از هر خمی‌که جوش معانی بلند شد

از هر خمی‌که جوش معانی بلند شد بیدل به‌گردش قلمت جام داشته‌ست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آسمان بیدل ندانم تا کجا می‌راندم

آسمان بیدل ندانم تا کجا می‌راندم این فلاخن می‌زند عمریست از دورم به سنگ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

افسردگی‌گل نکشد آفت چیدن

افسردگی‌گل نکشد آفت چیدن بیدل چقدر گردش رنگست حصارم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگر جهان قدح از باده پرکند بیدل

اگر جهان قدح از باده پرکند بیدل تو تردماغی چشم پرآب را دریاب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آگهی توفان غفلت ریخت بیدل بر جهان

آگهی توفان غفلت ریخت بیدل بر جهان عالمی بیدار بود این فتنه تا خوابید‌ه بود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اوج عزت نیست بیدل دلنشین همتم

اوج عزت نیست بیدل دلنشین همتم پرتو خورشیدم، احرام تنزّل بسته‌ام حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آیینه همان چشمهٔ توفان خیالی‌ست

آیینه همان چشمهٔ توفان خیالی‌ست بیدل چه توان‌کرد سراب است دل ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بار دلها نی‌ام از فیض ضعیفی بیدل

بار دلها نی‌ام از فیض ضعیفی بیدل همچو تمثال‌کشد آینه بر دوش خودم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آتشی بسیار دارد بیدل این کهسار وهم

آتشی بسیار دارد بیدل این کهسار وهم بر دل افسرده ریزد کاش توفانش ز سنگ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بر خط تسلیم رو بیدل‌ که مانند هلال

بر خط تسلیم رو بیدل‌ که مانند هلال پای سیر آسمانت نقش پیشانی بس است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

برخط وزلف بتان غره عشقی بیدل

برخط وزلف بتان غره عشقی بیدل حسن فهمیده‌ای اجزای پریشانی را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بسکه آزاد است بیدل از عبارات دویی

بسکه آزاد است بیدل از عبارات دویی ناله هم این مصرع برجسته را تضمین نشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بقدر هر نفس از خود تهی باید شدن بید‌ل

بقدر هر نفس از خود تهی باید شدن بید‌ل کسی نگذشت بی ‌این ‌کشتی از دریای بگذشتن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به این سستی‌ که می‌بینم ز بخت نارسا بیدل

به این سستی‌ که می‌بینم ز بخت نارسا بیدل کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به تیغ قطع نشد انتظار ما بیدل

به تیغ قطع نشد انتظار ما بیدل هنوز نامه سیاه است چشم قربانی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به چندین ناله یکدل محرم رازم نشد بیدل

به چندین ناله یکدل محرم رازم نشد بیدل خوشا آهی‌ که از آیینه هم بردند تاثیرش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به خانمان نکشد آرزوی الفت بیدل

به خانمان نکشد آرزوی الفت بیدل مثال وحشی ما را خیال آینه چاه است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به ذوق بیخودی مردیم بیدل

به ذوق بیخودی مردیم بیدل شکست‌رنگ، ‌صورت‌خانهٔ کیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به زیر خاک هم فارغ نی‌ام از می‌کشی بیدل

به زیر خاک هم فارغ نی‌ام از می‌کشی بیدل خمستان در بغل چون ریشه‌های تاک می‌گردم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به صورت بیدلم اما به معنی

به صورت بیدلم اما به معنی بود چون اشک سر تا پای ما دل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به قطع زندگی بیدل نفس مهلت نمی‌خواهد

به قطع زندگی بیدل نفس مهلت نمی‌خواهد رموز بی‌نیامی روشن‌ است از پیکر تیغش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به مکتبی‌ که نوشتند حرف ما بیدل

به مکتبی‌ که نوشتند حرف ما بیدل به تار ناله صریر قلم شکست آهنگ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به ‌هرطرف چه خیال ‌است سرکشیدن بیدل

به ‌هرطرف چه خیال ‌است سرکشیدن بیدل پر شکسته همان آشیان عجز پناه است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به وحشتی بگذر بیدل از محیط تعلق

به وحشتی بگذر بیدل از محیط تعلق که نقش پای‌ تو چون موج برقفا ننشیند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بهارستان نازم کرد بیدل سعی آزادی

بهارستان نازم کرد بیدل سعی آزادی ندانم از هوسها رست شستم یا حنا بستم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به‌هر جرات حریف تهمت قاتل نی‌ام بیدل

به‌هر جرات حریف تهمت قاتل نی‌ام بیدل به‌ کویش می‌برم خونی‌ که آنجا آب می‌ گردد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیاض نسخهٔ دیگر نیامد در کفم بیدل

بیاض نسخهٔ دیگر نیامد در کفم بیدل درتن مکتب تحیر خوان خط دستی خویشم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل آخر به سر خویش قدم باید زد

بیدل آخر به سر خویش قدم باید زد جادهٔ منزل تحقیق خط پرگار است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از آسیای چرخ مخواه

بیدل از آسیای چرخ مخواه غیر اشغال‌ کف بهم سایی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از الفت هوس نگذر و راه انس‌ گیر

بیدل از الفت هوس نگذر و راه انس‌ گیر منتظر طلب مباش ننگ بیاکه می‌برد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از اوهام جسم باخت صفا جان پاک

بیدل از اوهام جسم باخت صفا جان پاک زنگ در آیینه بست نور ظلم در بغل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از بس ششجهت جوش بهار غفلت است

بیدل از بس ششجهت جوش بهار غفلت است سبزهٔ خوابیده می‌بالد چو مژگان هر طرف حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از تسلیم‌، ما هم صید دلهاکرده‌ایم

بیدل از تسلیم‌، ما هم صید دلهاکرده‌ایم نسبتی ، با زلف می‌باشد سر افتاده را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از حیرتم‌ گذشتن نیست

بیدل از حیرتم‌ گذشتن نیست آب آیینه جدولی دارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از رنگ شکست شیشه‌ای خندیده است

بیدل از رنگ شکست شیشه‌ای خندیده است کز غبارش ناله نتواند به سعی‌پاگذشت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از سرگشتگانی منزلت آوارگی‌ست

بیدل از سرگشتگانی منزلت آوارگی‌ست اضطرابت چند چون ریگ روان رهبر شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از ظاهر و مظهر بگذر

بیدل از ظاهر و مظهر بگذر جلوه‌، تا آینه‌، نامشهود است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از فیض قناعت چمن عافیت است

بیدل از فیض قناعت چمن عافیت است تکیه عمری‌ست‌که بر بستر قاقم دارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از مژگان خواب‌آلود او ایمن مباش

بیدل از مژگان خواب‌آلود او ایمن مباش می‌گشاید فتنه‌ها چشم ازکمین خواب تیغ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل از وضع ادب مگذر که گوهر در محیط

بیدل از وضع ادب مگذر که گوهر در محیط پای سعی موج را از ترک دعوی کرد سر حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل ازپیچ وخم زلفش رهایی مشکل است

بیدل ازپیچ وخم زلفش رهایی مشکل است برکریمان سهل نبود رخصت مهمان شب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل ازین دشت و در گرد هوس رفته‌گیر

بیدل ازین دشت و در گرد هوس رفته‌گیر قافله هر سو رود بانگ درا می‌شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل اشغال خطا را مایهٔ دانش مگیر

بیدل اشغال خطا را مایهٔ دانش مگیر صرف لغزش چون قلم سرتا به‌پا می‌بینمت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل اقبال ضعیفیهای ما پوشیده نیست

بیدل اقبال ضعیفیهای ما پوشیده نیست آفتاب عالم عجزست رنگ زرد ما حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل اگر چه نیست جهان جای خنده لیک

بیدل اگر چه نیست جهان جای خنده لیک نتوان به پیش مردم بی‌غم گریستن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل‌ امشب بسمل تیغ تمنای کی‌ام

بیدل‌ امشب بسمل تیغ تمنای کی‌ام بال من برگ گل از فیض تپیدن می‌شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل انجام تماشا محو حیرت گشتن است

بیدل انجام تماشا محو حیرت گشتن است این همه سعی نگه تا بی‌نگاهی می‌رود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل این دریای عبرت را پل دیگرکجاست

بیدل این دریای عبرت را پل دیگرکجاست زورقی چند از قد خم گشته واژون کرده‌اند حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل اینجا همه ریش است و فش‌است

بیدل اینجا همه ریش است و فش‌است ملت و کیش چه معنی دارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بیدل بنای ریختهٔ درد الفتیم

بیدل بنای ریختهٔ درد الفتیم گرد جفا و داغ الم خاک و خشت ماست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب