ز بسکه محوتماشای او شدم بیدل

ز بسکه محوتماشای او شدم بیدل هزارآینه از حیرتم رسید به آب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز چشم حرص یقین دارم اینقدر بیدل

ز چشم حرص یقین دارم اینقدر بیدل که خاک گور هم این زخم را دوا نشود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز خویش می‌روم اینک تو هم بیا بیدل

ز خویش می‌روم اینک تو هم بیا بیدل که قاصد آمد و هوشم خبر نمی‌تابد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز سواد نسخهٔ خشک وتربه‌کلام بیدل ما نگر

ز سواد نسخهٔ خشک وتربه‌کلام بیدل ما نگر که به حیرت چمن اثر، شود آب آینه رهبرت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز عروج نشئهٔ بیدلی قدحی اگر به کف آیدت

ز عروج نشئهٔ بیدلی قدحی اگر به کف آیدت ره ناله‌گیر و ز خود برآ سربام و کسب هوا چه حظ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز هستی جز تن آسانی ندارم در نظر بیدل

ز هستی جز تن آسانی ندارم در نظر بیدل چو محمل هر سر مویم رگ خوابست پنداری حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زحرف زهد به میخانه دم مزن بیدل

زحرف زهد به میخانه دم مزن بیدل که تار سبحه درین بزم خارج آهنگ است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زندگی بیدل دماغ خلق در اوهام سوخت

زندگی بیدل دماغ خلق در اوهام سوخت ما هم از هستی همین معجون بنگی داشتیم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ساز ‌خسّت نیست بیدل بی‌درشتیهای طبع

ساز ‌خسّت نیست بیدل بی‌درشتیهای طبع کمتر افتد نرمی پستان زن نازاده را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سخت نتوان‌گرفت دامن دهر

سخت نتوان‌گرفت دامن دهر بیدل از هرچه بگذری بگذار حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سراغ ملک یقین بیدل از هوس دور است

سراغ ملک یقین بیدل از هوس دور است رفیق قافلهٔ کیف و کم نخواهی شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را

سنگ راه خود شمارد کعبه و بتخانه را هرکه چون بیدل طواف‌ گوشهٔ دلها کند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سیاهی ریخت بر آیینهٔ ادراک ما بیدل

سیاهی ریخت بر آیینهٔ ادراک ما بیدل چراغ محفل تحقیق را این نور می‌باشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شبنم‌آرایی‌ست بیدل شوخی آثار صبح

شبنم‌آرایی‌ست بیدل شوخی آثار صبح هرکجا گل کرده باشم شرم‌کوشم دیده‌اند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شعلهٔ‌افسرده بیدل شهپر خاکستر است

شعلهٔ‌افسرده بیدل شهپر خاکستر است در هوایش هرکه رفت از خود به امدادم رسید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شوق بیتاب است بیدل فهم معنی گو مباش

شوق بیتاب است بیدل فهم معنی گو مباش تا زبان می‌بوسدم کام الله الله می‌کنم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

صرفهٔ ما نیست بیدل خدمت دیر و حرم

صرفهٔ ما نیست بیدل خدمت دیر و حرم شمع خود در هرکجا بردیم خود را سوختیم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

طاووس ز نقش پر خود دام به دوش است

طاووس ز نقش پر خود دام به دوش است بیدل چه عجب‌ گر ز هنر در قفس افتم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عالمی بیدل بیابان مرگ ذوق آگهی‌ست

عالمی بیدل بیابان مرگ ذوق آگهی‌ست معرفت غول ره است اما که را باور شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عدم سراغ جهان تحیرم بیدل

عدم سراغ جهان تحیرم بیدل غبار من به هوای که ناتوان‌گردید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

علاج زخم‌دل ازگریه‌کی ممکن‌بود بیدل

علاج زخم‌دل ازگریه‌کی ممکن‌بود بیدل به شبنم بخیه نتوان‌کرد چاک‌دامن‌گل را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غازهٔ اقبال من خاک ره فقر است و بس

غازهٔ اقبال من خاک ره فقر است و بس بیدل از گرد یتیمی شسته‌ام روی‌ گهر حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غم مروت قاتل‌گداخت پیکر بیدل

غم مروت قاتل‌گداخت پیکر بیدل مباد خون ‌کس ارزد به این بها که نریزد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فروغ دل طلبی خامشی ‌گزین بیدل

فروغ دل طلبی خامشی ‌گزین بیدل که شمع صرفه ندارد به رهگذار نفس حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فلک نیافت علاج‌کدورتم بیدل

فلک نیافت علاج‌کدورتم بیدل نفس به‌سینهٔ این دشت از غبارم سوخت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

قدح به سرخوشی وهم می‌زنم بیدل

قدح به سرخوشی وهم می‌زنم بیدل درین بهار چه دارد به غیر بنگ شراب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کار با عشق ‌است بپدل ورنه ‌در میدان لاف

کار با عشق ‌است بپدل ورنه ‌در میدان لاف بوالهوس هم می‌تواند خونی از قیفال ریخت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کدام ناله‌، چه دل‌، بیدل آن قدر دانم

کدام ناله‌، چه دل‌، بیدل آن قدر دانم که حیرتی به خیالی مقابل افتادست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کسی تا چند بیدل کلفت تعمیر بردارد

کسی تا چند بیدل کلفت تعمیر بردارد فشار بام و در از خانه بیرون می‌کند ما را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کی توان بیدل حریف چاک رسوایی شدن

کی توان بیدل حریف چاک رسوایی شدن چون سحر پیراهن ما یک‌گریبان‌وار نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گر به شمشیرت برانند از ادبگاه نیاز

گر به شمشیرت برانند از ادبگاه نیاز همچوخون از زخم بیدل بالب‌خندان برآ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گردانده گیر بیدل اوراق نسخهٔ وهم

گردانده گیر بیدل اوراق نسخهٔ وهم فرصت بهار رنگست رنگ اینقدر نباشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گوهر آزادگی موج نخواهد بیدل

گوهر آزادگی موج نخواهد بیدل سر چو گردید گران آبلهٔ پا گردد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

لفظ من بیدل نقاب معنی اظهار اوست

لفظ من بیدل نقاب معنی اظهار اوست هر کجا او سر برآرد من گریبان می‌کشم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

مباش بیدل ازین ورطه ناامید رهایی

مباش بیدل ازین ورطه ناامید رهایی تک درستت اگر نیست پای لنگ برون آ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

حیا بال هوس را مانع پرواز می‌گردد

حیا بال هوس را مانع پرواز می‌گردد نگه در دیده بیدل موجهٔ آب است شبنم را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از روز و شب‌ گردون بیدل چه غم و شادی

از روز و شب‌ گردون بیدل چه غم و شادی خوش باش ‌که مهر و کین‌ گر هست همین هستش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از نسیه فیض نقد نبرده‌ست هیچکس

از نسیه فیض نقد نبرده‌ست هیچکس بیدل تو می خور و دل زاهد کباب‌ گیر حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ازین ‌گلشن جنون حیرتی ‌گل کرده‌ام بیدل

ازین ‌گلشن جنون حیرتی ‌گل کرده‌ام بیدل نهان چون بوی گل در رشتهٔ چاک گریبانی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آغوش صبح می‌کند اینجا وداع شب

آغوش صبح می‌کند اینجا وداع شب بیدل بقدر نفی تو خالیست جای فیض حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگر تحریر خط دلفریبش سر کنم بیدل

اگر تحریر خط دلفریبش سر کنم بیدل زبان ‌کلک خشک من به مشک تر کند بازی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

امتحان آگهی بیدل سراپایم گداخت

امتحان آگهی بیدل سراپایم گداخت همچو شمع‌ افکند آخر همتم از چشم خویش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

انجمنها رفت بیدل با غبار رنگ شمع

انجمنها رفت بیدل با غبار رنگ شمع تا قدم بر خود نهادم عالمی شد پایمال حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اینقدر بیدل به دام حیرت دل می‌تپم

اینقدر بیدل به دام حیرت دل می‌تپم ره ز من بیرون ندارد فکر گردون تاز من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

با همه سامان قدرت شخص تسلیم اعتبار

با همه سامان قدرت شخص تسلیم اعتبار باکمال‌کبریایی پیکر بیدل لقب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آبرو ذاتی‌ست بیدل ورنه مانند گهر

آبرو ذاتی‌ست بیدل ورنه مانند گهر مهرهٔ ‌گل هم تواند در دل دریا نشست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از افسون جرسها محملی پیدا نشد بیدل

از افسون جرسها محملی پیدا نشد بیدل کنون آواز پایش در صدای خویش می‌جویم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بر که بندم بیدل از غفلت خطای زندگی

بر که بندم بیدل از غفلت خطای زندگی کم‌ گناهی نیست‌ گر دوشم به دوشم می‌کشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بس که از درد محبت بیدل ما گشت زار

بس که از درد محبت بیدل ما گشت زار همچو مژگان می‌خلد در دیده جسم لاغرش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بسکه مردم دامن احسان ز هم واچیده‌اند

بسکه مردم دامن احسان ز هم واچیده‌اند بیدل از خسّت ‌کسی ‌را سایهٔ دیوار نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب