قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

عشق، غريزه ي خاص خود را دارا است و مي داند چگونه در قلبي نفوذ كند. (اونوره دو بالزاك)

چه بسا انديشه هاي بزرگ كه كارشان جز كار دَم نيست: باد مي كنند و تهي تر مي سازند. (نيچه)

كارهاي بزرگ، ترسي از زمان ندارند. (كنفوسيوس)

عشق ما هر اندازه هم كه نيرومند باشد، نمي‌توان تنها بود و عشق ورزيد. (لئوبوسكاليا)

چه پارادوكس شگفت‌انگيزي! هر زمان كه اراده مي‌كنم با ناديده گرفتن خواسته‌هايم به ديگران كمك كنم تا چيزهايي را كه دوست دارند، به دست آورند،…

كار هميشگي و پي در پي سبب مي‌شود كه نيروي سنجش و ارزيابي خود را از دست بدهيد. (لئوناردو داوينچي)

عشق، نبردهاي تازه به همراه مي‌آورد. اين نبرد‌ها، روح را به رزمگاه فرا مي‌خواند و به بلوغ مي‌رساند؛ از اين نبرد‌ها نترس. (اشو)

چه شادي هايي كه زير پاي انسانها سركوب شدند، زيرا بيشتر افراد به آسمان توجه دارند و آنچه را كه زير پاهايشان است ناديده مي…

كار دلخواه برگزين تا رنج نبيني. (كنفوسيوس)

عشق نيز بايد آموخته شود. (نيچه)

چهارچوب نگاه ما زميني است، اما برآيند انديشه ما جنبه آسماني نيز پيدا مي كند. (ارد بزرگ)

هر آنچه را ذهن بتواند درك و باور كند، مي‌تواند آن را به دست آورد. (ناپلئون هيل)

عشق، هميشه به دست آمدني‌ست. بايد پرسيد آيا آنقدر خواهان آن هستيم كه رنج جست‌و‌جو و تكاپوي سخت روح را بر خود هموار كنيم، يا…

چون بيشتر نوابغ و ديوانگان رفتار مشابه دارند، نبوغ و جنون در يك رديف قرار مي گيرند. (گوته)

هر اندازه فداكاري ما در جنگ زيادتر و دشوارتر باشد، تاج افتخاري كه از آن به دست مي آيد، باشكوه تر خواهد بود. (روزولت)

«عشق ورزيدن كافي است، آنگاه همه چيز لذت بخش است. (لئو نيكولايويچ تولستوي)

چونان برگ علف كه اگر درست به كف گرفته نباشد، دست را ريش كند، پارسايي ناراست نيز ديندار و پارسا را به دوزخ برد. (بودا)

هر آنچه از آدمي در سخن يا كردار، آشكار شود يا بروز كند، به خود او باز خواهد گشت؛ و هرچه بدهد، باز خواهد گرفت….

عشق يعني وقتي از يكديگر دوريد دلتنگ شويد، اما از درون احساس گرما كنيد چون در قلبتان به يكديگر نزديكيد. (نامشخص)

چيزي براي ترسيدن وجود ندارد. حقيقت، حقيقت است. اگر آن را بدانيد، بهتر از اين است كه هيچ خبري از آن نداشته باشيد. (جك كانفيلد)

هدفي را برگزينيد كه آنقدر بزرگ باشد كه در روند دستيابي به آن، به انسان باارزشي تبديل شويد. (جيم ران)

عقل سليم و شوخ طبعي، هر دو يك چيزند كه با سرعت هاي متفاوت حركت مي كنند. شوخ طبعي، همان عقل سليم در حال رقص…

چيزي ساده تر از بزرگي نيست؛ آري ساده بودن همانا بزرگ بودن است. (رالف والدو امرسون)

هدف پاياني راه زندگي، رسيدن به خرد است. (شري كارتر اسكات)

علف هرز چيست؟ گياهي كه نيكويي‌هاي آن هنوز كشف نشده است. (رالف والدو امرسون)

چيزي كه ويرانم كند، نيرومندترم خواهد ساخت. (نيچه)

نينديشيد كه چه پيش خواهد آمد و چه اتفاقي خواهد افتاد، بلكه هميشه هماني باشيد كه هستيد. (نامشخص)

عواطف و هيجانها مجموعه اي گسترده از دريافت هاي حسي ما مي باشد كه در شرايطي خاص، آن را تجربه مي كنيم و در فرايند…

حتا آن چيزي كه در زير پاهايمان لگدمال مي كنيم، ما را مي خيزاند و اگر بلندتر بايستيم به اين سبب است كه در جاي…

هدف، بايد به راستي يك هدف باشد؛ به گونه‌اي به شمار رود كه انگار به راستي وجود دارد، انگار نفس مي‌كشد و زندگي مي‌كند تا…

غذا بهترين داروي پيشگيري‌ست. (مثل باستان)

حتي حقيرترين موجودات نيز از نعمت هاي خداوند بي بهره نيستند. (آيزاك نيوتن)

نيكي حقيقي انسان – در كمال خلوص و صفا و بي هيچگونه قيد و تكلف – تنها در مورد موجوداتي آشكار مي شود كه هيچ…

غزل من از رخدادهاي زمان ايمن خواهد ماند و هر بيت آن كه ستايشگر عشق است، چون خودِ عشق جاودان خواهد بود. (گوته)

حتي ميمونها هم گاهي از درخت مي افتند. (نامشخص)

نيروي فكر، آدميزاد را از حيوانات متمايز ساخت. همين نيرو آنان را از نيرومندترين و بزرگترين حيوانات وحشي هم نيرومندتر ساخت. (جواهر لعل نهرو)

فايده ي نظم، انكار ناشدني است، زيرا بهترين امكان بهره گيري از مكان و زمان را به انسان مي دهد و در ضمن، نيروهاي رواني…

حسد، بزرگترين دشمن عشق است. (فلورانس اسكاول شين)

نيازي به توانمندي بيشتر، قدرت بيشتر يا فرصت مناسب تر نيست. چيزي كه به آن نياز داريم آن است كه از آنچه داريم استفاده كنيم….

فراموش نكنيد؛ اگر هدف شما رسيدن به ستارگان باشد، نمي‌توانيد كاملاً به آن‌ها دست يابيد، ولي بي‌گمان، به زمين هم نخواهيد افتاد. (پرمودا باترا)

حقايق بسياري هستند كه نمي‌توان معناي [=چَم] كامل‌شان را دريافت، مگر آنكه از راه تجربه‌ي شخصي فراهم آيد. (نامشخص)

نوشته‌اي را كه برخلاف توانگري و كاميابي است، نخوانيد و جدي نگيريد. (كاترين پاندر)

فراموش نكنيد هر آنچه پيوسته از آن سخن مي‌گوييد، بر سر شما خواهد آمد. (جك كانفيلد)

حقيقت را با بيطرفي مطلق و با روحي آزاد از هر گونه تعصب جستجو كنيد. (دكارت)

نويسنده بايد در وقت خواننده، در تمركز حواس و پشتكار او صرفه جو باشد. (آرتور شوپنهاور)

فرد دانا با علامت سوالي زندگي مي كند، فردي كه در حيرت و شگفتي به سر مي برد، با علامت تعجب زندگي مي كند. (اشو)

حقيقت مانندي [حقيقت نمايي] نه حقيقت؛ آزادي نمايي، نه آزادي؛ همين دو ميوه اند كه به واسطه ي آنها نمي توانيم درخت معرفت را با…

نوشتن براي تئاتر را آغاز كردم، زيرا از آن بيزار بودم. (ساموئل بكت)

فرزانه نبايد به گژيهاي [ =كجي ] ديگران، گناهان يا كوتاهي‌هايشان پردازد، بلكه بايد به بدكاريها و ناآگاهي هاي خويش بنگرد. (بودا)

حكمت درختي است كه ريشه آن در قلب و ميوه آن در زبان است. (نامشخص)