قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

زندگي كوتاه است و فاني، اما هنر طولاني و ماندگار. (سقراط)

خدا پايان شكوه جهان آفرينش است، عشق، پايان شكوه آدمي. (ويكتور هوگو)

ناتواني يك انسان، از آنجا سرچشمه مي‌گيرد كه نمي‌تواند براي دراز مدت با خود خلوت كند و در يك اتاق تنها بنشيند. اين امر سبب…

زندگي مشترك، بزرگ و بي‌پايان است؛ از يك سو مي‌تواند نابود شود و از سوي ديگر، به آرامي ادامه يابد. زندگي مشترك، حيوان بزرگ پايداري‌‌ست،…

خداوند براي ما نيكي و شادي را پسنديده است؛ اين ماييم كه از ميان هزاران شادي به دنبال حاشيه غمگين شادي ها مي رويم. (نامشخص)

ميهمان ناخوانده اگر دو نفر شد قابل تحمل است و اگر بيشتر، غير قابل تحمل. (نامشخص)

زندگي هر شخص زماني شروع مي شود كه بتواند بيرون از خودش زندگي كند. (آلبرت انيشتين)

خداوند متعال در يكي از كتاب هايش چنين نازل كرده است : «بنده ام ! به حقّ خودم سوگند كه من دوستدارت هستم . پس…

مي‌توان برگزيد، ولي نمي‌توان از رنج بوجود آمده از آن، در امان ماند. (نامشخص)

زندگي و عشقي در كار نيست، جز آنچه خود آفريده‌ايم. (لئوبوسكاليا)

خرافات نوعي تفكر آزادانديشي از درجه دوم است. (نيچه)

مي خواهي بر بلندي ها خانه كني؛ سنگيني هايت را به دريا فكن. فراموشي هنري ايزدي است! (نيچه)

زندگي يك معما نيست، يك راز است. مي توان پاسخي براي معما يافت، اما راز به گونه اي است كه هرگز نمي توان پاسخي بر…

خرد، توانايي بهره‌گيري درست از زمان و دانش است. (نامشخص)

مي پرسي چرا فيثاغورث از خوردن گوشت خودداري مي كرد؟ من از تو مي پرسم اولين بار كدام انسان جرأت كرد گوشت لاشه مرده را…

زنها هرگز نمي گويند تو را دوست دارم، اما وقتي از تو پرسيدند مرا دوست داري بدان كه درون آنها جاي گرفته اي. (نامشخص)

خرد و عشق، سكان و بادبان روح اند و در درياي جهان در حال تكاپو هستند. (جبران خليل جبران)

مي توانيم از هر چيز، حتي از حقيقت، به شكلي نامناسب بهره بگيريم، همان گونه كه مي توانيم از همه چيز، ناب ترين ها را…

زياده از خويش سخن گفتن، راهي است براي پنهان كردن خويشتن. (نيچه)

خردمند شدن را به فردا موكول نكنيد؛ شايد خورشيد فردا هرگز برنيايد. (نامشخص)

موفقيت مانند كُشتي گرفتن با يك گوريل است. وقتي كه خسته شديد، دست از مبارزه نمي كشيد، بلكه هنگامي مي توانيد استراحت كنيد كه گوريل…

زيبايي اگرچه مايه شرافت است، اما در معرض هزاران شر و آفت است. (آرتور شوپنهاور)

خرده گيري، به ندرت، اما كار، هميشه، شما را به جايي مي رساند. (زيگ زيگلار)

موشكافي در شكست، پيشرفت در پي خواهد داشت. (ارد بزرگ)

زيبايي در هنر، نوري است كه به ناگاه از آنچه هرگز گفته نشده است، مي تابد. (ميلان كوندرا)

خشم، غضب و گرايش به تسويه [ =درست كردگي ] حساب و گذاشتن حق ديگري كف دستش، همه‌ي اينها روح خودتان را مي‌فرسايد. (كاترين پاندر)

موثرترين عامل پيشرفتهاي اجتماعي و اقتصادي آمريکا داشتن ديد وسيع است. (نامشخص)

زيرك ترين خاموشان نزدِ من روشنان اند و راستان و شفافان. بُن آنان چندان ژرف است كه شفاف ترين آبها نيز آن را فاش نتوانند…

خطا اگر ندانسته انجام شود اشتباه است و اگر دانسته، تبهكاري است. (برتولت برشت)

مهم‌ترين بخش تجسم پويا، نه تنها دستيابي به روياست، بلكه ايجاد آن دگرگوني‌هايي است كه نخست در درون انسان روي مي‌دهد. (استيو چندلر)

سادگي، روشني و يكپارچگي، ويژگي‌هايي هستند كه به زندگي ما نيرو، پويايي و شادي مي‌بخشند. (نامشخص)

خلاصه [ =كوتاه ] كردن جهان آفرينش در يك نفر و بزرگ كردن يك نفر تا مقام خدايي، عشق يعني اين. (ويكتور هوگو)

مهمترين كاميابي يي كه به دست آوردم، پرسيدن و خواستن از خويشتن بود. (نامشخص)

سبب اندوه است كه اشخاص در حد ميانه نيز به حواس خود توجه نمي‌كنند. نگاه مي‌كنند، ولي نمي‌بينند، گوش مي‌دهند، ولي نمي‌شنوند، لمس مي‌كنند، ولي…

خنده دار است كه كساني كه دل و جرات خطر كردن ندارند و كساني كه جرات آن را دارند، به يك اندازه مي ترسند. تفاوت…

مهم نيست كه چه كار كرده‌ايد، مهم اين است كه خود را چگونه ساخته‌ايد و چگونه انساني شده‌ايد. (آنتوني رابينز)

ستايش گر هميشه در حال پيشي گرفتن از ستايش شونده است؛ او ياد مي كند و دلدار برآورده مي سازد. (ارد بزرگ)

خوار و ناچيز شدن مرگ، يكي از مهمترين راههاي خوشبختي است. (نامشخص)

من نمي خواهم تغيير كنم و چيزي را تغيير بدهم چون نمي دانم چگونه بايد اين كار را كرد؛ من كاملاً به خودم عادت كرده…

سختي هاي حقيقي حيات آنقدرها زياد نيست. عذاب و بدبختي هميشگي ما نتيجه پريشاني، وسواس و هوسبازي است. (لردآويبوري)

خواندن آثار فلان نويسنده تنها با هدف رد كردن سخنان او، راه شناخت آن نويسنده نيست. خواندن كتاب طبيعت نيز با اين باور كه سراسر…

من مثل كسي هستم كه در روي زمين در جستجوي خوشبختي است و نمي داند اين وسيله كجا پنهان شده است و چيزي از آن…

سخن گويا و روان، فرزند دانش است؛ دماغي كه پر است مانند رودخانه اي صاف و شفاف است. (بنجامين ديزرائيلي)

خوب است فراموش نكنيم كه عشق، همانند زمان، چشم به راه كسي نمي‌ماند. (لئوبوسكاليا)

من شش خدمتگزار راستگو دارم كه هرچه مي دانم از آنها ياد گرفته ام. نامشان چرا، چگونه، چه چيزي، چه زماني، چه جايي و چه…

سخني كه روح را روشن سازد، گرانبهاتر از جواهر است. (نامشخص)

خود را به بندگي کسي مسپار (کورش کبير)

من كتاب مي نويسم؛ زيرا مي خواهم به مردم كمك كنم تا در كارشان موفق شوند. (جان ماكسول)

سربلندي در خشك كردن قطره اشك است نه در جاري ساختن سيل خون. (بايرون)

پايان جدايي، ديدار مجدد است. (مثل تركي)