ز شرم گنه، سرو موزون ز خاکم

ز شرم گنه، سرو موزون ز خاکم سرافکنده چون بید مجنون برآید

ادامه مطلب

ز همراهان کسی نگرفت شمعی پیش راه من

ز همراهان کسی نگرفت شمعی پیش راه من به برق تیشه زین ظلمت برون چون کوهکن رفتم

ادامه مطلب

زیبا و زشت در نظر ما یکی شده است

زیبا و زشت در نظر ما یکی شده است تا خویش را چو آینه هموار کرده‌ایم

ادامه مطلب

سخن عشق اثر در دل زهاد نکرد

سخن عشق اثر در دل زهاد نکرد نفس صبح چه با غنچهٔ تصویر کند؟

ادامه مطلب

سنگ و گوهر، دیده حیران میزان را یکی است

سنگ و گوهر، دیده حیران میزان را یکی است امتیاز کفر و ایمان از من مجنون مپرس

ادامه مطلب

شادم به مرگ خود که هلاک تو می‌شوم

شادم به مرگ خود که هلاک تو می‌شوم با زندگی خوشم که بمیرم برای تو

ادامه مطلب

شرر به آتش و شبنم به بوستان برگشت

شرر به آتش و شبنم به بوستان برگشت حضور خاطر عاشق هنوز در سفرست

ادامه مطلب

شوریده تر از سیل بهارم چه توان کرد

شوریده تر از سیل بهارم چه توان کرد در هیچ زمین نیست قرارم چه توان کرد

ادامه مطلب

صحبت صافدلان برق صفت در گذرست

صحبت صافدلان برق صفت در گذرست هر چه دارید به می در شب مهتاب دهید

ادامه مطلب

طلبکار تو دارد اضطرابی در جهانگردی

طلبکار تو دارد اضطرابی در جهانگردی که پنداری زمین را می‌کشند از زیر پای او

ادامه مطلب

عدم ز قرب جوار وجود زندان است

عدم ز قرب جوار وجود زندان است وگرنه کیست که از زندگی پشیمان نیست

ادامه مطلب

عقل پیری ز من ایام جوانی مطلب

عقل پیری ز من ایام جوانی مطلب که در ایام خزان صاف شود آب بهار

ادامه مطلب

عیار گفتگوی او نمی‌دانم، همین دانم

عیار گفتگوی او نمی‌دانم، همین دانم که در فریاد آرد بوسه را لبهای خاموشش

ادامه مطلب

غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا

غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا نزدیک می‌کند به خدا، دست رد مرا

ادامه مطلب

فریب زندگی تلخ داد دایه مرا

فریب زندگی تلخ داد دایه مرا ز شکری که به طفلی مرا به کام کشید

ادامه مطلب

قاصدان را یکقلم نومید کردن خوب نیست

قاصدان را یکقلم نومید کردن خوب نیست نامهٔ ما پاره کردن داشت گر خواندن نداشت

ادامه مطلب

کدام آبله پا عزم این بیابان کرد؟

کدام آبله پا عزم این بیابان کرد؟ که خارها همه گردن کشیده‌اند امروز

ادامه مطلب

کشتی عقل فکندیم به دریای شراب

کشتی عقل فکندیم به دریای شراب تا ببینیم چه از آب برون می‌آید!

ادامه مطلب

کوچهٔ زنجیر بن بست است در ظاهر، ولی

کوچهٔ زنجیر بن بست است در ظاهر، ولی هر که رفت آنجا، سر از صحرا برون می‌آورد

ادامه مطلب

گر چه افسانه بود باعث شیرینی خواب

گر چه افسانه بود باعث شیرینی خواب خواب ما سوخت ز شیرینی افسانهٔ عشق

ادامه مطلب

گرچه خاکیم پذیرای دل و جان شده‌ایم

گرچه خاکیم پذیرای دل و جان شده‌ایم چون زمین، آینهٔ حسن بهاران شده‌ایم

ادامه مطلب

گل کرد چون شفق ز گریبان و دامنش

گل کرد چون شفق ز گریبان و دامنش چندان که چرخ خون مرا پایمال کرد

ادامه مطلب

ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی

ما از تو جداییم به صورت، نه به معنی چون فاصلهٔ بیت بود فاصلهٔ ما

ادامه مطلب

مانند آب چشمه ز کاوش فزون شود

مانند آب چشمه ز کاوش فزون شود چندان که می خوری غم ایام بیشتر

ادامه مطلب

مرا ز خضر طریقت نصیحتی یادست

مرا ز خضر طریقت نصیحتی یادست که بی گواهی خاطر به هیچ راه مرو

ادامه مطلب

مستی از شیشه و پیمانه خالی کردند

مستی از شیشه و پیمانه خالی کردند ساده لوحان که در کعبه و بتخانه زدند

ادامه مطلب

مصرع برجسته‌ام دیوان موجودات را

مصرع برجسته‌ام دیوان موجودات را زود می‌آیم به خاطر، گر فراموشم کنند

ادامه مطلب

من بر سر آنم که به زلف تو زنم دست

من بر سر آنم که به زلف تو زنم دست تا سنبل زلف تو چه سر داشته باشد؟

ادامه مطلب

منمای به کوته نظران چهرهٔ خود را

منمای به کوته نظران چهرهٔ خود را از آه من ای آینه رخسار حذر کن

ادامه مطلب

می‌خورد شهر به هم، گر تو ستمگر یک روز

می‌خورد شهر به هم، گر تو ستمگر یک روز سیل زنجیر جنون سر به بیابان ندهی

ادامه مطلب

می‌کند مستی گوارا تلخی ایام را

می‌کند مستی گوارا تلخی ایام را وای برآن کس که می‌آید درین محفل به هوش

ادامه مطلب

نچیده گل ز طرب، خرج روزگار شدم

نچیده گل ز طرب، خرج روزگار شدم چو غنچه‌ای که به فصل خزان گشاده شود

ادامه مطلب

نسخهٔ مغلوط عالم قابل اصلاح نیست

نسخهٔ مغلوط عالم قابل اصلاح نیست وقت خود ضایع مکن، بر طاق نسیانش گذار

ادامه مطلب

نگاه گرم را سر ده به جانم تا دلی دارم

نگاه گرم را سر ده به جانم تا دلی دارم مرا دریاب ای برق بلا تا حاصلی دارم

ادامه مطلب

نه لباس تندرستی، نه امید پختگی

نه لباس تندرستی، نه امید پختگی میوه خامم به سنگ از شاخسار افتاده است

ادامه مطلب

نیست جز پای خم امروز درین وحشتگاه

نیست جز پای خم امروز درین وحشتگاه سرزمینی که زمین‌گیر توان گردیدن

ادامه مطلب

نیست ما را در وفاداری به مردم نسبتی

نیست ما را در وفاداری به مردم نسبتی دیگران آبند و ما ریگ ته جوی توایم

ادامه مطلب

هر چند از بلای خدا می‌رمند خلق

هر چند از بلای خدا می‌رمند خلق دل را به آن بلای خدا داده‌ایم ما

ادامه مطلب

هر که می‌بیند چو کشتی بر لب ساحل مرا

هر که می‌بیند چو کشتی بر لب ساحل مرا می‌نهد از دوش خود، بار گران بر دل مرا

ادامه مطلب

همان ریزند خار از ناسپاسیها به چشم من

همان ریزند خار از ناسپاسیها به چشم من به مژگان گرچه از راه عزیزان خار می‌چینم

ادامه مطلب

هوس هر چند گستاخ است، عذرش صورتی دارد

هوس هر چند گستاخ است، عذرش صورتی دارد به یوسف می‌توان بخشید تقصیر زلیخا را

ادامه مطلب

یارب مرا ز پرتو منت نگاه دار

یارب مرا ز پرتو منت نگاه دار شمع مرا ز دست حمایت نگاه دار

ادامه مطلب

اختلافی نیست در گفتار ما دیوانگان

اختلافی نیست در گفتار ما دیوانگان بیش از یک ناله در صد حلقهٔ زنجیر نیست

ادامه مطلب

از پاشکستگان چراغ است تیرگی

از پاشکستگان چراغ است تیرگی زنگ کدورت از دل عاقل نمی‌رود

ادامه مطلب

از خود مرا برون بر، تا کی در این خرابات

از خود مرا برون بر، تا کی در این خرابات مستی و هوشیاری، سازد بلند و پستم

ادامه مطلب

از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق

از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق ابروی بی اشارهٔ محراب را ببین

ادامه مطلب

از عزیزان جهان هر کس به دولت می‌رسد

از عزیزان جهان هر کس به دولت می‌رسد آشنایی می‌شود از آشنایان کم مرا

ادامه مطلب

از می، خمار آن لب میگون ز دل نرفت

از می، خمار آن لب میگون ز دل نرفت داغ شراب را نتواند شراب شست

ادامه مطلب

آستین بر هر چه افشاندیم، دست ما گرفت

آستین بر هر چه افشاندیم، دست ما گرفت رو به ما آورد، بر هر چیز پشت پا زدیم

ادامه مطلب

آمد کار من ورشته تسبیح یکی است

آمد کار من ورشته تسبیح یکی است که ز صد رهگذرم سنگ به سر می‌آید

ادامه مطلب