیدل ما را غم دیگر نمی‌باشد

حباب بیدل ما را غم دیگر نمی‌باشد نفس زندانی شرم است باید داشتن پاسش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

حریف معنی تحقیق آسان‌کس نشد بیدل

حریف معنی تحقیق آسان‌کس نشد بیدل چوتار سبحه چندین نقب‌می‌خواهدگریبانت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل درین حدیقه زتحقیق من مپرس

بیدل درین حدیقه زتحقیق من مپرس رنگی‌ که رفت و باز نیاید همان منم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

خاکساریهاست بیدل رونق اهل صفا

خاکساریهاست بیدل رونق اهل صفا می‌کند خاکستر افزون آبرو آیینه را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

خلقی از وهم محرمی بیدل

خلقی از وهم محرمی بیدل گرد خود گشت و حلقهٔ در گشت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

خودسری بیدل چه مقدار آبیار وهمهاست

خودسری بیدل چه مقدار آبیار وهمهاست سرو زین اندام می‌خواهد به آن بالا رسد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در آتشیم ز بی‌انفعالی‌ات بیدل

در آتشیم ز بی‌انفعالی‌ات بیدل که می‌گدازی وچون شیشه نم درآب تو نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در خاکدان عبرت غیر از نفس چه داریم

در خاکدان عبرت غیر از نفس چه داریم پر روشناست بیدل شمع مزار عنقا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در زنگ خوش است آینهٔ سوخته جانان

در زنگ خوش است آینهٔ سوخته جانان بیدل نکشی جامهٔ ماتم ز بر داغ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

درنه بیضهٔ افلاک شکافی بیدل

درنه بیضهٔ افلاک شکافی بیدل تا به‌کام تپشی بال‌کشد نالهٔ ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

درین‌ گلشن ز بس تنگست بیدل جای آسودن

درین‌ گلشن ز بس تنگست بیدل جای آسودن نگردانید گل هم بی ‌شکست رنگ پهلویی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دگرمپرس ز سامان بزم ما بیدل

دگرمپرس ز سامان بزم ما بیدل ز شور اشک‌خود اینجاکباب‌را نمک است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دل خرسند بر هرکس ز شوق افسون دمد بیدل

دل خرسند بر هرکس ز شوق افسون دمد بیدل در آتش هم همان چون شمع ‌گل بر سر کند بازی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دلم بیدل ندارد چاره از داغ

دلم بیدل ندارد چاره از داغ نگین را بهر خاتم آفریدند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دو روز در دل خون‌گشته جوش زن بیدل

دو روز در دل خون‌گشته جوش زن بیدل نه باغ درخورجولان آرزوست نه راغ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

رازداری در حقیقت خون طاقت خوردن است

رازداری در حقیقت خون طاقت خوردن است شیشهٔ ما بیدل از پاس صدا خواهد شکست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

رم فرصت سر تعداد ندارد بیدل

رم فرصت سر تعداد ندارد بیدل من درین قافله دیر است که زود آمده‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز استغنا چو بیدل داشتم امید تشریفی

ز استغنا چو بیدل داشتم امید تشریفی گسستن از دو عالم ‌کسوتم را تار و پود آمد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز بسکه محوتماشای او شدم بیدل

ز بسکه محوتماشای او شدم بیدل هزارآینه از حیرتم رسید به آب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز چشم حرص یقین دارم اینقدر بیدل

ز چشم حرص یقین دارم اینقدر بیدل که خاک گور هم این زخم را دوا نشود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز خویش می‌روم اینک تو هم بیا بیدل

ز خویش می‌روم اینک تو هم بیا بیدل که قاصد آمد و هوشم خبر نمی‌تابد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز سواد نسخهٔ خشک وتربه‌کلام بیدل ما نگر

ز سواد نسخهٔ خشک وتربه‌کلام بیدل ما نگر که به حیرت چمن اثر، شود آب آینه رهبرت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز عروج نشئهٔ بیدلی قدحی اگر به کف آیدت

ز عروج نشئهٔ بیدلی قدحی اگر به کف آیدت ره ناله‌گیر و ز خود برآ سربام و کسب هوا چه حظ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز هستی جز تن آسانی ندارم در نظر بیدل

ز هستی جز تن آسانی ندارم در نظر بیدل چو محمل هر سر مویم رگ خوابست پنداری حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زحرف زهد به میخانه دم مزن بیدل

زحرف زهد به میخانه دم مزن بیدل که تار سبحه درین بزم خارج آهنگ است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زندگی بیدل دماغ خلق در اوهام سوخت

زندگی بیدل دماغ خلق در اوهام سوخت ما هم از هستی همین معجون بنگی داشتیم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ساز ‌خسّت نیست بیدل بی‌درشتیهای طبع

ساز ‌خسّت نیست بیدل بی‌درشتیهای طبع کمتر افتد نرمی پستان زن نازاده را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سخت نتوان‌گرفت دامن دهر

سخت نتوان‌گرفت دامن دهر بیدل از هرچه بگذری بگذار حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سراغ ملک یقین بیدل از هوس دور است

سراغ ملک یقین بیدل از هوس دور است رفیق قافلهٔ کیف و کم نخواهی شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را

سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را هرکه چون بیدل طواف‌ گوشهٔ دلها کند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سیر حق بیدل بقدر ترک اسباب است و بس

سیر حق بیدل بقدر ترک اسباب است و بس سوی او از هرچه برگردی عنانی می‌شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شب‌هجران چه جویی طاقت صبر ازمن بیدل

شب‌هجران چه جویی طاقت صبر ازمن بیدل که‌آهم می‌کند سنگ فلاخن سخت جانی را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شکست دل نشد بیدل ‌کفیل نالهٔ دردی

شکست دل نشد بیدل ‌کفیل نالهٔ دردی نفس در موی چینی نقبها زد تا دمید از من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شوخی نشو و نماها بس که شبنم‌پرور است

شوخی نشو و نماها بس که شبنم‌پرور است سبزه چون مژگان بیدل ‌کرده ‌گوهر بارگل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

صد آبرو به‌گره بستن است بیدل ما را

صد آبرو به‌گره بستن است بیدل ما را به رنگ موج‌ گهر از فشار لب نگذشتن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

طبایع را فسون حرص دارد در به در بیدل

طبایع را فسون حرص دارد در به در بیدل جهان لبریز استغناست‌گر باشد حیا اینجا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عالم معنی شدیم وداغ جهل ازما نرفت

عالم معنی شدیم وداغ جهل ازما نرفت ساخت بیدل علمهای بی‌عمل ما راکتاب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عرق زطینت ما هیچ کم نشد بیدل

عرق زطینت ما هیچ کم نشد بیدل نشسته‌ایم چو شبنم در آفتاب حیا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عمر ما بیدل به طوف‌ کعبهٔ دلها گذشت

عمر ما بیدل به طوف‌ کعبهٔ دلها گذشت گرد چندین نقطه یک پرگار ما گردیده است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غافل نشوی از دل افسردهٔ بیدل

غافل نشوی از دل افسردهٔ بیدل خونی‌ست درین‌پرده‌که باید به هوس ریخت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غم محبت و داغ وفا ورنج تمنا

غم محبت و داغ وفا ورنج تمنا چها نمی‌کشد این بیدل از دلی که ندارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب