خلد برین وحشی بافقی
بود سفیهی به سفاهت علم
بود سفیهی به سفاهت علم ساخته محکم به جهالت قدم داشت یکی لاشه خر پشت ریش بر تن او زخم ز اندازه بیش بوی بد…
اهل دلی ترک جهان کرده بود
اهل دلی ترک جهان کرده بود ز اهل جهان روی نهان کرده بود رفته و در زاویهای ساخته وز همه آن زاویه پرداخته آمده سیر…
آغاز سخن
آغاز سخن طرح نوی در سخن انداختم طرح سخن نوع دگر ساختم بر سر این کوی جز این خانه نیست رهگذر مردم دیوانه نیست ساختهام…
جاهلی از گنج خرد تنگدست
جاهلی از گنج خرد تنگدست آرزوی گنج به دل نقش بست در طلب گنج به ویرانهها بود سراسیمه چو دیوانهها رفت یکی روز به ویرانهای…
پادشهی بود ملایک سپاه
پادشهی بود ملایک سپاه بر فلک از قدر زدی بارگاه در حرمش پرده نشین دختری اختر سعدی و چه سعد اختری زلف کجش حلقه کش…
بی درمی خار کشیدی به پشت
بی درمی خار کشیدی به پشت نامده جز آبله هیچش به مشت بود همین زخم سر نیش خار آنچه به دست آمدش از روزگار زخم…
سر آغاز
سر آغاز خامه برآورد صدای صریر بلبلی از خلدبرین زد صفیر خلدبرین ساحت این گلشن است خامه در او بلبل دستان زن است بلبل این…
نادره گویی ز سخن گستران
نادره گویی ز سخن گستران نادره در سلک زبان آوران رفت یکی روز خطایی بر او تاختن آورد بلایی بر او والی ملکش به غضب…
در سپاسگزاری
در سپاسگزاری فرض بود بر همه شکر و سپاس شکر و سپاسی نه به حد قیاس شکر و سپاسی که خدا را سزد خالق ما،…