قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

شادي، عطري است كه نمي تواني به ديگران بزني، مگر آنكه قطره هايي از آن را به خودت بزني. (رالف والدو امرسون)

هرگاه كه دردمندي را هنگام درد كشيدن ديده ام، از شرم اش شرمسار شده ام، زيرا به ياري برخاستن من غرور اش را پايمال كرده…

شاعران شعر را نمي آفرينند، شعر جايي در آن پس و پشت ها است، از دير زمان در آنجا است. شاعر كاري نمي كند مگر…

هرگاه با دشواري روبرو شديد، آن را بپذيريد و كارهاي سازنده انجام دهيد. (آنتوني رابينز)

شايد آدم هيچ‌گاه كاري را براي خودِ آن كار نكند، بلكه براي اين باشد كه به خودش فرصت انجام كار ديگري را بدهد. (كريستين بوبن)

كسي كه وعده و وعيد مي‌دهد، زير دِين مي‌رود. (نامشخص)

شايد دعا چيزي را براي شما دگرگون نسازد، ولي بي گمان شما را براي امور، دگرگون مي كند. (نامشخص)

كسي كه مي كوشد به سوي هدف نهايي گام بردارد، مانند مسافري است كه شباهنگام از كوه بالا مي رود؛ زماني كه به قله آن…

شايد هميشه نتوانيم انديشه هايمان را مهار كنيم، ولي سخن خود را مي توانيم. (فلورانس اسكاول شين)

شجاعت به معناي نترسيدن نيست. شجاعت يعني انجام كاري كه از آن مي ترسيم. شجاعت يعني بيرون آمدن از فضاي مانوس و گام نهادن به…

شخص نادان به كسب دانش نمي پردازد، زيرا خود را دانا مي شمارد و بدبختي افراد نادان در همين است. (افلاطون)

شراب زده را شراب درمان است. (مثل فارسي)

شرم براي زن و زيبايي براي مرد، فضيلت است. (نامشخص)

شعر، قسمتي از دانش بشري است. (فرانسيس بيكن)

شكرگزاري ما بايد فرا پيش دارنده تر از درخواست هاي ما از خداوند باشد. (نامشخص)

دگرگون پذير را دگرگون كن، دگرگون ناپذير را بپذير و از آنچه غير قابل قبول است دوري كن. (نامشخص)

دل به دل راه دارد. (مثل ايراني)

دلم مي خواهد در يادها بمانم، مثل مثل مكزيكي كه مي گويد: او زشت، قوي و بزرگ بود. (نامشخص)

دنبال کسي نگرد که بتواني با او زندگي کني، دنبال کسي باش که بدون او نتواني زندگي کني. (نامشخص)

چرا بايد از شادماني كه زمان حال به ما مي‌دهد، به اين دليل دوري كنيم كه شايد در آينده از ما گرفته شود؟ (نامشخص)

دنيا جاي فراموشي است و انسان، اين چند روزه ي عمر را خواه به يادِ گذشته و خواه به اميد آينده مي گذراند و سپس،…

چشم در برابر چشم باعث كوري تمام دنيا مي شود. (گاندي)

دنيا مناسب شما و شما مناسب دنيا هستيد. (نامشخص)

چقدر باشكوه است كه دوستت بدارند و به مراتب، باشكوه‌تر است كه دوست بداري! (نامشخص)

دو چيز اندوه را از بين مي برد: يكي ديدار دوستان و ديگر، سخن دانايان و خردمندان. (ارسطو)

چگونه كسي كه نشانه هاي دين را نمي شناسد به بهشت برود؟ (عيسي عليه السلام)

دوام ازدواج يك قسمت آن از روي محبت است و نُه قسمتش از روي چشم پوشي از خطا. (مثل اسكاتلندي)

چنانچه با آسايش و بي هيچ شك و ترديدي، آنچه را مي‌خواهيد در دنياي بيرون شاهد روي دادن آن باشيد، به روشني در ذهن‌تان ببينيد،…

دوست از دوست حق گله گذاري دارد. گله گذاري دليل دوستي و علاقه به دوام روابط نيكو است. (فرانسيس بيكن)

چنانچه خود را به دست زندگي فعال بسپاريم و به مراقبت از موجودات پست تر اهتمام ورزيم، بر اثر پايداري ترونها مستحكم تر خواهيم شد….

دوست داشتن، رحمت است؛ مورد محبت قرار گرفتن، خوشبختي است. (لئو نيكولايويچ تولستوي)

چنانچه مي‌خواهيد در هر كاري به مهارت، چيرگي و استادي برسيد، مي‌بايست به درستي بدانيد چه مي‌خواهيد و دريابيد كه براي دستيابي به آن، به…

دوست من، گذشته ها كتابي مهر و موم شده است. (گوته)

چه بخواهيد و چه نخواهيد، مي‌بايست با دشواري‌ها روبرو شويد؛ آنها هميشه وجود داشته و خواهند داشت. (آنتوني رابينز)

دوستان خوب، آن‌هايي هستند كه نود درصد اوقات، شادي مي‌بخشند. (پرمودا باترا)

چه بسيارند مردماني كه از خود به ستوه آمده اند و آرزو دارند ديگري باشند؛ چنين مردماني از باور و اتكا به نفس بي بهره…

دوستت دارم؛ نه به خاطر شخصيت تو؛ بلكه به خاطر شخصيتي كه در زمان با تو بودن پيدا مي كنم. (گابريل گارسيا ماركز)

چه زيباست هنگامي كه در اوج نشاط و بي نيازي هستي، دست به دعا برداري. (جبران خليل جبران)

دوستي را گسترش دهيد و بدانيد كه ده برابر آن به خودتان باز مي گردد. (نامشخص)

چه ناچيز است زندگي كسي كه با دستهايش چهره خود را از جهان جدا ساخته و چيزي نمي بيند جز خطوط باريك انگشتانش را. (جبران…

دوستي يعني فراموش كردن آنچه مي‌بخشيد و به ياد سپردن آنچه دريافت مي‌كنيد. (الكساندر دوما)

چون [ =اگر ] بخشنده اي به فرد نيازمند بخشش و كرم كرد، در دل احساس شادي و سرور كند و ببالد. اما نيكي كردن…

ديدگاهها و تصورات ما، محدوديت هاي راستين براي امكانات ما هستند. (نامشخص)

چون كسي “آدمي بزرگ” است، ما حق نداريم اين نتيجه را بگيريم كه او به راستي انسان است. (نيچه)

ديگران با ما همان رفتاري را دارند كه ما با خويشتن داريم. (نامشخص)

چيزهايي را كه ما را در بر گرفته، به بخشي از خويشتن ما تبديل مي شود. (فرناندو پسوا)

ديوانه خودش را عاقل مي پندارد و عاقل هم مي داند كه ديوانه اي بيش نيست. (ويليام شكسپير)

چيزي را كه ما در باطن خود نداريم در بيرون هم نمي توانيم ببينيم. اگر در نفس شما بزرگي هست، آن را در فرد عامي…

ذهن فرهيخته، ذهني است كه بتواند انديشه‌اي را بدون پذيرفتن آن در سر بپروراند. (ارسطو)

چيزي كه مي بينيم، به گونه ي بنيادي، بستگي به چيزي دارد كه جستجو مي كنيم. (نامشخص)