قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

بهترين كار آن است كه از انجام آن لذت مي بريم. (جان ماكسول)

كاميابي، بيشتر، با شكست همسايه است. (لئوبوسكاليا)

عشق راستين از روح شما سرچشمه مي گيرد. اين گونه از عشق ناب، هنگامي كه خود را در دل و جان ديگري مي يابيد، شكل…

بهترين نگهبان سعادت در يك خانواده، عشق زن و شوهر نسبت به يكديگر است. (نامشخص)

كافي نيست حداكثر تلاش خود را بكنيم و در بهترين حد خود ظاهر شويم، گاهي لازم است كاري را در حد كفايت انجام دهيم. (وينستون…

عشق، روح را تواناتر مي سازد و انسان را زنده دل نگاه مي دارد. (ناپلئون بناپارت)

بهشت نيز در تنهايي ديدني نيست. (دانته)

كاري به اندازه غنا بخشيدن به زندگي ديگران اغنا كننده و ارزشمند نيست. (جان ماكسول)

عشق سرشار در صورتي به وجود مي‌آيد كه از آنچه دوست داريد،آگاهي فراوان داشته باشيد. (لئوناردو داوينچي)

بي عشق، زندگي محال است. (افلاطون)

كاش دانسته بودم چگونه زندگي كنم يا كسي را يافته بودم كه روش زندگي را به من آموزش دهد. (نامشخص)

عشق، فريبنده و ويرانگر است نه نجات بخش. (نيچه)

بيان باورها به گونه‌ي درست، دربرگيرنده‌ي اين است كه جرأت كنيم با ديگران ديگرگون بوده و مورد مهر و دوستي نباشيم. (آبراهام مازلو)

كارهاي نادرست، پلي طبيعي ميان بي‌تجربگي و خرد است. (نامشخص)

عشق ماندگار هرگز بر جاذبه ي جسماني ميان شما و معشوق كه همواره در حال تغيير است متكي نيست. (باربارا دي آنجليس)

بيدار هداياي جهان هستي باشيد، زيرا گاه، شكل هاي غير منتظره [ =دور از چشم داشت ] را مي نمايانند. (شري كارتر اسكات)

كار و تلاش نوشداروي نااميدي است. (نامشخص)

عشق، نخستين سبب وجود انسانيت است. (نامشخص)

بيش از همه، ظريفترين و كاري ترين حيوانات آماده ي رنج و سختي هستند. (نيچه)

كار، ريشه هاي تلخ و ميوه شيرين دارد. (ضرب المثل آلماني)

عشق نيست، عشق ورزيدن است؛ پيوند نيست، پيوند يافتن است؛ ترانه نيست، ترانه خواندن اس؛ رقص نيست، رقصيدن است. (اشو)

بيشتر ببخشيد تا بيشتر بگيريد. (جك كانفيلد)

هر آنچه كه اكنون هستيم نتيجه افكاري است كه پيش از اين داشته ايم و حالا داريم. (لويي پاستور)

عشق، همواره نيمي از توان و افكار جوانان را به خود مشغول مي سازد و غايت نهاييِ تقريباً همه ي تلاشهاي بشري است. (آرتور شوپنهاور)

بيشتر ما براي باز شناختن بهاي هر چيز، قانوني داريم و آن اينكه، خواستار امور كمياب هستيم و براي امور بسيار شگفت انگيزي كه پيوسته…

كار، تجسم عشق است. (جبران خليل جبران)

عشق وقتي به حرف عقل گوش ميدهد كه رفته باشد. (نامشخص)

بيشتر مردم معمولاً دليل كارهاي خود را از ياد مي برند و بعدها بدون اينكه بفهمند چرا، از كارهاي ديگران پيروي مي كنند. (جواهر لعل…

هر آموزشگاهي را كه باز كنيد، در زنداني را بسته ايد. (ويكتور هوگو)

عشق، يك نفس آسماني از هواي بهشت است. (ويكتور هوگو)

بيكاري، پناهگاه ارواح ناتوان است. (نامشخص)

هديه ي خدا به انسان، نيرو و توان است و چيرگي بر همه ي آفريده ها و ذهن و تن خويش. (فلورانس اسكاول شين)

عقل، نيرويي است كه دنيا را اداره مي كند. (رالف والدو امرسون)

بين گذشته اي كه از ما فرار مي كند و آينده اي كه ما آن را نمي بينيم، [ زمان ] حال است كه تكاليف…

هدف رقابت [=چشم و هم‌چشمي] اين نيست كه رقيب [=هم‌چشم] را سر به نيست و يا او را به كلي از ميدان به در كنيم….

علفهاي هرز به باغچه ي فراموش شده هجوم مي برند، احساس هاي بد، عشق مراقبت نشده را به درون خود مي كشند. (نامشخص)

پابرجا و استوار باشيد، بي آنكه مهاجم باشيد. (ريچارد تمپلر)

هان! در اين جهان، هراس به دل راه مده؛ به زودي خواهي دانست چه بزرگ مرتبه است رنج كشيدن و قوي دل شدن. (لوئيز هي)

عمل، بيان قدرت عشق است. (گوته)

هدف بدون برنامه برآورده نخواهد شد. (نامشخص)

غذايي را بخور كه مي پسندي، لباسي را پبوش كه مردم مي پسندند. (نامشخص)

نيكي مقدس ترين وظيفه انسان است؛ بويژه [ نسبت ] به كساني كه روزي از آنها بدي ديده است. (بنجامين فرانكلين)

غفلت بورزيد تا سرگشته بمانيد، بجوييد تا بيابيد! (نامشخص)

نيروي پنهان در يك جاده‌ي روستايي، زماني كه در آن گام برداريم، متفاوت [=ديگرگون] است با زماني كه با هواپيما از رويش بگذريم. (والتر بنيامين)

فحش دليل كساني است كه حق ندارند. (ژان ژاك روسو)

نيازي نيست با سختي يا فشار، به خرد راستين دست يافت، بلكه خرد با سرخوشي و نشاط كودكانه به دست مي‌آيد. اگر به اين امر…

فراموش نكنيد كه اگر با عشق به سوي انجام كاري برويد، نه از آن كار خسته مي‌شويد و نه احساس رنج و افسردگي خواهيد كرد….

نوع بشر با انتخاب ستمگرانه اي مواجه شده است: كاركردن يا تلويزيون ديدن در روز. (نامشخص)

فراموش نكنيم كه حق شناسي نشانه اي از آموزش درست است. پس اگر از فرزندانمان توقع حق شناسي داريم، بايد آنها را حق شناس بار…

نويسنده در فضايي از بيم و ارج نهادن به واژه زندگي مي كند، زيرا واژه ها مي توانند ستمگر يا مهربان باشند و نيز مي…