هر گل که ز یکرنگی خود بو دارد

هر گل که ز یکرنگی خود بو دارد در باغ هزار تهنیت گو دارد روزی به چمن اگر در آیم چو هزار من بو نکنم…

ادامه مطلب

هر چند که انقلاب را قاعده نیست

هر چند که انقلاب را قاعده نیست در آتش و خون برای کس مائده نیست اما دول قوی چو در جنگ شوند بهر ملل ضعیف…

ادامه مطلب

ما زاده کیقباد و کیکاووسیم

ما زاده کیقباد و کیکاووسیم جان باختگان وطن سیروسیم در تحت لوای شیر و خورشید ای لرد آزاد ز بند انگلیس و روسیم

ادامه مطلب

گر سائس ملک با کیاست باشد

گر سائس ملک با کیاست باشد دارای درایت و فراست باشد مابین دو همسایه بباید ناچار مایل بتوازن سیاست باشد

ادامه مطلب

عمری به هوس گرد جهان گردیدم

عمری به هوس گرد جهان گردیدم از دشمن و دوست خوب و بد بشنیدم سرمایه زندگی همین بود که من با دیده بسی ندیدنیها دیدم

ادامه مطلب

سردار سپه

سردار سپه اسرار نهفته گر نگفتی بهتر وین راز نگفته گر نهفتی بهتر کز بهر زمامدار امروزی نیست سرمایه‌ای از پوست کلفتی بهتر

ادامه مطلب

دهقان پسر کارگری کهنه لباس

دهقان پسر کارگری کهنه لباس آمد پی دعوتم ز شب رفته دو پاس با پای برهنه راضی از دست و چکش با فرق شکسته شاکر…

ادامه مطلب

درباره وستداهل سوئدی، رییس شهربانی

درباره وستداهل سوئدی، رییس شهربانی وستال پی دفاع دل یکدله کرد پس پیش وزیر و شه ز طوفان گله کرد دیروز فغان ما گر از…

ادامه مطلب

در مرز عجم ذلت ایرانی بین

در مرز عجم ذلت ایرانی بین در ملک عرب محو مسلمانی بین دایم سر سروران اسلامی را پامال تجاوز بریتانی بین

ادامه مطلب

در دهر کسی چو ما بدین ذلت نیست

در دهر کسی چو ما بدین ذلت نیست وین ذلت بی کرانه بیعلت نیست دولت ز که جلب نفع سرمایه کند وقتی که ز فقر…

ادامه مطلب

خیزید و چو شیر شرزه اقدام کنید

خیزید و چو شیر شرزه اقدام کنید خفتان پلنگ زیب اندام کنید هرجا نگرید گرگ خونخواری را با حربه انتقام اعدام کنید

ادامه مطلب

تن یافت برهنگی ز بی رختی ما

تن یافت برهنگی ز بی رختی ما دل تن بقضا داد ز جان سختی ما چون دید غم و محنت ما را شب عید بگرفت…

ادامه مطلب

پولی که ز خون خلق آماده شود

پولی که ز خون خلق آماده شود صرف بت ساده و بط و باده شود افسوس که دسترنج یک مشت فقیر چون جمع شود حقوق…

ادامه مطلب

با نخل خوشی همیشه پیوند بزن

با نخل خوشی همیشه پیوند بزن می با دل شاد و جان خرسند بزن گر بر تو زمانه یک دمی سخت گرفت دندان بجگر گذار…

ادامه مطلب

با آنکه ز فقر پاکبازیم همه

با آنکه ز فقر پاکبازیم همه پیش دگران دست درازیم همه اشراف طمعکار اگر بگذارند با کثرت فقر بی نیازیم همه

ادامه مطلب

ای کوه تو همسنگ غم و درد منی

ای کوه تو همسنگ غم و درد منی وی کاه تو همرنگ رخ زرد منی ای آتش عشق از تو دلگرم شدم چون مجمر سوز…

ادامه مطلب

ای دل تو همیشه راه حق پوی و مترس

ای دل تو همیشه راه حق پوی و مترس با مسلک حق رضای حق جوی و مترس کن پیشه خویش پاکی و چون طوفان با…

ادامه مطلب

اول ره کار را نشان باید داد

اول ره کار را نشان باید داد در موقع کار امتحان باید داد چون کار به عالم جوان نسپاری پس کار به پیر کاردان باید…

ادامه مطلب

آنان که لوای فقر افراخته‌اند

آنان که لوای فقر افراخته‌اند یکباره سوی ملک فنا تاخته‌اند بیچاره و چاره‌ساز خلقند تمام آنان که به دل‌سوختگی ساخته‌اند

ادامه مطلب

آن روز که چون سبزه سر از خاک زدیم

آن روز که چون سبزه سر از خاک زدیم چون لاله ز داغ آه غمناک زدیم گشتیم چو غنچه بسکه از غم دلتنگ چون گل…

ادامه مطلب

اشراف عزیز نکته سنج من و تو

اشراف عزیز نکته سنج من و تو چون مار نشسته روی گنج من و تو تا بیحس و جاهلیم یک سر تو و من پامال…

ادامه مطلب