ز خویش می‌روم اینک تو هم بیا بیدل

ز خویش می‌روم اینک تو هم بیا بیدل که قاصد آمد و هوشم خبر نمی‌تابد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز سواد نسخهٔ خشک وتربه‌کلام بیدل ما نگر

ز سواد نسخهٔ خشک وتربه‌کلام بیدل ما نگر که به حیرت چمن اثر، شود آب آینه رهبرت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز عروج نشئهٔ بیدلی قدحی اگر به کف آیدت

ز عروج نشئهٔ بیدلی قدحی اگر به کف آیدت ره ناله‌گیر و ز خود برآ سربام و کسب هوا چه حظ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ز هستی جز تن آسانی ندارم در نظر بیدل

ز هستی جز تن آسانی ندارم در نظر بیدل چو محمل هر سر مویم رگ خوابست پنداری حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زحرف زهد به میخانه دم مزن بیدل

زحرف زهد به میخانه دم مزن بیدل که تار سبحه درین بزم خارج آهنگ است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

زندگی بیدل دماغ خلق در اوهام سوخت

زندگی بیدل دماغ خلق در اوهام سوخت ما هم از هستی همین معجون بنگی داشتیم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ساز ‌خسّت نیست بیدل بی‌درشتیهای طبع

ساز ‌خسّت نیست بیدل بی‌درشتیهای طبع کمتر افتد نرمی پستان زن نازاده را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سخت نتوان‌گرفت دامن دهر

سخت نتوان‌گرفت دامن دهر بیدل از هرچه بگذری بگذار حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سراغ ملک یقین بیدل از هوس دور است

سراغ ملک یقین بیدل از هوس دور است رفیق قافلهٔ کیف و کم نخواهی شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سفله را منصب جاه است ندامت بیدل

سفله را منصب جاه است ندامت بیدل چون مگس سیر شود دست زند بر سر خویش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

سیر حق بیدل بقدر ترک اسباب است و بس

سیر حق بیدل بقدر ترک اسباب است و بس سوی او از هرچه برگردی عنانی می‌شود حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شب‌هجران چه جویی طاقت صبر ازمن بیدل

شب‌هجران چه جویی طاقت صبر ازمن بیدل که‌آهم می‌کند سنگ فلاخن سخت جانی را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شکست دل نشد بیدل ‌کفیل نالهٔ دردی

شکست دل نشد بیدل ‌کفیل نالهٔ دردی نفس در موی چینی نقبها زد تا دمید از من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

شوخی نشو و نماها بس که شبنم‌پرور است

شوخی نشو و نماها بس که شبنم‌پرور است سبزه چون مژگان بیدل ‌کرده ‌گوهر بارگل حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

صد آبرو به‌گره بستن است بیدل ما را

صد آبرو به‌گره بستن است بیدل ما را به رنگ موج‌ گهر از فشار لب نگذشتن حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

طبایع را فسون حرص دارد در به در بیدل

طبایع را فسون حرص دارد در به در بیدل جهان لبریز استغناست‌گر باشد حیا اینجا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عالم معنی شدیم وداغ جهل ازما نرفت

عالم معنی شدیم وداغ جهل ازما نرفت ساخت بیدل علمهای بی‌عمل ما راکتاب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عرق زطینت ما هیچ کم نشد بیدل

عرق زطینت ما هیچ کم نشد بیدل نشسته‌ایم چو شبنم در آفتاب حیا حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

عمر ما بیدل به طوف‌ کعبهٔ دلها گذشت

عمر ما بیدل به طوف‌ کعبهٔ دلها گذشت گرد چندین نقطه یک پرگار ما گردیده است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غافل نشوی از دل افسردهٔ بیدل

غافل نشوی از دل افسردهٔ بیدل خونی‌ست درین‌پرده‌که باید به هوس ریخت حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

غم محبت و داغ وفا ورنج تمنا

غم محبت و داغ وفا ورنج تمنا چها نمی‌کشد این بیدل از دلی که ندارد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فریب شعبده زندگی مخور بیدل

فریب شعبده زندگی مخور بیدل به پرده نفست‌، وهم‌، ریسمان ‌باز است حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

فلک عمریست دور از دوستان می‌داردم بیدل

فلک عمریست دور از دوستان می‌داردم بیدل به روی صفحهٔ آفاق بیت فرد رامانم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

قدر زانو اندکی زین بیش بایستی شناخت

قدر زانو اندکی زین بیش بایستی شناخت بر در دل حلقه زد اکنون‌ که بیدل پیر شد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کارگاه حیرتم بیدل خموشی باف نیست

کارگاه حیرتم بیدل خموشی باف نیست ناله دارد تار و پود صورت دیبای من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کدام ناله‌، چه دل‌، بیدل آن قدر دانم

کدام ناله‌، چه دل‌، بیدل آن قدر دانم که حیرتی به خیالی مقابل افتادست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کسی تا چند بیدل کلفت تعمیر بردارد

کسی تا چند بیدل کلفت تعمیر بردارد فشار بام و در از خانه بیرون می‌کند ما را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

کی توان بیدل حریف چاک رسوایی شدن

کی توان بیدل حریف چاک رسوایی شدن چون سحر پیراهن ما یک‌گریبان‌وار نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گر به شمشیرت برانند از ادبگاه نیاز

گر به شمشیرت برانند از ادبگاه نیاز همچوخون از زخم بیدل بالب‌خندان برآ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گردانده گیر بیدل اوراق نسخهٔ وهم

گردانده گیر بیدل اوراق نسخهٔ وهم فرصت بهار رنگست رنگ اینقدر نباشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

گوهر آزادگی موج نخواهد بیدل

گوهر آزادگی موج نخواهد بیدل سر چو گردید گران آبلهٔ پا گردد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

لفظ من بیدل نقاب معنی اظهار اوست

لفظ من بیدل نقاب معنی اظهار اوست هر کجا او سر برآرد من گریبان می‌کشم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

مباش بیدل ازین ورطه ناامید رهایی

مباش بیدل ازین ورطه ناامید رهایی تک درستت اگر نیست پای لنگ برون آ حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

حیا بال هوس را مانع پرواز می‌گردد

حیا بال هوس را مانع پرواز می‌گردد نگه در دیده بیدل موجهٔ آب است شبنم را حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از روز و شب‌ گردون بیدل چه غم و شادی

از روز و شب‌ گردون بیدل چه غم و شادی خوش باش ‌که مهر و کین‌ گر هست همین هستش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از نسیه فیض نقد نبرده‌ست هیچکس

از نسیه فیض نقد نبرده‌ست هیچکس بیدل تو می خور و دل زاهد کباب‌ گیر حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

ازین ‌گلشن جنون حیرتی ‌گل کرده‌ام بیدل

ازین ‌گلشن جنون حیرتی ‌گل کرده‌ام بیدل نهان چون بوی گل در رشتهٔ چاک گریبانی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آغوش صبح می‌کند اینجا وداع شب

آغوش صبح می‌کند اینجا وداع شب بیدل بقدر نفی تو خالیست جای فیض حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اگر تحریر خط دلفریبش سر کنم بیدل

اگر تحریر خط دلفریبش سر کنم بیدل زبان ‌کلک خشک من به مشک تر کند بازی حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

امتحان آگهی بیدل سراپایم گداخت

امتحان آگهی بیدل سراپایم گداخت همچو شمع‌ افکند آخر همتم از چشم خویش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

انجمنها رفت بیدل با غبار رنگ شمع

انجمنها رفت بیدل با غبار رنگ شمع تا قدم بر خود نهادم عالمی شد پایمال حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

اینقدر بیدل به دام حیرت دل می‌تپم

اینقدر بیدل به دام حیرت دل می‌تپم ره ز من بیرون ندارد فکر گردون تاز من حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

با همه سامان قدرت شخص تسلیم اعتبار

با همه سامان قدرت شخص تسلیم اعتبار باکمال‌کبریایی پیکر بیدل لقب حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

آبرو ذاتی‌ست بیدل ورنه مانند گهر

آبرو ذاتی‌ست بیدل ورنه مانند گهر مهرهٔ ‌گل هم تواند در دل دریا نشست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

از افسون جرسها محملی پیدا نشد بیدل

از افسون جرسها محملی پیدا نشد بیدل کنون آواز پایش در صدای خویش می‌جویم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بر که بندم بیدل از غفلت خطای زندگی

بر که بندم بیدل از غفلت خطای زندگی کم‌ گناهی نیست‌ گر دوشم به دوشم می‌کشد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بس که از درد محبت بیدل ما گشت زار

بس که از درد محبت بیدل ما گشت زار همچو مژگان می‌خلد در دیده جسم لاغرش حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

بسکه مردم دامن احسان ز هم واچیده‌اند

بسکه مردم دامن احسان ز هم واچیده‌اند بیدل از خسّت ‌کسی ‌را سایهٔ دیوار نیست حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به امیدی‌که مهر طلعتش‌کی جلوه فرماید

به امیدی‌که مهر طلعتش‌کی جلوه فرماید چو بیدل منتظر هر شب به چشم خونفشان انجم حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب

به پناه زخم محبتی‌، من بیدل ایمنم از تعب

به پناه زخم محبتی‌، من بیدل ایمنم از تعب که دوباره زحمت جانکنی به نگین‌کنده نمی‌رسد حضرت ابوالمعانی بیدل رح

ادامه مطلب