قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

هيچ انساني نمي تواند از قلمرو شخصيت خود جلوتر برود. (نامشخص)

هوشمندي خطرناك است. هوشمندي يعني اينكه خود مستقل مي انديشي، خود مستقل پيرامون را مي نگري، ديگر جزميات را باور نداري، فقط و فقط تجربه…

هنگامي كه همه به تو مي‌گويند خِرد خود را از دست داده‌اي، بدان كه كار مهمي مي‌كني. (جك كانفيلد)

هنگامي كه كار نادرستي مي‌كنيد، افسوس راستين خود را نشان دهيد و بگذاريد ديگران بفهمند كه از اين كار خود، پشيمان شده‌‌ايد و آشفته هستيد….

هنگامي كه سخن مي گوييد، چيزي را مي گوييد كه از پيش مي دانستيد و هنگامي كه به كسي گوش مي كنيد، چيزي را كه…

هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته مي شود، دري ديگر باز مي گردد، اما اغلب چنان به درِ بسته چشم مي دوزيم…

هنگامي كه خود را شناختي، به هر كجاي ديگر مي تواني سفر كني. سپس به هر كجا كه بروي، سعادت در كنار تو است. (اشو)

هنگامي كه به جايي پُر از ريسك و خطر وارد مي‌شويد، به دقت، همه‌ي جوانب كار را در نظر مي‌گيريد؛ پس به راستي، ديگر ريسكي…

هنگامي كه انسان، جديت بچه‌ها را در هنگام بازي كسب مي‌كند، با جوهره‌ي راستين خويش به نزديكترين فاصله مي‌رسد. (هراكليت)

هنگامي كه آدمهاي كامياب شكست مي خورند، به جاي اينكه شكست شان را نوعي گرفتاري و امري بازدارنده بدانند، آن را يك دشواري زودگذر، فرصتي…

هنگام آموختن راه رفتن، اگر زمين نخوريد، بلند شدن را ياد نمي گيريد. (فرنك بارن هيل)

هنرمند بودن يعني شكست خوردن، آن هم شكستي كه هيچ كس ديگر جرأت تجربه ي آن را ندارد. اين شكستِ جهان اوست و پا پس…

هنر، كليد فهم زندگي است. (اسكار وايلد)

هنر زيور بشر است و بشر زيور كيهان. (نامشخص)

هنر بزرگ، هنر فاصله‌هاست. آدم، زيادي نزديك باشد مي‌سوزد، زيادي دور، يخ مي‌زند؛ بايد نقطه‌ي درست را پيدا كرد و در آن ماند. (كريستين بوبن)

همين كه انسان كاملاً دور دنيا را بگردد و به همان درياچه ي مرغابي كه از آنجا راه افتاده برسد، آنجا انتهاي جهان است؛ در…

هميشه كسي در بيرون هست كه اگر از وي چيزي بخواهيد، به نداي شما پاسخ مثبت بدهد. پس مي توان در هرجا نشاني از او…

هميشه راهي هست، به شرط آنكه در جستجوي پيدا كردن آن باشي و هرگز از خواستن و پرسيدن دست نكشي. (نامشخص)

هميشه به نظرم مي رسد كه خنده‌ي عميق، راهي خوب براي دويدن دروني است، بدون آنكه ناگزير باشي از خانه بيرون بروي. (نامشخص)

هميشه بايد با واقعيت زيست، نه با وهم و خيال. (نامشخص)

همواره در نبودِ نيكي، شر و بدي به وجود مي‌آيد. (جيم رآن)

همواره آنچه را كه خواستار آن هستيد، نمي توانيد به دست آوريد، ولي آنچه را هم كه خواهانش نيستيد، به كف نخواهيد آورد، مگر اينكه…

همه‌ي رودخانه‌ها و جويبارها به دريا مي‌ريزند؛ زيرا سطح دريا از همه‌ي آنها پايين‌تر است. (لائو تزو)

همه ي ما هميشه بر مبناي تصويري كه از خويشتن داريم، به كنش مي پردازيم، خواه اين تصوير، دقيق باشد، خواه نباشد، زيرا يكي از…

همه ي ما ارزشمنديم و همگي هدايايي از جانب خداوند هستيم. (آنتوني رابينز)

همه ي بهارها يكسان نيستند، ماييم كه هر بهار را به گونه ي ديگري مي بينيم. (نامشخص)

همه نويسندگان بزرگ مي كوشند افكارشان را به حد ممكن خالصانه، قاطعانه، واضح و به ايجاز بيان كنند. (آرتور شوپنهاور)

همه قُد قُد مي كنند، اما كيست كه هنوز بخواهد خاموش در لانه بنشيند و تخمها را بپرورد! (نيچه)

همه چيز در زندگي تان يك موهبت است؛ يك موهبت والا كه به رشد شما كمك مي كند. (نامشخص)

همه جا سادگي و بي ريايي جذاب است و تزوير نفرت انگيز. (آرتور شوپنهاور)

همه ادعاي رفاقت مي كنند، اما كسي كه آن را ثابت مي كند، رفيق حقيقي است. (ماكسيم گوركي)

همچنان كه باران از سقفِ سوراخ در خانه تراود، هوس نيز در ذهني كه نينديشد، راه يابد. (بودا)

همان گونه كه شمپانزه به پاداش پاسخ مي‌دهد، دانش‌آموزان نيز به نمره و آزمونها پاسخ مي‌دهند. (آبراهام مازلو)

هم مي توان دنيا را با چشمان يك غارت شده ي بديخت نگريست و هم با چشمان يك ماجراجوي در جستجوي گنج. (پائولو كوئيلو)

هزاران هوش و تجربه و تدبير در برابر يك ناآگاهي، هيچ است. (نامشخص)

هرگز هيچ چيز آن گونه كه بايد باشد نيست. (كريستين بوبن)

يک انسان عادي اگر بتواند اين عادت را در خود ايجاد کند که کارهايش را به گونه اي روشن اولويت بندي کند و کارهاي مهم…

يكي از مهم‌ترين جنبه‌هاي زندگي پس از مرگ و دوباره زنده شدن، اين است كه هر چيزي داراي ارزشي چندين برابر مي‌شود. (آبراهام مازلو)

يكي از راههاي خوشبختي اين است كه شخص نسبت به كوچكترين نعمتها شكر گذار باشد. (هرشل)

يكي از بدترين كارهايي كه يك مدير مي‌تواند انجام دهد، اين است كه بين كارمندانش، تبعيض [=برتري يكي بر ديگري] به وجود بياورد. اگر مزايايي…

يك هنر مند شريف اساساً مجاز خواهد بود كه بداند كارش بر چه كسي تأثير مي گذارد! و آيا هرگز بر مردم! بر ناپختگان! بر…

يك مرد لاغر و بيمار براي به تن كردن لباس بزرگ بايد خود را سلامت و هيكل مند سازد نه اينكه قيچي در كار لباس…

يك كليد طلايي به هر دري مي خورد. (مثل لهستاني)

يك فرد خوش‌بين به خوبي مي‌داند كه زندگي، بالا و پايين دارد و از پايين افتادن‌ها هيچ هراسي ندارد و در آن زمان هم در…

يك سفر هزار مايلي را با برداشتن قدم اول مي پيمايند. (نامشخص)

يك زن قشنگ و نيكو صورت در نظر زيباست، اما يك زن خوب و نيكو سيرت در قلب انسان جاي دارد. (ناپلئون هيل)

يك رقيب [=هم‌چشم] راستين، حتي مي‌تواند بهتر از يك دوست و يا آموزگار باشد. (كيم وو چونگ)

يك دوست خوب، موهبتي است كه به خودتان ارزاني مي داريد. (نامشخص)

يك حكومت بد هميشه تا جايي براي ماندن خود پافشاري مي كند كه به نظر مي آيد تغيير آن، آسانتر از ترميم آن است. (والتر)

يك بازيكن، چه ببازد و چه ببرد، پريشان و آشفته نيست؛ چون همه‌ي تلاش خود را كرده است تا موقعيت خود را پاس دارد. آن…