از عدل اگر وکیل توصیف کند

از عدل اگر وکیل توصیف کند روزنامه نگار مدح و تعریف کند زین پس به خلاف پیشتر جا دارد گر پارلمان ادای تکلیف کند

ادامه مطلب

از بسکه زند نوای غم چنگی ما

از بسکه زند نوای غم چنگی ما اندوه کند عزم همآهنگی ما شادی و گشایش جهان کافی نیست در موقع غم برای دل تنگی ما

ادامه مطلب

یعنی کشک

یعنی کشک ای آنکه ز جود تست دریا در رشک افلاک همی گرید و می‌ریزد اشک اولاد بنی آدم و با این همه جود شرمنده…

ادامه مطلب

هر کس که چو گل در این چمن یکرنگ است

هر کس که چو گل در این چمن یکرنگ است با خار به پیش باغبان هم سنگ است دل تنگی غنچه در چمن تنها نیست…

ادامه مطلب

می کوش که پامال جهالت نشوی

می کوش که پامال جهالت نشوی سرگشته وادی ضلالت نشوی ری مرکز دستان زبردستان است هشدار که بی اراده آلت نشوی

ادامه مطلب

ما خاک به سر ز بی‌حسابی شده‌ایم

ما خاک به سر ز بی‌حسابی شده‌ایم ما دربه‌در از خانه‌خرابی شده‌ایم ای صاحب مال و مالک کاخ جلال با ما منشین که انقلابی شده‌ایم

ادامه مطلب

گر درد و غم قدیم تجدید شود

گر درد و غم قدیم تجدید شود یا دوره ارتجاع تمدید شود بهتر که ز آراء لواسان خراب آزادی ما یکسره تهدید شود

ادامه مطلب

عاقل که جز اقدام لزومی نکند

عاقل که جز اقدام لزومی نکند غمناک دل غریب و بومی نکند داند که حکومتی نگردد ثابت تا تکیه بر افکار عمومی نکند

ادامه مطلب

روزی که به تاج طعنه سخت زدیم

روزی که به تاج طعنه سخت زدیم با دست تهی پا به سر تخت زدیم بگریخت ز دست من و دل طالع و بخت پس…

ادامه مطلب

دنیا چو یکی خانه و جای همه است

دنیا چو یکی خانه و جای همه است وین خانه غم سراسرای همه است این است که عیش و نوش این خانه تمام از بهر…

ادامه مطلب

درباره قوام‌السلطنه و وثوق‌الدوله

درباره قوام‌السلطنه و وثوق‌الدوله بدبختی ایران ز دو تن یافت دوام این نکته مسلم خواص است و عوام آن دولت انگلیس را بود وثوق این…

ادامه مطلب

در ملک جهان زوال مال همه است

در ملک جهان زوال مال همه است هنگام خوشی منال مال همه است پامال غنی بود تهی دست چرا گر نعمت و جاه و مال،…

ادامه مطلب

در دیده ما فقر و غنا هر دو یکیست

در دیده ما فقر و غنا هر دو یکیست در مسلک ما شاه و گدا هر دو یکیست در کشتی بشکسته طوفانی ما دردا که…

ادامه مطلب

چون عامل ماضی است منصورالملک

چون عامل ماضی است منصورالملک در داخله قاضی است منصورالملک ملت زهر آن شقی که ناراضی بود دیدیم که راضی است منصورالملک

ادامه مطلب

تا رسم غنی غیر دل‌آزاری نیست

تا رسم غنی غیر دل‌آزاری نیست از بهر فقیر چاره جز زاری نیست این خواری و این ذلت و این فقر عموم بی‌شبهه به جز…

ادامه مطلب

به مناسبت قتل کلنل پسیان

به مناسبت قتل کلنل پسیان روزی که شهید عشق قربانی شد آغشته به خون مفخر ایرانی شد در ماتم او عارف و عامی گفتند ایام…

ادامه مطلب

با فکر قوی گرسنه چون شیر، منم

با فکر قوی گرسنه چون شیر، منم وز چار طرف بسته زنجیر منم جز خون نخورم ز دست هر دشمن و دوست در معرکه چون…

ادامه مطلب

این فقر و فنا برای ما مایل کیست

این فقر و فنا برای ما مایل کیست وز خواری ما بهر غنی حاصل چیست گر عقده آز اغنیا آسان شد دانی که علاج فقرا…

ادامه مطلب

ای کاش مرا ناطقه گویا می‌شد

ای کاش مرا ناطقه گویا می‌شد یک لحظه دهان بسته‌ام وا می‌شد تا این دل سودازدهٔ پرده‌نشین بی‌پرده میان خلق رسوا می‌شد

ادامه مطلب

ای خصم تو را مجال کین توزی نیست

ای خصم تو را مجال کین توزی نیست در کشور ما امید فیروزی نیست با ما ز در صلح و صفا بیرون آی کامروز جهان،…

ادامه مطلب

انتقادی نسبت به مستشاران آمریکایی

انتقادی نسبت به مستشاران آمریکایی این غنچهٔ نوشکفته، خوش وا شده است واین غورهٔ نارسیده حلوا شده است آن را که برای نوکری آوردیم دیری…

ادامه مطلب

آن عهد که بسته شد میان من و دوست

آن عهد که بسته شد میان من و دوست بشکسته شد از فتنه اهریمن و دوست دانستم از اول که در این کار آخر انگشت…

ادامه مطلب

آن را که درستی عمل، کیش بود

آن را که درستی عمل، کیش بود زان کرده خوب، دشمن خویش بود هر کس که خطاکاری او بیش بود پیش همه کس در همه…

ادامه مطلب

افسوس که دشمنان دلم خون کردند

افسوس که دشمنان دلم خون کردند یاران کهن محنتم افزون کردند ما را رفقا به جرم دیوانه گری از دایره عاقلانه بیرون کردند

ادامه مطلب

استاد ازل که درس بیداد نداد

استاد ازل که درس بیداد نداد جز مسئله داد مرا یاد نداد ما داد ز بیدادگران بستانیم گر محکمه داد به ما داد نداد

ادامه مطلب

از باده کبر مست و مخمور مشو

از باده کبر مست و مخمور مشو وز راه سلامت و خرد دور مشو روزی دو جهان اگر به کام تو شود از شادی این…

ادامه مطلب

یاری که کج و دوروست، شمشیرش کن

یاری که کج و دوروست، شمشیرش کن گر راست نشد نشانه تیرش کن ور دشمن یک رنگ تو چون شیر بود با رشته دوستی به…

ادامه مطلب

هر کس که به دل چو لاله داغی دارد

هر کس که به دل چو لاله داغی دارد کی میل گل و گردش باغی دارد ما گوشه نشین ز بی دماغی شده ایم خوش…

ادامه مطلب

نادانی و جهل تا که ما را کیش است

نادانی و جهل تا که ما را کیش است بدبختی ما همیشه بیش از پیش است هر چند ادارات خرابند همه بی شبهه خرابی معارف…

ادامه مطلب

ما بیرق صلح کل برافرشته‌ایم

ما بیرق صلح کل برافرشته‌ایم ما تخم تساوی به جهان کاشته‌ایم القصه سعادت بشر را یک بار در سایه این دو اصل پنداشته‌ایم

ادامه مطلب

گر تکیه کنی بر دم شمشیر مکن

گر تکیه کنی بر دم شمشیر مکن بی دغدغه بازی به دم شیر مکن خواهی که شود طالع بیدارت یار خوابی که ندیده ای تو…

ادامه مطلب

طوفان که طرفدار صفا خواهد بود

طوفان که طرفدار صفا خواهد بود معدوم کن جور و جفا خواهد بود گر جنگ کند برای حیثیت خویش نسبت بعقیده باوفا خواهد بود

ادامه مطلب

روزی به نبرد صف شکستن باید

روزی به نبرد صف شکستن باید بر خصم ره فرار بستن باید روز دگری بقصد یک حمله سخت از موقع خود عقب نشستن باید

ادامه مطلب

دنیای ضعیف کش که از حق دور است

دنیای ضعیف کش که از حق دور است حق را بقوی می دهد و معذور است بیهوده سخن ز حق و باطل چکنی رو زور…

ادامه مطلب

درباره دولت مستوفی‌الممالک

درباره دولت مستوفی‌الممالک بی‌مهری اگر با من شیدا نکنید یا کینه دیرینه هویدا نکنید با این همه عیب بهتر از مستوفی بی‌شبهه در این محیط…

ادامه مطلب

در کشور ما که دزد را واهمه نیست

در کشور ما که دزد را واهمه نیست جز گرگ شبان برای مشتی رمه نیست آنجا که مضار هست بهر همه است وانجا که منافع…

ادامه مطلب

در اول وهله پا فشردیم همه

در اول وهله پا فشردیم همه گوی سبق از زمانه بردیم همه از تفرقه بگسیخته شد چون صف ما از مرتجعین شکست خوردیم همه

ادامه مطلب

چون پرده خون دامن رنگین من است

چون پرده خون دامن رنگین من است چون رشته کوه بار سنگین من است آنکس که ز دست غم نمی گردد شاد با بی سروپائی…

ادامه مطلب

تا درس محبت تو آموخته‌ایم

تا درس محبت تو آموخته‌ایم در خرمن عمر آتش افروخته‌ایم بی‌جلوه شمع رویت از آتش غم عمری‌ست که پروانه‌صفت سوخته‌ایم

ادامه مطلب

به مناسبت ترور عشقی

به مناسبت ترور عشقی یک دم دل ما غمزدگان شاد نشد ویرانه ما از ستم آباد نشد دادند بسی به راه آزادی جان اما چه…

ادامه مطلب

با علم و عمل اگر مهیا نشویم

با علم و عمل اگر مهیا نشویم همدوش به مردمان دنیا نشویم نادانی و بندگیست توأم به خدای ما بنده شویم اگر که دانا نشویم

ادامه مطلب

این زمزمه ها غیر مستحسن چیست

این زمزمه ها غیر مستحسن چیست وین قطع مذاکرات بنیان کن چیست گر دوست کند جفا و دشمن هم جور پس فرق میان دوست با…

ادامه مطلب

ای کاش که راز دل مبرهن می‌شد

ای کاش که راز دل مبرهن می‌شد مقصود و مرام ما معین می‌شد هرگونه سیاستی که دارد دولت تا حد لزوم صاف و روشن می‌شد

ادامه مطلب

ای خامه راست رو حقیقت جو باش

ای خامه راست رو حقیقت جو باش با خوردن خون دل حقیقت گو باش گر سر ببرندت ز حقیقت گوئی با دشمن و دوست یک…

ادامه مطلب

آنانکه کنند با دو صد طنازی

آنانکه کنند با دو صد طنازی دایم به مقدرات ایران بازی ای کاش کنند وقت خود را مصرف یک لحظه به فابریک آدم سازی

ادامه مطلب

آن شیخ که دم ز علم اخفش می‌زد

آن شیخ که دم ز علم اخفش می‌زد با ساده‌رخان باده بی‌غش می‌زد دیدم که برای دستمالی موهوم بی‌واسطه قیصریه آتش می‌زد

ادامه مطلب

آن خم که بود مدام در جوش، منم

آن خم که بود مدام در جوش، منم آن مرغ که شد به شام خاموش، منم در حلقه رندان خراباتی خویش آن پاک نشین خانه…

ادامه مطلب

آزادی اگر تیول یکدسته نبود

آزادی اگر تیول یکدسته نبود ملت ز دو سر چو مرغ پابسته نبود از ماهی برجسته نمی رفت سخن در مجلس اگر ناطق برجسته نبود

ادامه مطلب

از آز بپرهیز و امیری می کن

از آز بپرهیز و امیری می کن با گرسنگی سخن ز سیری می کن در جامعه گر تو سرفرازی خواهی از پای فتاده دستگیری می…

ادامه مطلب

یاران ز می غرور، مستی نکنید

یاران ز می غرور، مستی نکنید چون پای دهد دراز دستی نکنید اکنون که شدید «سوسیالیست » مآب خودخواهی و اشراف پرستی نکنید

ادامه مطلب