قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

زيبايي، آخرين پيروزي انساني است كه ديگر اميدي ندارد. (ميلان كوندرا)

پرداختن به جزئيات، زندگي را تباه و زشت مي كند؛ ساده شويد، ساده كنيد. (هنري تورئو)

موسيقي‌دان مي‌تواند زيباترين سروده‌ها و نغمه‌هاي جهان را برايتان بنوازد، ولي نمي‌تواند گوشي [به شما] ببخشد تا بتوانيد با آن بشنويد. (جبران خليل جبران)

زيبايي در مرحله ي نهايي تبديل پذير به رياضيات است؛ درك زيبايي زماني به دست مي آيد كه شخص بر كردار مبتني بر مباني رياضي…

پرنده كوچك دلت را براي من در بند مكن. (ارد بزرگ)

موانع چيزهاي وحشتناكي هستند كه هرگاه شما چشم هايتان را از هدف دور نگاه داريد، آنها را مي بينيد. (نامشخص)

زير بار منت هاي بزرگ بودن كينه توز مي كند نه سپاس گزار و چون نيكي كوچكي از ياد نرود به كرمي جونده بدل مي…

پزشك، كسي است كه مي پذيرد تمام عمرش را صرفنظر از نتايج آن، وقف بدن انسان كند. اين، يك نوع موافقت بنيادي است – نه…

موسيقي، شاعرانه ترين، نيرومندترين و زنده ترين هنرهاست؛ بايد آزادتر از هنرهاي ديگر نيز باشيد. (نامشخص)

ساده ترين كار جهان اين است كه خود باشي و دشوارترين كار جهان اين است كه كسي باشي كه ديگران مي خواهند. (نامشخص)

پلي كه خنده را به گريه مي پيوندد زياد دراز نيست. (نامشخص)

مهمترين كاري كه مي توانم براي دوستم انجام دهم، اين است كه دوستش باشم. (هنري تورئو)

سامانه همه گير هستي با آنكه يكنواخت پنداشته مي شود، رو به پويش و پيشرفت است. گردش آرام هستي نبايد ما را فريب دهد. ما…

پوزش خواستن پس از اشتباه زيباست، حتي اگر از يك كودك باشد. (ارد بزرگ)

مهم نيست كه چه انديشه اي در سر و چه ترسي در دل داريد؛ مهم آن است كه بيكار ننشينيد و دست به كاري بزنيد…

ستايش، خود گونه اي از هديه و ارمغان است. (آندره موروا)

پول، نوكري بسيار سر به زير، اما اربابي بسيار چموش است. اگر سوارتان شود، بنده آن خوهيد شد. (نامشخص)

من نمي توانم كتابي همچون شكسپير بنويسم، اما قادرم بر اساس دانسته ها و تواناييهاي خود كتابي به رشته تحرير درآورم. (نامشخص)

سختي ها و ناراحتي ها بهترين وسيله ي آزمايش زندگي زناشويي است، زيرا رنج و محنت، اخلاق حقيقي زن و مرد را آشكار مي سازد….

پيچ و خم ها براي كاروان اهميت ندارد، چون هدف همواره ثابت است. (پائولو كوئيلو)

من متخصص انديشه ها و باورهاي ژنرال هاي خود هستم. (نامشخص)

سخن گفتن يك نوع نياز است، ولي گوش دادن هنر است. (گوته)

پيروزي هاي كوچك به اعضاي كم استعدادتر تيم كمك خواهد كرد تا اطمينان كسب كرده و موفق شوند. (جان ماكسول)

من مي خواهم افراد نظر خود را آشكارا ابراز دارند، حتي اگر شغل خود را از دست بدهند. (نامشخص)

سر و راز، روح كارها است. (نامشخص)

پيش از آنكه شما متولد بشويد، پدر و مادر شما هم جوانان پرشوري بودند و تا به آن اندازه كه اكنون به نظر شما مي…

من كار را از همان جايى كه ديگران رهايش كرده‏اند، آغاز كرده و دنبال مى‏كنم. (توماس اديسون)

سربازي كه مي ترسد، جان خود و ديگر سربازان را به خطر مي افكند. (ارد بزرگ)

پيش از رسيدن به مقام روشن‌بيني، هيزم بشكن و آب بياور؛ پس از رسيدن به مقام روشن‌بيني، هيزم بشكن و آب بياور. (نامشخص)

من رفته رفته به يك نتيجه گيري بدبينانه و منفي درباره ي «زندگي خوب» رسيده ام. به نظر مي آيد كه زندگي خوب شكل ثابتي…

سرشت جادو بدين گونه پديدار شود: از راه نگاهِ [افسوني]. پس هرگاه جادو گام پيش نهد و به افسون شيون بركشد، بيشتر كارهاي كشنده‌ي جادويي…

پيشرفت حقيقي در هر زمينه اي زماني به دست مي آيد كه آن را نه مسابقه اي تك نفره، بلكه مسابقه اي امدادي تلقي كنيم….

من خوشحالم از اينكه مي بينم انسانها به طور مطلق از انديشه مرگ سر باز مي زنند. من دوست دارم به آنها كمك كنم تا…

سرنوشت چيزي است كه انسان تنها وقتي اوضاعش به خوبي نمي گذرد به آن اعتقاد دارد و وقتي مشكلات از بين رفت، سرنوشت هم فراموش…

پيمان ها و قراردادها [ي هنري] همانا ابزارهاي هنري غالب براي دريافت شنوندگان هستند، زباني مشترك و فراگرفته با مشقت بسيار، كه با ياري آن…

من به همان شدت از ورزش بيزارم كه دوستداران ورزش از عقل سليم. (نامشخص)

سريع ترين راه براي پيدا كردن حقيقت اين است كه نگاهي به آنچه گمان مي كنيم حقيقت است و در واقع نيست، بيندازم. (اسپنسر جانسون)

تا آنجا كه مي بيني، پيش برو، هنگامي كه به آنجا رسيدي، يقين داشته باش كه دورتر را خواهي ديد. (زيگ زيگلار)

من جز يك چيز، چيز ديگري نمي دانم و آن اين است كه هيچ نمي دانم. (سقراط)

سعادت مانند اسب نيست؛ نمي تواني آن را مهار كني. (مثل روسي)

تا خود را به چيزي نگرفته‌اي، ديگري هم تو را به چيزي نخواهد گرفت. (لئوبوسكاليا)

من براي شادماني به دنيا نيامده ام، [ بلكه ] آمده ام تا كارهاي بزرگ انجام بدهم. (لودويگ وان بتهوون)

سعي كنيد همان طوري باشيد كه مي خواهيد ديگران شما را [ آنگونه] ببينند. (ژان ژاك روسو)

تا زماني كه بذر مهر و محبت را در كشتزار دل پرورش ندهيم، احساس كامروايي نمي‌كنيم. (وين داير)

من اغلب نادانسته به همه چيز شك مي كنم، اغلب در جست و جوي خط مستقيمي هستم كه با هستي من برابري كند و آن…

سكوت را بياموز؛ بگذار ذهن آرام تو گوش كند و بياموزد. (فيثاغورث)

تا زماني كه در خوابي براي شاد كردنت كاري از من ساخته نيست. (ريچارد براتيگان)

من احساس مي كنم همواره در پي چيزي هستم كه هرگز نخواهم يافت. (نامشخص)

سلامي را كه از ناشناس شنوي پاس دار و چون سلام دوستي ديرين، عزيز شمار؛ با آشناي تازه به گرمي سخن بگو، زيرا پس از…

تا زماني كه مسئوليت كاري را به دوش نگرفته‌ايم، هيچ چيز در كنترل ما نخواهد بود. (آنتوني رابينز)