از این علم و فضلی‌ که غیرت ندارد

از این علم و فضلی‌ که غیرت ندارد چه خواندی گر اشعار بیدل ندیدی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از صبح باغ امکان غافل مباش بیدل

از صبح باغ امکان غافل مباش بیدل بی‌گرد فتنه‌ای نیست این لشکر تبسم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از نفس چون صبح نتوان بخیه زد در جیب عمر

از نفس چون صبح نتوان بخیه زد در جیب عمر روزن این خانه بیدل تا کجا بندد غبار حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اسرار پردهٔ دل مفهوم حاضران نیست

اسرار پردهٔ دل مفهوم حاضران نیست بیدل ز دور داریم در گوش همصدایی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آفت این باغ بیدل برخزان موقوف نیست

آفت این باغ بیدل برخزان موقوف نیست صد قیامت یک نسیم آه بلبل می‌کند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگر تسخیر دلها در خیالت بگذرد بیدل

اگر تسخیر دلها در خیالت بگذرد بیدل به احسان جهدکن ‌کاینجا خدایی بنده می‌گردد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگر هزار ازل تا ابد زنند بهم

اگر هزار ازل تا ابد زنند بهم تعلق من بیدل همین دودم شمرید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اندگی بید‌ل به‌هوش آ، وهم و ظن درکار نیست

اندگی بید‌ل به‌هوش آ، وهم و ظن درکار نیست هرچه می‌بینی‌، نیاز عبرت ما کرده‌اند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اینکه مختار فعل نیک و بدیم

اینکه مختار فعل نیک و بدیم بیدل آیین اختیار نبود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

با همه عجز در طلب ریگ روان فسرده نیست

با همه عجز در طلب ریگ روان فسرده نیست بیدل اگر ز پا فتد آبله راهبر شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ابنای زمان منفعل چین جبین‌اند

ابنای زمان منفعل چین جبین‌اند بیدل ثمر عطسه دهد سرکه چشیدن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بر آن ستمزده بیدل ز عالم اوهام

بر آن ستمزده بیدل ز عالم اوهام چه ظلم رفت که مجنون نشد فلاطون شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بر مقیمان سرای عاریت بیدل مپیچ

بر مقیمان سرای عاریت بیدل مپیچ چون تو اینجا نیستی‌ گوهر که خواهد بود باش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بسکه از خود رفته‌ام بیدل به جست‌وجوی خویش

بسکه از خود رفته‌ام بیدل به جست‌وجوی خویش هر که بر گمگشته‌ای نالیده دانستم منم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بسی پیچید بیدل ناله‌ات بر دامن شبها

بسی پیچید بیدل ناله‌ات بر دامن شبها کنون وقت است اگر این رشته درپای سحر پیچی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به این بی‌مطلبی احرام خواهش بسته‌ام بیدل

به این بی‌مطلبی احرام خواهش بسته‌ام بیدل که آگه نیست سایل هم ز افسون تقاضایش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به پیش جلوهٔ طاقت‌گداز او بیدل

به پیش جلوهٔ طاقت‌گداز او بیدل گزید جوهر آیینه پشت دست ادب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به چندین داغ آهی از دل ما سر نزد بیدل

به چندین داغ آهی از دل ما سر نزد بیدل چراغ لالهٔ ما نیست تهمت قابل دودی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به خاک عاجزی چون بوریا سرکرده‌ام بیدل

به خاک عاجزی چون بوریا سرکرده‌ام بیدل مگر زین ره نشانم نقش آرامی به پهلویی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به دوش هر نفس بار امیدی بسته‌ام بیدل

به دوش هر نفس بار امیدی بسته‌ام بیدل ز خود رفتن ندارد هیچ و من صد کاروان دارم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به روی‌کس مژه از شرم بر نداشته‌ایم

به روی‌کس مژه از شرم بر نداشته‌ایم مباد بیدل ما اینقدر زبون غرض حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به صفی‌که تیغ اشارتش‌کند امتحان جفاکشان

به صفی‌که تیغ اشارتش‌کند امتحان جفاکشان فکند جنون‌گذشتگی سربیدل از همه پیشتر حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به فهم رازتوبیدل چه ممکن اسث رسیدن

به فهم رازتوبیدل چه ممکن اسث رسیدن همین بس است‌که تمثال‌رس شد آینهٔ ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به معراج خیالات تو بیدل

به معراج خیالات تو بیدل بلندیهاست سر در جیب پستی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به هر واماندگی از ساز وحشت نیستم غافل

به هر واماندگی از ساز وحشت نیستم غافل صدایی هست بیدل در شکست رنگ پروازم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به وادیی‌که نفس بود رهبربیدل

به وادیی‌که نفس بود رهبربیدل همین تأمل رفتن‌گران رکاب‌گذشت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بهار لالهٔ این باغ دیده‌ای بیدل

بهار لالهٔ این باغ دیده‌ای بیدل تو هم به‌خاتم دل داغ نه به‌جای نگین حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به‌گرد عرصهٔ تسلیم خفته‌ای بیدل

به‌گرد عرصهٔ تسلیم خفته‌ای بیدل تو خواه فتح تصور نما و خواه شکست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بی‌ادب بی دل به خاک نرگسستان نگذری

بی‌ادب بی دل به خاک نرگسستان نگذری شرمناکان با هم آنجا یک مژه خوابیده‌اند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل اجزی جهان پیکر بی‌تمثالی‌ست

بیدل اجزی جهان پیکر بی‌تمثالی‌ست حیرت آینه با خوبش دچار است اینجا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از اسرار عشق هیچکس آگاه نیست

بیدل از اسرار عشق هیچکس آگاه نیست گاه گذشتن گذشت وقت رسیدن رسید حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از اقبال عجز درهمه جا چیده است

بیدل از اقبال عجز درهمه جا چیده است آبله و نقش پا افسر واورنگ ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از آواره‌گردیهای ایجادم مپرس

بیدل از آواره‌گردیهای ایجادم مپرس چون نفس در بال پرواز آشیانم‌ کرده‌اند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از بس بی‌نم افتاده است بحر اعتبار

بیدل از بس بی‌نم افتاده است بحر اعتبار گوهر از گرد یتیمیها تیمم می‌کند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از ترک هوس موج‌گهر افسرده نیست

بیدل از ترک هوس موج‌گهر افسرده نیست پشتی بنیاد اقبالیست در دست ردم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از حیرت زبان درد دل فهمیدنی‌ست

بیدل از حیرت زبان درد دل فهمیدنی‌ست آیسنه می‌پوشد امشب نالهٔ عریان ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از درد وطن خون ‌گشت ذوق عبرتم

بیدل از درد وطن خون ‌گشت ذوق عبرتم بس که یاد آشیان کردم قفس هم تنگ شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از سامان مستیهای اوهامم مپرس

بیدل از سامان مستیهای اوهامم مپرس دل به حسرت می‌گدازم می به مینا می‌کنم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از طورکلامت همه حیرت‌زده‌ایم

بیدل از طورکلامت همه حیرت‌زده‌ایم در بهاری‌که تویی رنگ نگردد هرگز حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از قسمت تشریف ازل هیچ مپرس

بیدل از قسمت تشریف ازل هیچ مپرس اینقدر دامن آلوده که هستم دادند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از ما عالمی با درس معنی اشناست

بیدل از ما عالمی با درس معنی اشناست ما به فهم خود چرا چون حرف و خط نادان شدیم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از هستی من پا به رکاب است نمو

بیدل از هستی من پا به رکاب است نمو شام را هم سحر انگاشته‌ام همچو هلال حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل ازبوی خود است آخرشکست برگ‌گل

بیدل ازبوی خود است آخرشکست برگ‌گل بال مارا شوخی پرواز ما خواهد شکست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل ازیاران‌کسی بر حال ما رحمی نکرد

بیدل ازیاران‌کسی بر حال ما رحمی نکرد چشم این نامحرمان‌کور است یا پوشیده‌اند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل اشعار من از فهم کسان پوشیده ماند

بیدل اشعار من از فهم کسان پوشیده ماند چون عبارت نازک افتد رنگ مضمون می‌شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل اگر آفاق بود زیر نگینم

بیدل اگر آفاق بود زیر نگینم جز نام خدا نام خدا هیچ ندارم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل اگر توهّم بند نظر نباشد

بیدل اگر توهّم بند نظر نباشد کافی‌ست سیر معنی لفظ آشنایی ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل امشب سیر آتشخانهٔ دل داشتم

بیدل امشب سیر آتشخانهٔ دل داشتم شعله‌ای را یافتم خاموش دانستم تویی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل آن قرآن که ما درس حضورش خوانده‌ایم

بیدل آن قرآن که ما درس حضورش خوانده‌ایم متن آیاتش تحیر دارد و تفسیر شرم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل این بیخردی چند به معراج خیال

بیدل این بیخردی چند به معراج خیال می‌روند اینهمه‌ کز خویش برون می آیند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب