جمعی ز غنا صاحب افسر باشند

جمعی ز غنا صاحب افسر باشند یک دسته ز فقر خاک بر سر باشند باید که بر این فزود از آن یک کاست تا هر…

ادامه مطلب

تا چند ز آه سینه دل چاک شوم

تا چند ز آه سینه دل چاک شوم تا کی ز سرشک دیده غمناک شوم این آتش و آه و آب چشمم باقیست تا از…

ادامه مطلب

بس ناله جغد غم در این بوم آید

بس ناله جغد غم در این بوم آید نشگفت اگر فر هما شوم آید یک لحظه اگر کسی کند باز دو گوش از چار طرف…

ادامه مطلب

با دشمن و دوست گر شدی نرم چو موم

با دشمن و دوست گر شدی نرم چو موم چون نقش نگین شوی مکن شرم چو موم با خصم هماره باش سرسخت چو سنگ با…

ادامه مطلب

این پول که صاحبان القاب خورند

این پول که صاحبان القاب خورند خون دل ماست چون می ناب خورند تا کی عرق جبین یک ملت را بگرفته و قطره قطره چون…

ادامه مطلب

ای دیده تو را بر آب دیدیم و گذشت

ای دیده تو را بر آب دیدیم و گذشت ای خانه تو را خراب دیدیم و گذشت وی بخت سیاه شوم بیدار آزار یک عمر…

ادامه مطلب

ای توده که جهل در سرشت من و توست

ای توده که جهل در سرشت من و توست هشدار که گاه زرع و کشت من و توست تا شب پی حق خویش از پا…

ادامه مطلب

آنانکه خطای خویش تکمیل کنند

آنانکه خطای خویش تکمیل کنند خواهند به ما فشار تحمیل کنند ای وای به مجلسی که در آن وکلا از روی غرض «فرونت » تشکیل…

ادامه مطلب

آن سبزه که ترک این چمن گفت، منم

آن سبزه که ترک این چمن گفت، منم آن لاله که از اشک به خون خفت، منم وآن غنچه لب بسته که از تنگدلی صد…

ادامه مطلب

آن جعبه که رأی خلق گنجینه اوست

آن جعبه که رأی خلق گنجینه اوست بی‌مهری روزگار از کینه اوست فرمان سعادت و شقاوت دارد این راز نهفته ای که در سینه اوست

ادامه مطلب

از رأی خران دلم دمی بی‌غم نیست

از رأی خران دلم دمی بی‌غم نیست وز رأی فروش جان من خرم نیست بل این وکلای مجلس پنجم در وزن از مجلس تاریخی چارم…

ادامه مطلب

ابناء جهان که زاده بوالبشرند

ابناء جهان که زاده بوالبشرند آن توده اصل زارع و کارگرند صنف دگری معاونند آنها را باقی همه جمع فرعی و مفت خورند

ادامه مطلب

هرگز دل من شکایت از غم نکند

هرگز دل من شکایت از غم نکند شادی ز مسرت دمادم نکند دانی که بود مرد هنرپیشه راست آنکس که ز بار غم کمر خم…

ادامه مطلب

هر رأی که با دادن سیم آوردند

هر رأی که با دادن سیم آوردند آه دل مسکین و یتیم آوردند صندوق لواسان چو بسی بود علیل نظار برای او حکیم آوردند

ادامه مطلب

مظلوم کشی طریقه محتشم است

مظلوم کشی طریقه محتشم است قانون شکنی پیشه اهل ستم است هر سر که به احترام قانون خم شد در مسلک ارباب قلم محترم است

ادامه مطلب

گر مشکل فقر و ثروت آسان گردد

گر مشکل فقر و ثروت آسان گردد آسوده ز غم توده انسان گردد گر کیست که گشته حارس میش ز جور مالک چو نماینده دهقان…

ادامه مطلب

گر بر دل ما گرد ملالت باشد

گر بر دل ما گرد ملالت باشد آن گرد ملال از جهالت باشد قانون مهاجرت بود لازم لیک لازمتر از آن بسط عدالت باشد

ادامه مطلب

شادم که دل خراب ترمیم نشد

شادم که دل خراب ترمیم نشد در پیش امید و بیم تسلیم نشد یک صبح رهین نور امید نگشت یک شام غمین ظلمت و بیم…

ادامه مطلب

دیشب که به پای دل مرا سلسله بود

دیشب که به پای دل مرا سلسله بود از دست سر زلف تو ما را گله بود چون موی تو عاقبت پریشانم کرد موئی که…

ادامه مطلب

دریای پر آب چشم نمناک من است

دریای پر آب چشم نمناک من است صحرای پر آتش دل صد چاک من است آن را که دهد زمانه بر باد فنا از دست…

ادامه مطلب

در مورد کابینهٔ مستوفی‌الممالک

در مورد کابینهٔ مستوفی‌الممالک گویند که کابینه چو تشکیل شود بیداد به عدل و داد تبدیل شود ما نیز همه به سهم خود منتظریم کاین…

ادامه مطلب

در مدح مستوفی‌الممالک

در مدح مستوفی‌الممالک رسم و ره مستوفی اگر خوب نبود نزد همه کس این همه محبوب نبود هنگام زمامداری او باید از داخله و خارجه…

ادامه مطلب

دارم سر آنکه عیش پاینده کنم

دارم سر آنکه عیش پاینده کنم جبران گذشته را در آینده کنم بگذارد اگر باد حوادث چون گل یک صبح به کام دل خود خنده…

ادامه مطلب

جز ایزد پاک حاکم عادل نیست

جز ایزد پاک حاکم عادل نیست جز موجد خاک، قاضی قابل نیست یکبار توان قاتل صد تن را کشت زآنرو که مجازات بشر کامل نیست

ادامه مطلب

تا چند توان به ناتوانان دیدن

تا چند توان به ناتوانان دیدن جور و ستم جهان ستانان دیدن تا کی به هوای زندگی در پیری با دیده توان مرگ جوانان دیدن

ادامه مطلب

بر دوره فترت اعتباری نبود

بر دوره فترت اعتباری نبود با مجلس پنجم افتخاری نبود در فاصله این دو، به صد مأیوسی یک ذره مرا امیدواری نبود

ادامه مطلب

با دولت نو رسم کهن می گویم

با دولت نو رسم کهن می گویم عیب دگران و خویشتن می گویم نادیده ز خوب و بد نرانیم سخن از دیده همیشه من سخن…

ادامه مطلب

ایکاش که جز رنگ صفا رنگ نبود

ایکاش که جز رنگ صفا رنگ نبود مسکین ز غنی این همه دلتنگ نبود در بین بشر صلح و صفا داشت دوام سرمایه اگر مسبب…

ادامه مطلب

ای دوست به فکر جنگجوئی کم باش

ای دوست به فکر جنگجوئی کم باش در صلح عمومی علم عالم باش با هر که زنی لاف محبت یکروز مردانه و ثابت قدم و…

ادامه مطلب

ای توده عمل باهمم عالیه کن

ای توده عمل باهمم عالیه کن بگذشته گذشت صحبت از حالیه کن گر علت ورشکستگی می خواهی چشمی بقرار بانک با مالیه کن

ادامه مطلب

آنانکه ز بس خزانه تاراج کنند

آنانکه ز بس خزانه تاراج کنند ما را به عدو ز فقر محتاج کنند دیگر ز چه شغل دولتی را دایم با چوب هوای نفس…

ادامه مطلب

آن سان که ستاره در سما افزون است

آن سان که ستاره در سما افزون است در روی زمین حادثه گوناگون است القصه از این حوادث رنگارنگ بر هر که نظر بیفکنی دل…

ادامه مطلب

امسال بهار جشن می خواران است

امسال بهار جشن می خواران است اطراف چمن نشیمن یاران است از دولت ابر و باد و باران بهار گلزار شکوفه ریز و گل باران…

ادامه مطلب

از روز ازل عاشقی آموخت دلم

از روز ازل عاشقی آموخت دلم از عشق چو شمع شعله افروخت دلم تا خاک مرا دهد بباد آتش عشق از دیده نریخت آب تا…

ادامه مطلب

ابناء بشر جمله ز یک عائله‌اند

ابناء بشر جمله ز یک عائله‌اند وز حرص دول مدام در غائله‌اند از آز دول الحذر ای اهل جهان کآن‌ها همه رهزنان این قافله‌اند

ادامه مطلب

هرگز دل ما غمین ز بیش و کم نیست

هرگز دل ما غمین ز بیش و کم نیست گر بیش و اگر کم دل ما را غم نیست اسباب حیات نیست غیر از یکدم…

ادامه مطلب

هر خویش چو نقش در و دیوار نشد

هر خویش چو نقش در و دیوار نشد از نقشه بیگانه خبردار نشد یک عمر بر این ملت خواب آلوده فریاد و فغان زدیم بیدار…

ادامه مطلب

ماده تاریخ ذیل را بمناسبت قتل میرزاده عشقی مدیر روزنامه قرن بیستم و شاعر شهید آزادیخواه ایران سروده است

ماده تاریخ ذیل را بمناسبت قتل میرزاده عشقی مدیر روزنامه قرن بیستم و شاعر شهید آزادیخواه ایران سروده است دیو مهیب خودسری، چون ز غضب…

ادامه مطلب

گر ما و تو را دفع اعادی باید

گر ما و تو را دفع اعادی باید وز دشمن خود قطع ایادی باید با خصم قوی به حالت صلح و صفا آماده جنگ اقتصادی…

ادامه مطلب

فکری که سقیم گشت سالم نشود

فکری که سقیم گشت سالم نشود محکوم بحکم غیر حاکم نشود گر داد کنی وگر نمائی فریاد آن خائن خود پرست خادم نشود

ادامه مطلب

شادم که پری رخان غمینم کردند

شادم که پری رخان غمینم کردند یغمای دل و غارت دینم کردند چون خال سیاه گوشه ابروی خویش ناکرده نگه گوشه نشینم کردند

ادامه مطلب

دیروز توانگری زر اندوخته بود

دیروز توانگری زر اندوخته بود دوشینه بدهر آتش افروخته بود امروز به چشم عبرتش چون دیدم چون شمع زسر تا به قدم سوخته بود

ادامه مطلب

دردی بتر از علت نادانی نیست

دردی بتر از علت نادانی نیست جز علم دوای این پریشانی نیست با آنکه بروی گنج منزل دارد بدبخت و فقیرتر ز ایرانی نیست

ادامه مطلب

در مورد انتخابات

در مورد انتخابات صندوق دهن بسته درش چون شد باز افکند میان این و آن غلغله باز آراست فقط طایر اقبال و همه گویند به…

ادامه مطلب

در غمکده ای که شادیش جز غم نیست

در غمکده ای که شادیش جز غم نیست تنها نه همین خاطر ما خرم نیست بر هر که نظر کنی گرفتار غم است گویا دل…

ادامه مطلب

خوش باش که ارباب یقین شک نکنند

خوش باش که ارباب یقین شک نکنند از لوح ضمیر نام حق حک نکنند اثبات گناهان خطاکاران را در محکمه بی منطق و مدرک نکنند

ادامه مطلب

جان چند گهی گوشه نشین خواهد بود

جان چند گهی گوشه نشین خواهد بود دل مشعل آه آتشین خواهد بود گر طول کشد دوره فترت چندی حال تو و من بدتر از…

ادامه مطلب

تا چند به جور و ظلم تصمیم کنید

تا چند به جور و ظلم تصمیم کنید در کیسه خویشتن زر و سیم کنید هر منفعتی که حاصل مملکت است خوبست که عادلانه تقسیم…

ادامه مطلب

بر بام فلک بیرق کین برق زند

بر بام فلک بیرق کین برق زند آشوب صلا بر ملل شرق زند در لجه خون فرشته صلح و صفا افتاده و داد از خطر…

ادامه مطلب

با دشمن اگر پاره کنی سلسله به

با دشمن اگر پاره کنی سلسله به وز دوست به پیش دوست سازی گله به گر خارجه خوب باشد و داخله بد از خارجه خوب…

ادامه مطلب