در آتشیم ز بی‌انفعالی‌ات بیدل

در آتشیم ز بی‌انفعالی‌ات بیدل که می‌گدازی وچون شیشه نم درآب تو نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در خاکدان عبرت غیر از نفس چه داریم

در خاکدان عبرت غیر از نفس چه داریم پر روشناست بیدل شمع مزار عنقا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در زنگ خوش است آینهٔ سوخته جانان

در زنگ خوش است آینهٔ سوخته جانان بیدل نکشی جامهٔ ماتم ز بر داغ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

درنه بیضهٔ افلاک شکافی بیدل

درنه بیضهٔ افلاک شکافی بیدل تا به‌کام تپشی بال‌کشد نالهٔ ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

درین‌ گلشن ز بس تنگست بیدل جای آسودن

درین‌ گلشن ز بس تنگست بیدل جای آسودن نگردانید گل هم بی ‌شکست رنگ پهلویی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دگرمپرس ز سامان بزم ما بیدل

دگرمپرس ز سامان بزم ما بیدل ز شور اشک‌خود اینجاکباب‌را نمک است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دل خرسند بر هرکس ز شوق افسون دمد بیدل

دل خرسند بر هرکس ز شوق افسون دمد بیدل در آتش هم همان چون شمع ‌گل بر سر کند بازی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دلم بیدل ندارد چاره از داغ

دلم بیدل ندارد چاره از داغ نگین را بهر خاتم آفریدند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دو روز در دل خون‌گشته جوش زن بیدل

دو روز در دل خون‌گشته جوش زن بیدل نه باغ درخورجولان آرزوست نه راغ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

رازداری در حقیقت خون طاقت خوردن است

رازداری در حقیقت خون طاقت خوردن است شیشهٔ ما بیدل از پاس صدا خواهد شکست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

رم فرصت سر تعداد ندارد بیدل

رم فرصت سر تعداد ندارد بیدل من درین قافله دیر است که زود آمده‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز استغنا چو بیدل داشتم امید تشریفی

ز استغنا چو بیدل داشتم امید تشریفی گسستن از دو عالم ‌کسوتم را تار و پود آمد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز بسکه محوتماشای او شدم بیدل

ز بسکه محوتماشای او شدم بیدل هزارآینه از حیرتم رسید به آب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز چشم حرص یقین دارم اینقدر بیدل

ز چشم حرص یقین دارم اینقدر بیدل که خاک گور هم این زخم را دوا نشود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز خویش می‌روم اینک تو هم بیا بیدل

ز خویش می‌روم اینک تو هم بیا بیدل که قاصد آمد و هوشم خبر نمی‌تابد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز سواد نسخهٔ خشک وتربه‌کلام بیدل ما نگر

ز سواد نسخهٔ خشک وتربه‌کلام بیدل ما نگر که به حیرت چمن اثر، شود آب آینه رهبرت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز عروج نشئهٔ بیدلی قدحی اگر به کف آیدت

ز عروج نشئهٔ بیدلی قدحی اگر به کف آیدت ره ناله‌گیر و ز خود برآ سربام و کسب هوا چه حظ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز هستی جز تن آسانی ندارم در نظر بیدل

ز هستی جز تن آسانی ندارم در نظر بیدل چو محمل هر سر مویم رگ خوابست پنداری حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زحرف زهد به میخانه دم مزن بیدل

زحرف زهد به میخانه دم مزن بیدل که تار سبحه درین بزم خارج آهنگ است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زندگی بیدل دماغ خلق در اوهام سوخت

زندگی بیدل دماغ خلق در اوهام سوخت ما هم از هستی همین معجون بنگی داشتیم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ساز ‌خسّت نیست بیدل بی‌درشتیهای طبع

ساز ‌خسّت نیست بیدل بی‌درشتیهای طبع کمتر افتد نرمی پستان زن نازاده را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سخت نتوان‌گرفت دامن دهر

سخت نتوان‌گرفت دامن دهر بیدل از هرچه بگذری بگذار حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سراغ ملک یقین بیدل از هوس دور است

سراغ ملک یقین بیدل از هوس دور است رفیق قافلهٔ کیف و کم نخواهی شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را

سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را هرکه چون بیدل طواف‌ گوشهٔ دلها کند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سیاهی ریخت بر آیینهٔ ادراک ما بیدل

سیاهی ریخت بر آیینهٔ ادراک ما بیدل چراغ محفل تحقیق را این نور می‌باشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شبنم‌آرایی‌ست بیدل شوخی آثار صبح

شبنم‌آرایی‌ست بیدل شوخی آثار صبح هرکجا گل کرده باشم شرم‌کوشم دیده‌اند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شعلهٔ‌افسرده بیدل شهپر خاکستر است

شعلهٔ‌افسرده بیدل شهپر خاکستر است در هوایش هرکه رفت از خود به امدادم رسید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شوق بیتاب است بیدل فهم معنی گو مباش

شوق بیتاب است بیدل فهم معنی گو مباش تا زبان می‌بوسدم کام الله الله می‌کنم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

صرفهٔ ما نیست بیدل خدمت دیر و حرم

صرفهٔ ما نیست بیدل خدمت دیر و حرم شمع خود در هرکجا بردیم خود را سوختیم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

طاووس ز نقش پر خود دام به دوش است

طاووس ز نقش پر خود دام به دوش است بیدل چه عجب‌ گر ز هنر در قفس افتم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عالمی بیدل بیابان مرگ ذوق آگهی‌ست

عالمی بیدل بیابان مرگ ذوق آگهی‌ست معرفت غول ره است اما که را باور شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عدم سراغ جهان تحیرم بیدل

عدم سراغ جهان تحیرم بیدل غبار من به هوای که ناتوان‌گردید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

علاج زخم‌دل ازگریه‌کی ممکن‌بود بیدل

علاج زخم‌دل ازگریه‌کی ممکن‌بود بیدل به شبنم بخیه نتوان‌کرد چاک‌دامن‌گل را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غازهٔ اقبال من خاک ره فقر است و بس

غازهٔ اقبال من خاک ره فقر است و بس بیدل از گرد یتیمی شسته‌ام روی‌ گهر حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غم مروت قاتل‌گداخت پیکر بیدل

غم مروت قاتل‌گداخت پیکر بیدل مباد خون ‌کس ارزد به این بها که نریزد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فریب شعبده زندگی مخور بیدل

فریب شعبده زندگی مخور بیدل به پرده نفست‌، وهم‌، ریسمان ‌باز است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فلک عمریست دور از دوستان می‌داردم بیدل

فلک عمریست دور از دوستان می‌داردم بیدل به روی صفحهٔ آفاق بیت فرد رامانم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

قدر زانو اندکی زین بیش بایستی شناخت

قدر زانو اندکی زین بیش بایستی شناخت بر در دل حلقه زد اکنون‌ که بیدل پیر شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کارگاه حیرتم بیدل خموشی باف نیست

کارگاه حیرتم بیدل خموشی باف نیست ناله دارد تار و پود صورت دیبای من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کدام ناله‌، چه دل‌، بیدل آن قدر دانم

کدام ناله‌، چه دل‌، بیدل آن قدر دانم که حیرتی به خیالی مقابل افتادست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کسی تا چند بیدل کلفت تعمیر بردارد

کسی تا چند بیدل کلفت تعمیر بردارد فشار بام و در از خانه بیرون می‌کند ما را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کی توان بیدل حریف چاک رسوایی شدن

کی توان بیدل حریف چاک رسوایی شدن چون سحر پیراهن ما یک‌گریبان‌وار نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گر به شمشیرت برانند از ادبگاه نیاز

گر به شمشیرت برانند از ادبگاه نیاز همچوخون از زخم بیدل بالب‌خندان برآ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گردانده گیر بیدل اوراق نسخهٔ وهم

گردانده گیر بیدل اوراق نسخهٔ وهم فرصت بهار رنگست رنگ اینقدر نباشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گوهر آزادگی موج نخواهد بیدل

گوهر آزادگی موج نخواهد بیدل سر چو گردید گران آبلهٔ پا گردد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

لفظ من بیدل نقاب معنی اظهار اوست

لفظ من بیدل نقاب معنی اظهار اوست هر کجا او سر برآرد من گریبان می‌کشم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

مباش بیدل ازین ورطه ناامید رهایی

مباش بیدل ازین ورطه ناامید رهایی تک درستت اگر نیست پای لنگ برون آ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

حیا بال هوس را مانع پرواز می‌گردد

حیا بال هوس را مانع پرواز می‌گردد نگه در دیده بیدل موجهٔ آب است شبنم را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از روز و شب‌ گردون بیدل چه غم و شادی

از روز و شب‌ گردون بیدل چه غم و شادی خوش باش ‌که مهر و کین‌ گر هست همین هستش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از نسیه فیض نقد نبرده‌ست هیچکس

از نسیه فیض نقد نبرده‌ست هیچکس بیدل تو می خور و دل زاهد کباب‌ گیر حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب