رباعیات – عنصری بلخی
گفتم که چه نامی ای پسر؟ گفتا غم
گفتم که چه نامی ای پسر؟ گفتا غم گفتم نگری بعاشقان ؟ گفتا : کم گفتم بچه بسته ای مرا ؟ گفت : بدم گفتم…
آن لب نمزم گرچه مرا آن سازد
آن لب نمزم گرچه مرا آن سازد زیرا که شکر چون بمزی بگدازد چشمم ز غمانش زرگری آغازد تا بگدازد عقیق و بر زر یازد
باید که تو اینقدر بدانی بیقین
باید که تو اینقدر بدانی بیقین کان کو چو تویی برآرد از خاک زمین ناخواسته داد آنچه بایست همه ناگفته دهد هر آنچه آید پس…
چون میگذرد کار چه آسان و چه سخت
چون میگذرد کار چه آسان و چه سخت وین یکدم عاریت چه ادبار و چه بخت چون جای دگر نهاد میباید رخت نزدیک خردمند چه…
شاه حبش است زلفت ای بدر منیر
شاه حبش است زلفت ای بدر منیر از عنبر تاج دارد از لاله سریر تو شسته همی کنی گل سرخ بقیر من شسته همی کنم…
من صورت تو بدیده اندر دارم
من صورت تو بدیده اندر دارم کز دیده همی برخ برش بنگارم چندان صنما ز دیدگان خون بارم تا صورت تو ز دیده بیرون آرم
اطلاعیه برای شاعران و نویسندگان
پایگاه اینترنتی شعرستان از همکاری همه شاعران و نویسندگان آماتور و حرفه ای از سراسر جهان استقبال میکند و مشارکت فعال آنها را خیر مقدم میگوید. شما میتوانید اشعار، مطالب معلوماتی و مقالات خویش را از طریق ایمیل و یا فرم تماس ارسال نماید. مطالب ارسالی در اولین فرصت مناسب منتشر خواهند شد