خالده فروغ
تو تنهایی و من در تن تنت جان میرسم روزی
تو تنهایی و من در تن تنت جان میرسم روزی درختِ من، به دنیایت شگوفان میرسم روزی مکن تشویشِ حالِ سالهای خشکسالی را که باران…
عاشقش استم؛ اما
عاشقش استم؛ اما شهریست فراموش در یادها فری ندارد و فرهنگی دهکدهییست بیدرخت رودیست بیآب و لبریز از ماهیهای مرده خانهییست که هیچ چیزش در…
هیچ سر در این خرابه مایه و معنا ندارد
هیچ سر در این خرابه مایه و معنا ندارد هیچ و پوچ و هیچ و پوچ و…این سخن حتا ندارد هیچ خورشیدی حقیقی نی، دروغآگینترین…
مصر از خدا پُر است
مصر از خدا پُر است در چه روزگار ناخوشی شاد و کامگار زندهایم میکُشندِمان نه یک دو بار، بار بار بار زندهایم مصر از خدا…
تن من بشقاب و روح من پرندهاست
تن من بشقاب و روح من پرندهاست زمین را میگذارم مانند سیبی بر میز کاینات انسان حیوان خودخواهیست از این موجود سرگردان در خیابانهای جهان…
فلسطین
فلسطین سنگ را میشناسی و دعا را کابل! رنگ را میشناسی و ریا را گدایند شاهانت بیقهرمان! سرسختی چونان سنگ چتری میشوی کودکانت را اما…
منظومههای وارون
منظومههای وارون منم که بادم آوارهیی ز گردونم که فکر میکنم از پشت کیستم، چونم که فکر میکنم از پشت ابرها باشم که بی توقفم…
منم همان شهری
منم همان شهری منم که کوشش بیهوده دم به دم دارد که جاودانه کجا؟ راه درعدم دارد وهیچکس به بزرگی نمیرسد درمن منم همان شهری…
حقیقت سپید عشق
حقیقت سپید عشق به غصههای شب که فکر میکنم به یادِ گیسوان خویش میشوم که بوی غربت و شکست میرسید ز نردبانِ بیقرارِ نسلشان کنون…
کشتی چشمم را چرا بربادها بردند؟
کشتی چشمم را چرا بربادها بردند؟ آنسویِ آنسوی زمانم بادها بردند غم بر سر غم بافتم گیسوی شعرم را بازی گل بر مو زدن را…
هیچ یادی نمیکنی از من، آدمی مثل راه میگذرد
هیچ یادی نمیکنی از من، آدمی مثل راه میگذرد آفتابت کجا درخشان است؟ روزگارم سیاه میگذرد میوههای دروغ میگیرند؛ شاخهها سر به آسمان دارند فصل…