رو ای غم و اندیشه خطا می‌گوئی

رو ای غم و اندیشه خطا می‌گوئی از کان وفا چرا جفا می‌گوئی هر کودک را گر از جفا ترسانند من پیر شدم در این…

ادامه مطلب

روزیکه مرا به نزد تو دورانست

روزیکه مرا به نزد تو دورانست ساقی و شراب و قدح و دورانست واندم که مرا تجلی احسانست جان در تن من چو موسی عمرانست

ادامه مطلب

زان مقصد صنع تو یکی نی ببرید

زان مقصد صنع تو یکی نی ببرید از بهر لب چون شکر خود بگزید وان نی ز تو از بسکه می لب نوشید هم بر…

ادامه مطلب

ساقی چو دهد بادهٔ حمرا چکنم

ساقی چو دهد بادهٔ حمرا چکنم چون بوسه طلب کند مه‌افزا چکنم امروز که حاضر است اقبال وصال گر گول نیم حدیث فردا چکنم

ادامه مطلب

سرمایهٔ عقل سر دیوانگیست

سرمایهٔ عقل سر دیوانگیست دیوانهٔ عشق مرد فرزانگیست آنکس که شد آشنای دل از ره درد با خویشتنش هزار بیگانگیست

ادامه مطلب

سوگند همی خورد پریر آن ساقی

سوگند همی خورد پریر آن ساقی می‌گفت به حق صحبت مشتاقی گر باده دهم به شهری و آفاقی عقلی نگذارم به جهان من باقی

ادامه مطلب

شب رو که شبت راهبر اسرار است

شب رو که شبت راهبر اسرار است زیرا که نهان ز دیدهٔ اغیار است دل عشق‌آلود و دیده‌ها خواب‌آلود تا صبح جمال یار ما را…

ادامه مطلب

شور آوردم که گاو گردون نکشد

شور آوردم که گاو گردون نکشد دیوانگیی که صد چو مجنون نکشد هم من بکشم که شور تو جان منست جان خود را بگو کسی…

ادامه مطلب

صورت همه مقبول هیولا میدان

صورت همه مقبول هیولا میدان تصویر گرش علت اولی میدان لاهوت به ناسوت فرو ناید لیک ناوست ز لاهوت هویدا میدان

ادامه مطلب

عالم سبز است و هر طرف بستانی

عالم سبز است و هر طرف بستانی از عکس جمال گل‌رخی خندانی هر سو گهریست مشتعل از کانی هر سو جانیست متصل با جانی

ادامه مطلب

عشق تو چنین حکیم و استاد چراست

عشق تو چنین حکیم و استاد چراست مهر تو چنین لطیف بنیاد چراست بر عشق چرا لرزم اگر او خوش نیست ور عشق خوش است…

ادامه مطلب

عمرم به کنار زد کناری با تو

عمرم به کنار زد کناری با تو چون عمر گذشتنیست باری با تو نی نی غلطم گذرد پیشهٔ عمر آن عمر که یافت او گذاری…

ادامه مطلب

غم را بر او گزیده میباید کرد

غم را بر او گزیده میباید کرد وز چاه طمع بریده میباید کرد خون دل من ریخته میخواهد یار این کار مرا به دیده میباید…

ادامه مطلب

قومی به خرابات تو اندر بندند

قومی به خرابات تو اندر بندند رندی چند و کس نداند چندند هشیاری و آگهی ز کس نپسندند بر نیک و بد خلق جهان میخندند

ادامه مطلب

کی پست شود آنکه بلندش تو کنی

کی پست شود آنکه بلندش تو کنی شادان بود آنجا که نژندش تو کنی گردون سرافراشته صد بوسه زند هر روز بر آن پای که…

ادامه مطلب

گر باد بر آن زلف پریشان زندت

گر باد بر آن زلف پریشان زندت مه طال بقا از بن دندان زندت ای ناصح من ز خود برآئی و ز نصح گر زانچه…

ادامه مطلب

گر خار بدین دیدهٔ چون جوی زنی

گر خار بدین دیدهٔ چون جوی زنی ور تیر جفا بر دل چون موی زنی من دست ز دامن تو کوته نکنم گر همچو دفم…

ادامه مطلب

گر سوزش سینه را به کس می‌داری

گر سوزش سینه را به کس می‌داری وز مهر ضمیر پر هوس می‌داری باید که چو نالهٔ تو آرام دلست آن ناله قرین هر نفس…

ادامه مطلب

گر عاشق عشق ما شدی، ای مه‌رو

گر عاشق عشق ما شدی، ای مه‌رو بیرون شو ازین شش جهت تو بر تو در رو تو درین عشق، اگر جویایی در بحر دل…

ادامه مطلب

گر می‌کشدم غم تو هر دم مکش

گر می‌کشدم غم تو هر دم مکش هل تا بکشندم همه عالم تو مکش آنرا که خود انداخته‌ای پای مزن وانرا که تو زنده کرده‌ای…

ادامه مطلب

گفتا که بیا سماع در کار شده‌است

گفتا که بیا سماع در کار شده‌است گفتم که برو که بنده بیمار شده‌است گوشم بکشید و گفت از اینها بازآی کان فتنه هردو کون…

ادامه مطلب

گفتم صنما مگر که جانان منی

گفتم صنما مگر که جانان منی اکنون که همی نظر کنم جان منی مرتد گردم گر ز تو من برگردی ای جان جهان تو کفر…

ادامه مطلب

گفتم که مگر غمت بود درمانم

گفتم که مگر غمت بود درمانم کی دانستم که با غمت درمانم او از سر لطف گفت درمان تو چیست گفتم وصلت گفت بر این…

ادامه مطلب

گه در دل ما نشین چو اسرار و مرو

گه در دل ما نشین چو اسرار و مرو گه بر سر ما نشین چو دستار و مرو گفتی که چو دل زود روم زود…

ادامه مطلب

گویند که یار را وفا نیست دروغ

گویند که یار را وفا نیست دروغ گویند پس از هجر لقا نیست دروغ گویند شراب جانفزا نیست دروغ گویند که این به پای ما…

ادامه مطلب

لیلم که نهاری نکند من چکنم

لیلم که نهاری نکند من چکنم بختم که سواری نکند من چکنم گفتم که به دولتی جهانرا بخورم اقبال چو یاری نکند من چکنم

ادامه مطلب

ما را ز هوای خویش دف زن کردی

ما را ز هوای خویش دف زن کردی صد دریا را ز خویش کف زن کردی آن وسوسه‌ای را که ز لاحول دمید در کشتی…

ادامه مطلب

مانندهٔ گل ز اصل خندان زادی

مانندهٔ گل ز اصل خندان زادی وز طالع و بخت خویش شادی شادی سرسبز چو شاخ گل و آزاده چو سرو سروی عجبی که از…

ادامه مطلب

مجموع جهان عاشق یک پارهٔ من

مجموع جهان عاشق یک پارهٔ من چاره‌گر و چاره‌ساز بیچارهٔ من خورشید و فلک غلام سیارهٔ من نظاره‌گر دو کون نظارهٔ من

ادامه مطلب

مست است دو چشم از دو چشم مستت

مست است دو چشم از دو چشم مستت دریاب که از دست شدم در دستت تو هم به موافقت سری در جنبان گر زانکه سر…

ادامه مطلب

مگذار که غصه در میانت گیرد

مگذار که غصه در میانت گیرد یا وسوسه‌های این جهانت گیرد رو شربت عشق در دهان نه شب و روز زان پیش که حکم حق…

ادامه مطلب

من بی‌دلم ای نگار و تو دلداری

من بی‌دلم ای نگار و تو دلداری شاید که بهر سخن ز من نازاری یا آن دل من که برده‌ای بازدهی یا هر چه کنم…

ادامه مطلب

من ذره و خورشید لقائی تو مرا

من ذره و خورشید لقائی تو مرا بیمار غمم عین دوائی تو مرا بی‌بال و پراندر پی تو می‌پرم من کاه شدم چو کهربائی تو…

ادامه مطلب

من کاستهٔ وفای آن مه‌رویم

من کاستهٔ وفای آن مه‌رویم گر خواهد و گر نخواهد آنمه رویم زو آب حیات ابدی میجویم او آب حیات آمده و من جویم

ادامه مطلب

منصور بدآن خواجه که در راه خدا

منصور بدآن خواجه که در راه خدا از پنبهٔ تن جامهٔ جان کرد جدا منصور کجا گفت اناالحق می‌گفت منصور کجا بود خدا بود خدا

ادامه مطلب

میدان که در درون تو مثال غاریست

میدان که در درون تو مثال غاریست واندر پس آنغار عجب بازاریست هرکس یاری گرفت و کاری بگزید این یار نهانیست عجب یاریست

ادامه مطلب

نور فلکست این تن خاکی ما

نور فلکست این تن خاکی ما رشک ملک آمدست چالاکی ما که رشک برد فرشته از پاکی ما که بگریزد دیو ز بیباکی ما

ادامه مطلب

هان ای تن خاکی سخن از خاک مگو

هان ای تن خاکی سخن از خاک مگو جز قصهٔ آن آینهٔ پاک مگو از خالق افلاک درونت صفتی است جز از صفت خالق افلاک…

ادامه مطلب

هر ذره که چون گرسنه بر خوان خداست

هر ذره که چون گرسنه بر خوان خداست گر تا باید خورند اینخوان برپاست بر خوان ازل گرچه ز خلقان غوغاست خوردند و خوردند کم…

ادامه مطلب

هر روز یکی شور بر این جمع زنی

هر روز یکی شور بر این جمع زنی بنیاد هزار عاقبت را بکنی تا دور ابد این دوران قائم بود بر جا فقیران کرم چون…

ادامه مطلب

هر مطرب کو نیست ز دل دفتر خوان

هر مطرب کو نیست ز دل دفتر خوان آن مطرب را تو مطرب دفتر خوان گر چهرهٔ نهان کرد ز تو بیت و غزل گر…

ادامه مطلب

هشیار اگر زر و گر زرین است

هشیار اگر زر و گر زرین است اسب است ولی بهاش کم از زینست هر کو به خرابات نشد عنین است زیرا که خرابات اصول…

ادامه مطلب

هوش عاشق کجا بود سوی نسیم

هوش عاشق کجا بود سوی نسیم هوش عاقل کجا بود با زر و سیم جای گلها کجا بود باغ و نعیم جای هیزم کجا بود…

ادامه مطلب

یارب چه دلست این و چه خو دارد این

یارب چه دلست این و چه خو دارد این در جستن او چه جستجو دارد این بر خاک درش هر نفسی سر بنهد خاکش گوید…

ادامه مطلب

یک شفتالو از آن لب عنابی

یک شفتالو از آن لب عنابی پر کرد جهان ز بوی سیب و آبی هم پردهٔ شب درید و هم پردهٔ روز از عشق رخ…

ادامه مطلب

ای ماه اگرچه روشن و پرنوری

ای ماه اگرچه روشن و پرنوری از روشنی روی بت من دوری وی نرگس اگرچه تازه و مخموری رو چشم بتم ندیده‌ای معذوری

ادامه مطلب

ای عشق که هستی به یقین معشوقم

ای عشق که هستی به یقین معشوقم تو خالق مطلقی و من مخلوقم بر کوری منکران که بدخواهانند بالا ببرم بلند تا عیوقم

ادامه مطلب

ای ظل تو از سایهٔ طوبی خوشتر

ای ظل تو از سایهٔ طوبی خوشتر ای رنج تو از راحت عقبی خوشتر پیش از رخ بندهٔ معنی بودم ای نقش تو از هزار…

ادامه مطلب

ای سبزی هر درخت و هر باغ و گیا

ای سبزی هر درخت و هر باغ و گیا ای دولت و اقبال من و کار و کیا ای خلوت و ای سماع و اخلاص…

ادامه مطلب

ای روز نشاط روشنی وقت تو خوش

ای روز نشاط روشنی وقت تو خوش وی عالم عیش و ایمنی وقت تو خوش در سایهٔ زلف تو دمی میخسبم تو نیز موافقت کنی…

ادامه مطلب