قاموس سخن (سخنان طلایی بزرگان)

حقيقت و گل سرخ هر دو خار دارند. (ضرب المثل اسپانيايي)

در زندگي بايد دو عامل را هدف قرار داد: رسيدن به آنچه كه مي خواهي و لذت بردن از آن. (لوگان پيرسال اسميت)

حكومت مردم بر مردم و براي مردم هرگز محكوم به نابودي نخواهد بود. (آبراهام لينكلن)

در زندگي ما لحظه اي فرا مي رسد كه تسلط بر زندگي را از دست مي دهيم و از آن پس، سرنوشت بر هستي ما…

حيات آدمي در دنيا همچون حبابي است در سطح دريا. (جان راسكن)

در ستايش، گستاخي بيش از سرزنش است. (نيچه)

خانه بدون زن، گورستان است. (اونوره دو بالزاك)

در عشق راستين (دست كم گاهي)، گزندي وجود ندارد و آدمي در ازاي آن، چشم‌داشتي ندارد و مي‌تواند از خود آن چيز لذت ببرد. (آبراهام…

خدا كاغذ را براي طراحي معماري آفريد؛ هرگونه استفاده ي ديگر ـ دست كم براي من ـ [ به معني ] تباه كردن آن است….

در غروب جواني، نفس‌پرستي به پايان مي‌انجامد؛ در زمان پيري، خدمت به مردم آغاز مي‌گردد. (هرمان هسه)

خداوند زماني مي آيد كه او را دورتر از هميشه تصور مي كنيم. (نامشخص)

در كنار كساني كه دوست شان داريد، شاد و سرحال باشيد. (ريچارد تمپلر)

خدمت به وطن نيمي از وظيفه است و خدمت به انسانيت، نيم ديگر آن. (ويكتور هوگو)

در مجالس در صدر منشين تا تو را از آنجا بلند نکنند و به جاي پايين تري بنشانند (کورش کبير)

خرد، بالاترين و ژرفترين درجه ي دانش، بينش و فهم است. (شري كارتر اسكات)

در منظره ي اشياه چيزي است كه خرد را از درون روح بر مي انگيزد. (والت ويتمن)

خرد، كسب كردني نيست؛ بايد پس از سفري كه جز ما كسي نمي تواند به آن برود، آن را كشف كنيم. (مارسل پروست)

در ميان همه رنجها و مصيبت ها تنها ياد خداوند انسان را آرامش مي بخشد. (نامشخص)

خردمند با بيدار كردن خوداشتياقي و خويشتنداري، تواند براي خويش جزيره‌اي سازد كه هيچ سيلي آن را غرق نتواند كرد. (بودا)

[ در نويسندگي ]، زياده گويي عموماً تاثيري برخلاف آنچه مدنظر است به وجود مي آورد. (آرتور شوپنهاور)

خردمندان، هميشه همه چيز را نمي‌دانند. (رالف والدو امرسون)

كودكان موجودات ادبي هستند، چون همان گونه كه احساس مي كنند، سخن مي گويند و نبايد مثل كسي احساس كنند كه مثل كس ديگري احساس…

در هر سني كه باشيد، چه پير و چه جوان، مي‌توانيد خود را دگرگون سازيد. (استيو چندلر)

خشك سالي و بيماري در مقام مقايسه با جنگ، چيزي نيست زيرا خود اين دو نيز ناشي از پيامدهاي دشوار و ناهنجار جنگ هستند. (ويكتور…

كيفيت، كار درست را بار نخست درست انجام دادن و بار دوم بهتر از بار نخست انجام دادن است. (پيتر دراكر)

در همان حال كه سرگرم انجام كارهاي كوچك هستيد به كارهاي بزرگ بينديشيد تا همه كارهاي كوچك در مسيري درست قرار گيرند. (نامشخص)

خشم، نابيناترين، شديدترين و زشت ترين اندرزگويان است. (نامشخص)

کسي که شجاعت ندارد، در او حقيقتي نيز وجود ندارد و کسي هم که حقيقت ندارد، صاحب فضيلتي نيست. (نامشخص)

در يك ارتباط دو جانبه، تنها واژه‌ها نيستند كه كارآمدند، بلكه سكوت هم مي‌تواند شگفتي بيافريند. (پرمودا باترا)

خطاهاي ديگران را، چون خطاهاي خود تحمل كن. (نامشخص)

[ گاهي انسان ] مي بايست بين چيزي كه به آن عادت كرده و چيزي كه بسيار دلش مي خواهد داشته باشد، يكي را برگزيند….

درحقيقت پيش از آنكه آدمي مالك وجدان باشد، وجدان، مالك آدمي است. (نامشخص)

خنده اي كه با ديگران شريك مي‌شوي، عشقي است كه شنيده مي‌شود. (نامشخص)

گاهي درد و رنج، چيزهايي به ما مي‌آموزد كه شادي و شادماني هرگز نمي‌تواند بياموزد. (آنتوني رابينز)

درد غربت، گرايشي‌ست كه كس نمي‌داند از چيست… هوس است و ميل؟… هرچه هست، براي بيان آن، هيچ واژه‌‌اي يافت نمي‌شود. (آنتوان دوسنت اگزوپري)

خنده‌ي عميق، زندگي عميق است. (نامشخص)

گاهي وقت ها به نظرم مي رسد همه چيز نادرست است و زمان فقط فضايي است براي اشتباه گرفتن آرامش؛ چيزي كه براي زمان ناشناخته…

درست همان گونه كه اگر آهن را بكار نگيريم، زنگ مي‌زند، همان‌ گونه كه آب راكد مي‌گندد و يا به هنگام سرما يخ مي‌بندد، اگر…

خواسته اي كه با شوخ طبعي، هوشمندي و انديشه همراه باشد، مي تواند درهاي بسته و همچنين ذهن هاي بسته را بگشايد. (پرسي راس)

گذشتن از سختي هاي پيش رو، چندان سخت تر از آن چه پشت سر گذاشته ايم نخواهد بود. (ارد بزرگ)

درستي و كمال، جوهره ي هر كامروايي است. (باك مينستر فولر)

خواهان پرداخت بهاي آنچه مي‌خواهيد، باشيد. (جك كانفيلد)

گرامي ترين ها و زيباترين ها در جهان نه ديده مي شوند و نه حتي لمس مي گردند؛ آنها را تنها بايد در دل حس…

درك هيچ چيز دشوارتر از درك طنز نيست، هيچ چيز كشف ناكردني تر از طنز نيست. (نامشخص)

خود را از آنچه مانع مي شود تا كسي شوي كه مي خواهي، رها ساز. (نامشخص)

گرسنگي، بدترين ناخوشي‌ها است. (بودا)

درون ما از نگاه تيزبين خردمندان پنهان نيست. (ارد بزرگ)

پاكي نفس، جدايي مي آورد. (نيچه)

گسترش شهر، تا زماني كه يكپارچگي آن را به خطر نيندازد، مجاز است. (افلاطون)

دست طبيعت در هر دل پاك اين احساس شريف را گذاشته است كه به تنهايي نمي تواند خوشبخت شود و بايد سعادت خود را در…