رباعیات – سوزنی سمرقندی
هر روز دل مرا زبانی دگر است
هر روز دل مرا زبانی دگر است با من بت من بهر زبانی دگر است وان جان جهان هیچ نمی اندیشد کاخر پس این جهان…
یک شهر همه حدیث آنروی نکوست
یک شهر همه حدیث آنروی نکوست دلهای همه جهانیان بسته اوست ما می کوشیم و دیگران میکوشند تا دست کرا دهد کرا خواهد دوست
هرچند که هیچ برنخورد از تو دلم
هرچند که هیچ برنخورد از تو دلم هرگز نشود بمهر سرد از تو دلم تو خود رفتی ولیک از فرقت تو شد منزل صد هزار…
ای تهمت من کشیده از خلق بسی
ای تهمت من کشیده از خلق بسی نابوده مرا بوصل تو دسترسی چون در سرم افتاد ز عشقت هوسی تا سر ننهم ترا نمانم بکسی
ایشاهد شیرین شکرخا که توئی
ایشاهد شیرین شکرخا که توئی وی خوگر جور و کین و یغما که توئی جور و ستم تو هست آنجا که منم جان و دل…
باقی است در آن لب مزه شیر هنوز
باقی است در آن لب مزه شیر هنوز منسوخ نشد زان خط چون قیر هنوز خط را یله کن که از کمان ابروی تو چشم…
ای شاه جهان جشن فریدون کردی
ای شاه جهان جشن فریدون کردی وانگه طرب از باده گلگون کردی قارون بهزار گنج کو تا بیند کز جود سرای گنج قارون کردی
از رأی سدید عالم آرای سدید
از رأی سدید عالم آرای سدید شد دور سپهر کارفرمای سدید خورشید بشب نهان کند چهره خویش تا روز حجل نگردد از رأی سدید
ای سیب زنخ کز توام آبی رخسار
ای سیب زنخ کز توام آبی رخسار از عشق تو دل چو نار دارم پربار ای چشم و سر میوه فروشان زنهار جز روی و…
بر جان چو گشاده کرده ای دست ستم
بر جان چو گشاده کرده ای دست ستم تهدید مکن مل مرا بیش بغم آنجا که من تو عشق تو باشیم بهم من خود صنما…
در عشق تو خاک تیره شد مفرش من
در عشق تو خاک تیره شد مفرش من هجران تو تلخ کرد عیش خوش من از بس ستم فراقت ای مهوش من چشم من پر…
تا عشق گل رخ تو در دل دارم
تا عشق گل رخ تو در دل دارم چون گل ز غم تو پای در گل دارم تا زیر خم زلف تو منزل دارم چون…
دوش از تو دلی بدرد و غم داشته ام
دوش از تو دلی بدرد و غم داشته ام وز هجر ستمگرت ستم داشته ام درد تو از آنچه داشتم اول عهد کم بادم اگر…
جود کف تست هر که نانی دارد
جود کف تست هر که نانی دارد در خدمت تست هر که جانی دارد گر اسب خطا کرد بر او عیب مگیر یک اسب چه…
گفم که غم عشق تو میمون کندم
گفم که غم عشق تو میمون کندم کی دانستم که دیده پرخون کندم ایجان جهان من از تو کی برگردم دور از تو مگر اجل…
صدرا باد آنمحشرت نامه سپید
صدرا باد آنمحشرت نامه سپید تا حشر مبادات سر خامه سپید افتد که ز بهر من کنی خامه سیاه تو خامه سیه کنی و من…