زینت ظاهر چه کار آید دل افسرده را؟

زینت ظاهر چه کار آید دل افسرده را؟ نقش بر دیوار زندان گر نباشد گو مباش

ادامه مطلب

ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم

ستم به خویش ز کوتاهی زبان کردیم به هر چه شکر نکردیم، یاد آن کردیم

ادامه مطلب

سیاه در دو جهان باد، روی موی سفید!

سیاه در دو جهان باد، روی موی سفید! که همچو صبح گرانسنگ ساخت خواب مرا

ادامه مطلب

شاه و گدا به دیدهٔ دریادلان یکی است

شاه و گدا به دیدهٔ دریادلان یکی است پوشیده است پست و بلند زمین در آب

ادامه مطلب

شکسته حالی من پیش یار باید دید

شکسته حالی من پیش یار باید دید خزان رنگ مرا در بهار باید دید

ادامه مطلب

شیرازهٔ بهار تماشا گسسته بود

شیرازهٔ بهار تماشا گسسته بود تا مرغ پر شکستهٔ ما فکر بال کرد

ادامه مطلب

صد عقده زهد خشک به کارم فکنده بود

صد عقده زهد خشک به کارم فکنده بود ذکرش به خیر باد که تسبیح من گسیخت !

ادامه مطلب

طی شد ایام جوانی از بناگوش سفید

طی شد ایام جوانی از بناگوش سفید شب شود کوتاه، چون صبح از دو جانب سر زند

ادامه مطلب

عزیزی هر که را در مصر هستی از سفر آید

عزیزی هر که را در مصر هستی از سفر آید مراداغ دل گم گشته از نو تازه می‌گردد

ادامه مطلب

عمر چون قافله ریگ روان در گذرست

عمر چون قافله ریگ روان در گذرست تا بنا بر سر این ریگ روان نگذاری

ادامه مطلب

غافل مشو ز مرگ، که در چشم اهل هوش

غافل مشو ز مرگ، که در چشم اهل هوش موی سفید رشته به انگشت بستن است

ادامه مطلب

غم مردن نبود جان غم اندوخته را

غم مردن نبود جان غم اندوخته را نیست از برق خطر مزرعهٔ سوخته را

ادامه مطلب

فغان کز پوچ مغزی چون جرس در وادی امکان

فغان کز پوچ مغزی چون جرس در وادی امکان سرآمد عمر در فریاد بی‌فریادرس مارا

ادامه مطلب

کار جهان تمامی، هرگز نمی‌پذیرد

کار جهان تمامی، هرگز نمی‌پذیرد پیش از تمامی عمر، خود را تمام گردان

ادامه مطلب

کدام راه زد این مطرب سبک مضراب ؟

کدام راه زد این مطرب سبک مضراب ؟ که هوش از سر من آستین‌فشان برخاست

ادامه مطلب

کمان بیکار گردد چون هدف از پای بنشیند

کمان بیکار گردد چون هدف از پای بنشیند نه از رحم است اگر بر پای دارد آسمان ما را

ادامه مطلب

کی سر از تیغ شهادت جان روشن می‌کشد؟

کی سر از تیغ شهادت جان روشن می‌کشد؟ شمع در راه نسیم صبح گردن می‌کشد

ادامه مطلب

گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم

گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم دم آبی نخوری تا نکنی سیرابم

ادامه مطلب

گریه بر حال کسان بیشتر از خود داریم

گریه بر حال کسان بیشتر از خود داریم بر مراد دگران سیر کند اختر ما

ادامه مطلب

گل من از خمیر شیشه و جام است پنداری

گل من از خمیر شیشه و جام است پنداری که چون خالی شدم از باده، خندیدن نمی‌دانم

ادامه مطلب

ما ازین هستی ده روزه به جان آمده‌ایم

ما ازین هستی ده روزه به جان آمده‌ایم وای بر خضر که زندانی عمر ابدست

ادامه مطلب

محتسب از عاجزی دست سبوی باده بست

محتسب از عاجزی دست سبوی باده بست بشکند دستی که دست مردم افتاده بست

ادامه مطلب

مرا سرگشتگی نگذاشت بر زانو گذارم سر

مرا سرگشتگی نگذاشت بر زانو گذارم سر خوشا منصور کز دار فنا سر منزلی دارد

ادامه مطلب

مست خیال را به وصال احتیاج نیست

مست خیال را به وصال احتیاج نیست بوی گلم ز صحبت گل بی نیاز کرد

ادامه مطلب

مکن ای شمع با من سرکشی، کز پاکدامانی

مکن ای شمع با من سرکشی، کز پاکدامانی به یک خمیازه خشک از تو قانع همچو محرابم

ادامه مطلب

من در حجاب عشقم و او در نقاب شرم

من در حجاب عشقم و او در نقاب شرم ای وای اگر قدم ننهد در میان شراب

ادامه مطلب

مه نو می‌نماید گوشهٔ ابرو، تو هم ساقی

مه نو می‌نماید گوشهٔ ابرو، تو هم ساقی چو گردون بر سر چنگ آر آن جام هلالی را

ادامه مطلب

می‌زنم بر کوچهٔ دیوانگی در این بهار

می‌زنم بر کوچهٔ دیوانگی در این بهار بیش ازین خجلت ز روی کودکان نتوان کشید

ادامه مطلب

ناتمامان، چون مه نو، یاد من خواهند کرد

ناتمامان، چون مه نو، یاد من خواهند کرد از نظر روزی که چون خورشید ناپیدا شوم

ادامه مطلب

نخلی که از ثمر نیست، جز سنگ در کنارش

نخلی که از ثمر نیست، جز سنگ در کنارش باد مراد داند، دمسردی خزان را

ادامه مطلب

نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است

نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است شراب خوردن ما شیشه خوردن است اینجا

ادامه مطلب

نماند از سردمهریهای دوران در جگر آهم

نماند از سردمهریهای دوران در جگر آهم درختی را که سرما سوخت، دودش بر نمی‌آید

ادامه مطلب

نهان از پرده‌های چشم می‌گریم، نه آن شمعم

نهان از پرده‌های چشم می‌گریم، نه آن شمعم که سازم نقل مجلس، گریهٔ مستانهٔ خود را

ادامه مطلب

نیست جز داغ عزیزان حاصل پایندگی

نیست جز داغ عزیزان حاصل پایندگی خضر، حیرانم، چه لذت می‌برد از زندگی

ادامه مطلب

نیفشانم چو یوسف تا ز دامن گرد تهمت را

نیفشانم چو یوسف تا ز دامن گرد تهمت را به تکلیف عزیزان من ز زندان بر نمی‌آیم

ادامه مطلب

هر کسی تخمی به خاک افشاند و ما دیوانگان

هر کسی تخمی به خاک افشاند و ما دیوانگان دانه زنجیر در دامان صحرا کاشتیم

ادامه مطلب

هرچند دیده‌ها را، نادیده می‌شماری

هرچند دیده‌ها را، نادیده می‌شماری هر جا که پاگذاری، فرش است دیدهٔ ما

ادامه مطلب

همچنان در جستجوی رزق خود سرگشته‌ام

همچنان در جستجوی رزق خود سرگشته‌ام گرچه گشتم چون فلاخن قانع از دنیا به سنگ

ادامه مطلب

هیچ کس را دل نمی‌سوزد به من چون آفتاب

هیچ کس را دل نمی‌سوزد به من چون آفتاب گرچه از بام بلند آسمان افتاده‌ام

ادامه مطلب

یک دل به جان رساند من دردمند را

یک دل به جان رساند من دردمند را با صد دل شکسته صنوبر چه می‌کند؟

ادامه مطلب

از باده خشک لب شدن و مردنم یکی است

از باده خشک لب شدن و مردنم یکی است تا شیشه‌ام تهی شده، پیمانه پر شده است

ادامه مطلب

از پشیمانی سخن در عهد پیری می‌زنم

از پشیمانی سخن در عهد پیری می‌زنم لب به دندان می‌گزم اکنون که دندانم نماند

ادامه مطلب

از در حق کن طلب شکسته‌دلان را

از در حق کن طلب شکسته‌دلان را شیشه چو بشکست پیش شیشه گر آید

ادامه مطلب

از سکندر صفحهٔ آیینه‌ای بر جای ماند

از سکندر صفحهٔ آیینه‌ای بر جای ماند تا چه خواهد ماند از مجموعهٔ ما بر زمین

ادامه مطلب

از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟

از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟ چون مه کنعان عزیزی در سفر داریم ما

ادامه مطلب

از نوازش، منت روی زمین دارد به من

از نوازش، منت روی زمین دارد به من چرخ سنگین‌دل زند گر بر زمین ساز مرا

ادامه مطلب

آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا

آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا نظر از جمع به شمع است چو پروانه مرا

ادامه مطلب

اگر غفلت نهان در سنگ خارا می‌کند ما را

اگر غفلت نهان در سنگ خارا می‌کند ما را جوانمردست درد عشق، پیدا می‌کند ما را

ادامه مطلب

اندیشه تکلیف در اقلیم جنون نیست

اندیشه تکلیف در اقلیم جنون نیست در کوچهٔ زنجیر عسس راه ندارد

ادامه مطلب

ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟

ای سکندر تا به کی حسرت خوری بر حال خضر؟ عمر جاویدان او، یک آب خوردن بیش نیست !

ادامه مطلب