رباعیات خیالی بخارایی
تا چشم تو بر کمین دلها بنشست
تا چشم تو بر کمین دلها بنشست ابروی تو صد فتنه به عالم پیوست از بهر خدا مکن ستیز، از سر صلح دریاب مرا وگرنه…
تیغ از تو و لبیک نهانی از من
تیغ از تو و لبیک نهانی از من زخم از تو و سودای جوانی از من گر دل دهدت که جان ستانی از من ازتو…
در مطبخ دنیا تو همه دود خوری
در مطبخ دنیا تو همه دود خوری تا کی تو غمان بود و نابود خوری از مایه نخواهی که جوی کم گردد مایه که خورد…
گر بشنوی ای یار بگویم خبری
گر بشنوی ای یار بگویم خبری عالم همه آدم است بگشا نظری امروز یقین مسافر بحر و بر است در ملک وجود هرکه دارد سفری…
ای دوست کسی که عشق در سر دارد
ای دوست کسی که عشق در سر دارد دایم دل غمدیده منوّر دارد آسودهٔ هر دو عالم آمد به یقین در لنگر عشق هرکه لنگر…
ای دوست دم از وفای دشمن درکش
ای دوست دم از وفای دشمن درکش با دوست نشین و باده روشن درکش آمیختن آفتی ست در گوشه نشین وز نا اهلان تمام دامن…
از صحبت عاشقان آگاه مرو
از صحبت عاشقان آگاه مرو بگریز ز بند خویش و از راه مرو خواهی که رموز عاشقی دریابی زنهار به عقل خویش درچاه مرو خیالی…
آنی که کمال پادشاهی داری
آنی که کمال پادشاهی داری هر دولت سلطنت که خواهی داری فتح و ظفر و نصرت و فرصت که تو راست شک نیست که از…