هرچند که هیچ برنخورد از تو دلم

هرچند که هیچ برنخورد از تو دلم هرگز نشود بمهر سرد از تو دلم تو خود رفتی ولیک از فرقت تو شد منزل صد هزار…

ادامه مطلب

ای تهمت من کشیده از خلق بسی

ای تهمت من کشیده از خلق بسی نابوده مرا بوصل تو دسترسی چون در سرم افتاد ز عشقت هوسی تا سر ننهم ترا نمانم بکسی

ادامه مطلب

ایشاهد شیرین شکرخا که توئی

ایشاهد شیرین شکرخا که توئی وی خوگر جور و کین و یغما که توئی جور و ستم تو هست آنجا که منم جان و دل…

ادامه مطلب

باقی است در آن لب مزه شیر هنوز

باقی است در آن لب مزه شیر هنوز منسوخ نشد زان خط چون قیر هنوز خط را یله کن که از کمان ابروی تو چشم…

ادامه مطلب

ای شاه جهان جشن فریدون کردی

ای شاه جهان جشن فریدون کردی وانگه طرب از باده گلگون کردی قارون بهزار گنج کو تا بیند کز جود سرای گنج قارون کردی

ادامه مطلب

از رأی سدید عالم آرای سدید

از رأی سدید عالم آرای سدید شد دور سپهر کارفرمای سدید خورشید بشب نهان کند چهره خویش تا روز حجل نگردد از رأی سدید

ادامه مطلب

ای سیب زنخ کز توام آبی رخسار

ای سیب زنخ کز توام آبی رخسار از عشق تو دل چو نار دارم پربار ای چشم و سر میوه فروشان زنهار جز روی و…

ادامه مطلب

بر جان چو گشاده کرده ای دست ستم

بر جان چو گشاده کرده ای دست ستم تهدید مکن مل مرا بیش بغم آنجا که من تو عشق تو باشیم بهم من خود صنما…

ادامه مطلب

در عشق تو خاک تیره شد مفرش من

در عشق تو خاک تیره شد مفرش من هجران تو تلخ کرد عیش خوش من از بس ستم فراقت ای مهوش من چشم من پر…

ادامه مطلب

تا عشق گل رخ تو در دل دارم

تا عشق گل رخ تو در دل دارم چون گل ز غم تو پای در گل دارم تا زیر خم زلف تو منزل دارم چون…

ادامه مطلب

دوش از تو دلی بدرد و غم داشته ام

دوش از تو دلی بدرد و غم داشته ام وز هجر ستمگرت ستم داشته ام درد تو از آنچه داشتم اول عهد کم بادم اگر…

ادامه مطلب

جود کف تست هر که نانی دارد

جود کف تست هر که نانی دارد در خدمت تست هر که جانی دارد گر اسب خطا کرد بر او عیب مگیر یک اسب چه…

ادامه مطلب

گفم که غم عشق تو میمون کندم

گفم که غم عشق تو میمون کندم کی دانستم که دیده پرخون کندم ایجان جهان من از تو کی برگردم دور از تو مگر اجل…

ادامه مطلب

صدرا باد آنمحشرت نامه سپید

صدرا باد آنمحشرت نامه سپید تا حشر مبادات سر خامه سپید افتد که ز بهر من کنی خامه سیاه تو خامه سیه کنی و من…

ادامه مطلب

هر روز دل مرا زبانی دگر است

هر روز دل مرا زبانی دگر است با من بت من بهر زبانی دگر است وان جان جهان هیچ نمی اندیشد کاخر پس این جهان…

ادامه مطلب

یک شهر همه حدیث آنروی نکوست

یک شهر همه حدیث آنروی نکوست دلهای همه جهانیان بسته اوست ما می کوشیم و دیگران میکوشند تا دست کرا دهد کرا خواهد دوست

ادامه مطلب