چون سحر بیدل از اندیشهٔ هستی بگذر

چون سحر بیدل از اندیشهٔ هستی بگذر از نفس هرکه اثر یافت ز عالم برخاست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

حاصل نکنی صندل درد سر هستی

حاصل نکنی صندل درد سر هستی بیدل به ره عشق اگر جبهه نسایی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

حرص قانع نیست بیدل ورنه از ساز معاش

حرص قانع نیست بیدل ورنه از ساز معاش آنچه ما درکار داریم اکثری در کار نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل در این هوسگاه تا چند خود نمایی

بیدل در این هوسگاه تا چند خود نمایی ساز تغافلی هم آیینه شد مکرر حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل دل ما را نگهی برد به غارت

بیدل دل ما را نگهی برد به غارت آن‌گل‌که تو دیدی چمنی بود نظر زد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

خط پرگارنیرنگی‌ست بیدل نقش ایجادم

خط پرگارنیرنگی‌ست بیدل نقش ایجادم هزار انجام طی کرده‌ست این آغاز گردیدن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

خواب‌غفلت می‌شود پادر رکاب از موج اشک

خواب‌غفلت می‌شود پادر رکاب از موج اشک در میان آب بیدل نیست تمکین سنگ را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دانه را بیدل ز فیض سجده‌ریزیهای عجز

دانه را بیدل ز فیض سجده‌ریزیهای عجز نیست بی نشو و نما از خاک سر برداشتن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در تظلمکده دیر محبت بیدل

در تظلمکده دیر محبت بیدل ناله فریاد دلی داشت‌که ناقوس نبود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در رهش چون خامه‌کار پستی‌ام بالاگرفت

در رهش چون خامه‌کار پستی‌ام بالاگرفت آنچه بیدل‌، ناخن پا بود، شد مژگان مرا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

در وادیی‌ کز شوق او بیدل ز خود من رفته‌ام

در وادیی‌ کز شوق او بیدل ز خود من رفته‌ام خوابیده هر نقش قدم بگذشت جولان در بغل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

درین حدیقه به صد رنگ پر زدم بیدل

درین حدیقه به صد رنگ پر زدم بیدل ز رنگ در نگذشتم‌که رنگ و بوی تو داشت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دست ترحم‌کیست مژگان بیدل ما

دست ترحم‌کیست مژگان بیدل ما بر هرکه چشم واشد پیش از نگه دعا کرد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دل بیدل نکند قطع تعلق ز خیالت

دل بیدل نکند قطع تعلق ز خیالت حیرت و آینه را نیست ز هم رنگ جدایی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دلدار تا تو رفته‌ای از خود رسیده است

دلدار تا تو رفته‌ای از خود رسیده است بیدل‌گذشتنی که همین شاهراه اوست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

دنائت بسکه شد امروز مغرور غنا بیدل

دنائت بسکه شد امروز مغرور غنا بیدل زمین هم بال وپر دارد به نازآسمانیها حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

راه در پردهٔ تحقیق ندارم بیدل

راه در پردهٔ تحقیق ندارم بیدل عمر چون حلقه به بیرون درم می‌گذرد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

رم‌طور مصرع‌بیدلم‌، دم‌و دود سلسله‌ام رسا

رم‌طور مصرع‌بیدلم‌، دم‌و دود سلسله‌ام رسا کمک د‌‌و عالم امل دمد که سراسر علمم رسد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ریشه‌ ها دارد غبار من زمین تا آسمان

ریشه‌ ها دارد غبار من زمین تا آسمان مرگ هم نگسست بیدل رشتهٔ آمال من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز بس چون شمع بیدل با شکست ‌رنگ درجوشم

ز بس چون شمع بیدل با شکست ‌رنگ درجوشم ز هر عضوم توان‌کرد انتخاب چهرهٔ زردی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز تیغ حادثه پروا نمی‌کند بیدل

ز تیغ حادثه پروا نمی‌کند بیدل کسی‌که برتن او جوشن است نقش حصیر حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز خودسران تعین عیان نشد بیدل

ز خودسران تعین عیان نشد بیدل جز اینکه چون تل برف آبگینه‌کهسارند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز سردمهری ایام دم مزن بیدل

ز سردمهری ایام دم مزن بیدل مباد.چون سحرت از نفس دمد کافور حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز طرف مشرب مستان خجل شوم بیدل

ز طرف مشرب مستان خجل شوم بیدل دمی‌که هفت فلک برگی از عنب‌گیرم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز نقش‌های بد و نیک این جهان بیدل

ز نقش‌های بد و نیک این جهان بیدل دلی‌که صاف شود، در شمار آینه است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زبان شرم اگر باشد به کامت

زبان شرم اگر باشد به کامت خموشی نیست بیدل جز مناجات حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زمین تا فلک نغمهٔ بیدل ست

زمین تا فلک نغمهٔ بیدل ست خمیدن‌کجا می‌برد پیر را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زین ندامت‌که به وصلی نرسیدم بیدل

زین ندامت‌که به وصلی نرسیدم بیدل هر نفس در جگرم تا دم مردن تیغ است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سجودی‌می‌برم‌چون‌سایه‌درهر‌دشت‌ودربیدل

سجودی‌می‌برم‌چون‌سایه‌درهر‌دشت‌ودربیدل جبین برداشت ازدوشم غم بی‌دست وپایی را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سراپا محوشد تا جمله آگاهی شوی بیدل

سراپا محوشد تا جمله آگاهی شوی بیدل بقدر گم ‌شدنها هرکه اینجا رهنما دارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سعی امل از قد دوتا چاره ندارد

سعی امل از قد دوتا چاره ندارد بیدل به ره‌کوهکنی تیشه دواند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سودایی هوس را کم نیست موی سر هم

سودایی هوس را کم نیست موی سر هم بپدل مپیچ ازین بیش دستار تا به ‌گردن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شبنم انشا بود بیدل خجلت پرواز صبح

شبنم انشا بود بیدل خجلت پرواز صبح برکفن زد تا عرق‌ کرد از دویدن زندگی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شرم‌دار ازکمال ما بیدل

شرم‌دار ازکمال ما بیدل قطره ظرف و حباب حوصله‌ایم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شکوه مردم‌ ز گردون بیدل از کم وسعتی‌ست

شکوه مردم‌ ز گردون بیدل از کم وسعتی‌ست ناله در پرواز آید چون قفس تنگی‌کند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

صبح بودم‌ گر سبکروحی به دادم می‌رسید

صبح بودم‌ گر سبکروحی به دادم می‌رسید سخت جانی‌ کرد بیدل خشت این ویرانه‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

طاقت رمید بسکه به‌وحشت قدم زدیم

طاقت رمید بسکه به‌وحشت قدم زدیم بید‌ل شکست دامن ما تا کمر کشید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عافیت رنگی ندارد در بهار اعتبار

عافیت رنگی ندارد در بهار اعتبار بیدل از درد است چشم اهل این گلزار سرخ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عدل نپسندد خلاف وضع استعداد خلق

عدل نپسندد خلاف وضع استعداد خلق بپدل اینجا آنچه بهر ماست لایق می‌شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عمرها شد بیدل احرام خموشی بسته‌ام

عمرها شد بیدل احرام خموشی بسته‌ام آخراین ضبط نفس خواهد خروش صور شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غبار تیره‌بختیها به این لنگر نمی‌باشد

غبار تیره‌بختیها به این لنگر نمی‌باشد نمی‌آید برون چون سایه روزم بیدل از شبها حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غفلت بیدل ما تا به‌ کجا گرد کند

غفلت بیدل ما تا به‌ کجا گرد کند ابر رحمت نشود تر به ‌گناه خشکش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فرصتت مفت‌است بیدل چند غافل زیستن

فرصتت مفت‌است بیدل چند غافل زیستن چشمکی دارد هوای نرگسستان قدح حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فطرت بیدل همان آیینهٔ معجزنماست

فطرت بیدل همان آیینهٔ معجزنماست هر سخن‌ کز خامه‌اش می‌جوشد الهام است وبس حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

قبول اگر طلبی‌، نیستی‌گزین بیدل

قبول اگر طلبی‌، نیستی‌گزین بیدل که غیرخاک شدن هرچه هست مردود است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

قید دل بیدل غبار ننگ فطرتها مباد

قید دل بیدل غبار ننگ فطرتها مباد تا ز مینا نگذرد درد است‌ این می‌ صاف نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کجا رسیم به یاد خرام او بیدل

کجا رسیم به یاد خرام او بیدل که عاجزان همه چون نقش پا فراموشند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کسی از حقیقت بی‌اثر به چه آگهی دهدت خبر

کسی از حقیقت بی‌اثر به چه آگهی دهدت خبر به خطی‌ که وا نرسد نظر بطلب ز نامهٔ بیدلش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

که دارد طاقت هم‌چشمی ظرف حباب من

که دارد طاقت هم‌چشمی ظرف حباب من محیط ازخود تهی ‌گردید تا بیدل برون آمد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گر بتپد پی جمع رسایل‌، ور بزند در کسب فضایل

گر بتپد پی جمع رسایل‌، ور بزند در کسب فضایل نیست کسی چو طبیعت بیدل باب تأمل فهم کلامم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب