رسول یونان
من تمام فیلم هایی را
من تمام فیلم هایی را که در آنها زندانیان موفق به فرار می شوند دوست دارم! دلتنگ رهایی ام… دلتنگ نوشیدن خورشید بوسیدن خاک، لمس…
دنیا که به پایان رسید،
دنیا که به پایان رسید، رویاها دنیایی دیگر خواهند ساخت! و خندهی تو جای آفتاب را خواهد گرفت… رسول یونان
تو ماه را،
تو ماه را، بیش تر از همه دوست می داشتی! و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می آورد… می خواهم فراموشت…
احساس خوبی دارم،
احساس خوبی دارم، همه چيز درست می شود! تو خواهی آمد و دهان تاريک باد را خواهی دوخت آمدن تو ، يعنی پايان رنج ها…
نبودن تو
نبودن تو فقط نبودن تو نیست نبودن خیلی چیزهاست کلاه روی سرمان نمی ایستد شعر نمی چسبد پول در جیبمان دوام نمی آورد نمک از…
روزها پُر و خالی میشوند
روزها پُر و خالی میشوند مثل فنجانهایِ چای در کافههایِ بعد از ظهر… اما… هیچ اتفاقِ خاصی نمیافتد اینکه مثلاً تو ناگهان، در آن سوی…
تو ماه را
تو ماه را بیشتر از همه دوست می داشتی و حالا ماه هر شب تو را به یاد من می آورد می خواهم فراموشت کنم…