اگر غفلت نهان در سنگ خارا می‌کند ما را

اگر غفلت نهان در سنگ خارا می‌کند ما را جوانمردست درد عشق، پیدا می‌کند ما را

ادامه مطلب

اندیشه تکلیف در اقلیم جنون نیست

اندیشه تکلیف در اقلیم جنون نیست در کوچهٔ زنجیر عسس راه ندارد

ادامه مطلب

ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟

ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟ عمر جاویدان او، یک آب خوردن بیش نیست !

ادامه مطلب

ایمن نیم ز سرزنش پای رهروان

ایمن نیم ز سرزنش پای رهروان کشت مرا به راهگذر سبز کرده‌اند

ادامه مطلب

با خرابیهای ظاهر، دلنشین افتاده‌ام

با خرابیهای ظاهر، دلنشین افتاده‌ام سیل نتواند گذشت از خاک دامنگیر من

ادامه مطلب

بازیچهٔ نسیم خزانند لاله‌ها

بازیچهٔ نسیم خزانند لاله‌ها دامن اگر به دامن کهسار بسته‌اند

ادامه مطلب

بر حواس خویش، راه آرزوها بسته‌ایم

بر حواس خویش، راه آرزوها بسته‌ایم از علاج یک جهان بیمار فارغ گشته‌ایم

ادامه مطلب

بر گرانباری من رحم کن ای سیل فنا

بر گرانباری من رحم کن ای سیل فنا که من این بار به امید تو برداشته‌ام

ادامه مطلب

بس که ترسیده است چشم غنچه از غارتگران

بس که ترسیده است چشم غنچه از غارتگران بال بلبل را خیال دست گلچین می‌کند

ادامه مطلب

به آب روی خود در منتهای عمر می‌لرزم

به آب روی خود در منتهای عمر می‌لرزم به دست رعشه دارم ساغر سرشار افتاده

ادامه مطلب

به تازیانه غیرت سری بر آر از خاک

به تازیانه غیرت سری بر آر از خاک که دانه سبز شد و خوشه کرد و خرمن شد

ادامه مطلب

به زور عقل گذشتن ز خود میسر نیست

به زور عقل گذشتن ز خود میسر نیست مگر بلند شود دست و تازیانهٔ عشق

ادامه مطلب

به کلک قاعده دانی شکستگی مرساد

به کلک قاعده دانی شکستگی مرساد که توبه نامه ما با خط شکسته نوشت!

ادامه مطلب

بود از موی سفید امید بیداری مرا

بود از موی سفید امید بیداری مرا بالش پر گشت آن هم بهر خواب غفلتم

ادامه مطلب

بیاض گردن او گر به دست ما افتد

بیاض گردن او گر به دست ما افتد چه بوسه‌های گلوسوز انتخاب کنیم!

ادامه مطلب

پرواز من به بال و پر توست، زینهار

پرواز من به بال و پر توست، زینهار مشکن مرا که می‌شکنی بال خویش را

ادامه مطلب

تا به چند از لب میگون تو ای بی انصاف

تا به چند از لب میگون تو ای بی انصاف روزی ما لب خمیازه مکیدن باشد؟

ادامه مطلب

تا نهادم پای در وحشت سرای روزگار

تا نهادم پای در وحشت سرای روزگار عمر من در فکر آزادی چو زندانی گذشت

ادامه مطلب

توان به زنده دلی شد ز مردگان ممتاز

توان به زنده دلی شد ز مردگان ممتاز وگرنه سینه و لوح مزار هر دو یکی است

ادامه مطلب

جسم در دامن جان بیهده آویخته است

جسم در دامن جان بیهده آویخته است سیل در گوشهٔ ویرانه نگیرد آرام

ادامه مطلب

چشم گشایش از خلق، نبود به هیچ بابم

چشم گشایش از خلق، نبود به هیچ بابم در بزم بیسوادان، لب بسته چون کتابم

ادامه مطلب

چندان که پا ز کوی خرابات می‌کشم

چندان که پا ز کوی خرابات می‌کشم آب روان حکم قضا می‌برد مرا

ادامه مطلب

چه فتاده است بر آییم چو یوسف از چاه؟

چه فتاده است بر آییم چو یوسف از چاه؟ ما که خود را به زر قلب گران می‌دانیم

ادامه مطلب

چو غنچه هر که درین گلستان گشاده شود

چو غنچه هر که درین گلستان گشاده شود مرا به خندهٔ شادی دهان گشاده شود

ادامه مطلب

چون ز دنیا نعمت الوان هوس باشد مرا؟

چون ز دنیا نعمت الوان هوس باشد مرا؟ خون دل چندان نمی‌یابم که بس باشد مرا

ادامه مطلب

چون گل ز ساده لوحی، در خواب ناز بودیم

چون گل ز ساده لوحی، در خواب ناز بودیم اشک وداع شبنم، بیدار کرد ما را

ادامه مطلب

حاصل ما ز عزیزان سفر کردهٔ خویش

حاصل ما ز عزیزان سفر کردهٔ خویش مشت آبی است که بر آینهٔ دیده زدیم

ادامه مطلب

حق ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟

حق ما افتادگان را کی توان پامال کرد؟ بوسهٔ من کارها دارد به خاک پای تو!

ادامه مطلب

خانهٔ چشم زلیخا شد سفید از انتظار

خانهٔ چشم زلیخا شد سفید از انتظار بوی پیراهن به کنعان خانه روشن می‌کند

ادامه مطلب

خمها چو فیل مست سر خود گرفته‌اند

خمها چو فیل مست سر خود گرفته‌اند از بس که درد سر سوی میخانه برده‌ایم

ادامه مطلب

خوش وقت رهروی که درین باغ چون نسیم

خوش وقت رهروی که درین باغ چون نسیم بی اختیار آمد و بی اختیار رفت

ادامه مطلب

دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست

دامن شادی چو غم آسان نمی‌آید به دست پسته را خون می‌شود دل، تا لبی خندان کند

ادامه مطلب

در جام لاله و قدح گل غریب بود

در جام لاله و قدح گل غریب بود در دور عارض تو به مصرف رسید رنگ

ادامه مطلب

در دیار ما که جان از بهر مردن می‌دهند

در دیار ما که جان از بهر مردن می‌دهند آرزوی عمر جاویدان ندارد هیچ کس

ادامه مطلب

در قلزمی که ابر کرم موج می‌زند

در قلزمی که ابر کرم موج می‌زند اندیشه چون حباب ز دامان‌تر مکن

ادامه مطلب

درآمدم چو به مجلس، سپند جای نمود

درآمدم چو به مجلس، سپند جای نمود ستاره سوختگان قدردان یکدگرند

ادامه مطلب

درین ستمکده آن شمع تیره روزم من

درین ستمکده آن شمع تیره روزم من که انتظار نسیم سحر گداخت مرا

ادامه مطلب

دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن

دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن می‌شناسد دل من بوی دل سوخته را

ادامه مطلب

دل راه در آن زلف گرهگیر ندارد

دل راه در آن زلف گرهگیر ندارد دیوانهٔ ما طالع زنجیر ندارد

ادامه مطلب

یک دلشده در دام نگاهت نگرفته است

یک دلشده در دام نگاهت نگرفته است در هالهٔ آغوش، چو ماهت نگرفته است

ادامه مطلب

دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد

دلم هر لحظه از داغی به داغ دیگر آویزد چو بیماری که گرداند ز تاب درد بالین را

ادامه مطلب

دولت سنگدلان زود بسر می‌آید

دولت سنگدلان زود بسر می‌آید سیل از سینه کهسار به سرعت گذرد

ادامه مطلب

رتبهٔ زمزمهٔ عشق ندارد زاهد

رتبهٔ زمزمهٔ عشق ندارد زاهد بگذارید که آوازه جنت شنود

ادامه مطلب

رنگ من کرده به بال وپر عنقا پرواز

رنگ من کرده به بال وپر عنقا پرواز نیست ممکن که به چندین بط می آید باز

ادامه مطلب

روی تلخ دایه نتواند مرا خاموش کرد

روی تلخ دایه نتواند مرا خاموش کرد طفل بدخویم، شکر در شیر می‌باید مرا

ادامه مطلب

ز بس خاک خورده است خون عزیزان

ز بس خاک خورده است خون عزیزان به هر جا که ناخن زنی خون برآید

ادامه مطلب

ز دلسیاهی آب حیات می‌آید

ز دلسیاهی آب حیات می‌آید که تشنه سر به بیابان دهد سکندر را

ادامه مطلب

ز گاهواره تسلیم کن سفینهٔ خویش

ز گاهواره تسلیم کن سفینهٔ خویش میان بحر بلا در کنار مادر باش

ادامه مطلب

زلیخا همتی در عرصهٔ عالم نمی‌یابد

زلیخا همتی در عرصهٔ عالم نمی‌یابد به امید که آید یوسف از چاه وطن بیرون؟

ادامه مطلب

زینهار از لاله رخساران به دیدن صلح کن

زینهار از لاله رخساران به دیدن صلح کن کز نچیدن می‌توان یک عمر گل چید از گلی

ادامه مطلب