گشتیم آخر برباد ازین دل

گشتیم آخر برباد ازین دل فریاد ازین دل فریاد ازین دل باشد که گردیم آزاد ازین دل فریاد ازین دل فریاد ازین دل سر تا…

ادامه مطلب

‎كاكا شم شم خان دو زن بگرفته هر دو جنگره

‎كاكا شم شم خان دو زن بگرفته هر دو جنگره ‎آه كه يك بينى بريده با دو سركَل آشناست ‎استاد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

غـلام هـمت والای بابه خــــــــــــــــــارکشم

غـلام هـمت والای بابه خــــــــــــــــــارکشم که خـــــــــار غـم کشد و منت خسان نکشد بدست و بازوى خود اتكا كند دايم ز دست گيرى بيگانه امتنان…

ادامه مطلب

شیخ تا عزم بر نماز شکست

شیخ تا عزم بر نماز شکست صد وضو تازه‌ کرد و باز شکست حضرت بيدل رح فرصت ما به خيز و جست گذشت چون وضوئى…

ادامه مطلب

شانه دو دسته می زند طرهء تابدار را

شانه دو دسته می زند طرهء تابدار را ماه دو هفته می درد پردهء شام تا را جلوهء دلکش قدش، جوش و طراوت خدش می…

ادامه مطلب

‎سرحد نيستى

‎سرحد نيستى ‎خوش آنكو به نيكى گراينده باشد ‎ز صورت به معنا پناهنده باشد ‎نبيند گزند آنكه نبود گزنده ‎گزند جهان بر گزاينده باشد ‎خوش…

ادامه مطلب

‎رهگذران

‎رهگذران ‎زين جانب و آن سوى همه رهگذرانيم ‎فرياد كه ما رهگذران بيخبرانيم ‎پندى نپذيرفته و چشمى نگشوده ‎مانا كه در اين معركه كوران و…

ادامه مطلب

ديگ آش

ديگ آش بس كه ترشم ، رواش را مانم تلخى ، دود داش را مانم بى مزه چون دهان بيمارم بى حسم، مرده لاش را…

ادامه مطلب

در وصف فرهاد جان برادر بزرگوارم

در وصف فرهاد جان برادر بزرگوارم به گفتار نظامى اى خردمند كه بر اهل خرد نيكو دهد پند ايا فرهاد من اى شاخ شمشاد نه…

ادامه مطلب

خيال وصال

خيال وصال ‎دوشينه شبى به ياد دلدار ‎بس داشتم آه و ناله ي زار ‎گه شكوه همى نمودم از يار ‎ گاهى به سپهر گرم…

ادامه مطلب

‎خبر دارى چرا گل زود فرسود

‎خبر دارى چرا گل زود فرسود ‎از آنكو در گلستان خنده زد زود ‎تحول بين كه زير چرخ هر آن ‎شود نابود بود و بود…

ادامه مطلب

جنبش

جنبش خدا را نينوازا نالشى كن به سوز و ساز ما هم سازشى كن اگر گردى به چشم چرخ در شو اگر كوهى ز جايت…

ادامه مطلب

‎پينه پينه

‎پينه پينه ‎بود پيراهن من پينه پينه ‎گريبان تا به روي سينه پينه ‎از اين پس عينك زانوي خود را ‎نمايم عيناً از آيينه پينه…

ادامه مطلب

‎بيا

‎بيا ‎بيا كه يك دل و يك رنگ و يك زبان باشيم ‎براى وحدت اين قوم جان فشان باشيم ‎بيا كه زحمت مورى به عمد…

ادامه مطلب

بلبل شوريده

بلبل شوريده ‏‎اى بلبل شوريده! شور از تو، فغان از من باز آ كه به هم ناليم ، اين از تو و آن از من…

ادامه مطلب

آئين شاعر

آئين شاعر كى رنجد از كسى دلِ بى اضطراب من پنهان نمى شود به دو شست آفتاب من آئين من هميشه درستى و راستى ست…

ادامه مطلب

‎انسان و زندگى

‎انسان و زندگى ‎زندگى چيست! ‎به جز زمزمه ى سوزى و سازى ‎يا قصه ى نشيب و فرازى ‎يا جلوه ى مردم گذارى ‎ برق…

ادامه مطلب

آسوده سر بيمار

آسوده سر بيمار تنها نه همين امروز چشمم بود عينك دار عمريست كه آسوده افتاده سر بيمار اين عينك سنگينم از ديدهء كم بينم فارغ…

ادامه مطلب

هنوز

هنوز هنوزت نينوازا سينه گرمست به اين گرمى نواى سرد شرمست بكار انداز هر سازى كه دارى اثر بخشاى هر دل را نرم است هنوزت…

ادامه مطلب

نقد فرصت

نقد فرصت به شادى زى كه دنيا غم نيرزد هزاران بيش با اين كم نيرزد دمى را رخصت نظاره دارى كه گر با غم رود…

ادامه مطلب

من مرده و تو زنده

من مرده و تو زنده دزدى به كيسه بر گفت: كاى موذى گزنده خواهى اگر به هر جيب باشى تو ره برنده رنگين بكن جلت…

ادامه مطلب

‎محمل ايام

‎محمل ايام ‎كاش بارى به فلك جاى چو اجرام كنم ‎سوى گيتى نظر از روزن اين بام كنم ‎بر نتابد رم آهوى مرا پهنه دهر…

ادامه مطلب

گشاده رو ز خوش و ناخوش زمانه گذر

گشاده رو ز خوش و ناخوش زمانه گذر زگلشن و قفس و دام و آشیانه گذر گرفتم این که غریبی و ره شناس نه ئی…

ادامه مطلب

‎كارت تبريكى

‎كارت تبريكى ‎چو عيد آيد بياران بى تكلف ‎سلام عليك و عليكى فرستم ‎بگيرد يارمن چو ن يار ديگر ‎برايش كارت تبريكى فرستم ‎”جهان جنس…

ادامه مطلب

غريبان را به احسان ياد كردن

غريبان را به احسان ياد كردن مريضان را به درمان شاد كردن يتيمان را سرشك از رو گرفتن بناى مسكنت برباد كردن اسيران را ز…

ادامه مطلب

شور محشر‎

شور محشر‎ خبر دارى چرا گل زود فرسود ‏‎از آنكو در گلستان خنده زد زود ‏‎تحول بين كه زير چرخ هر آن ‏‎شود نابود بود…

ادامه مطلب

شاعر كيست

شاعر كيست شاعر آن نیست که نطقى و بيانى دارد شاعر آنست که از درد فغانى دارد شاعر آن نیست که تعمير كند منزل خويش…

ادامه مطلب

‎سر به سر مجلس

‎سر به سر مجلس ‎قضا نصيب كه كرده است اينقدر مجلس؟ ‎به غير ما كه نماييم سر به سر مجلس ‎چنانكه مجلسيان تا به گوش…

ادامه مطلب

رنگ هاى رفته

رنگ هاى رفته بيا اى نى نواز آواز بر كش خروشى از گلوى ساز بر كش بهار رنگ هاى رفته برخوان نوا هاى كهن را…

ادامه مطلب

ديروز مادرى به گدايى كشيد دست

ديروز مادرى به گدايى كشيد دست از زير برقعى كه به جز آستر نداشت صد پاره بود پيراهن پينه پينه اش چيزى بنام جامه زپا…

ادامه مطلب

در وصف بهار

در وصف بهار نو بهار آمد که بلبل باز بال و پر کشد شاهد گل از سر دیوار گلشن سر کشد گردن شاخ از شگوفه…

ادامه مطلب

‎خون شهيد

‎خون شهيد ‎گلى ديشب به داغ لاله بگريست ‎كه اين آتش بسر سودايي كيست ؟ ‎چرا در كهساران يكه و زار ‎به داغ نامرادى ميكند…

ادامه مطلب

‏‎خبر دارى كه امر سنت ما

‏‎خبر دارى كه امر سنت ما ‏‎سلام عليك، عليكم السلام است ‏‎بدين امر بسيط و ساده بگراى ‏‎كه ما را بهترينِ احترام است ‏‎استاد ضياء…

ادامه مطلب

‎جلوه گاه

‎جلوه گاه ‎عجب خواب زيرك فريبست عمر ‎كه صد سال اگر نيز باشد دمي ست ‎نماند به جا و نماند به جا ‎اگر روز خوش…

ادامه مطلب

پير روزگار

پير روزگار فراكش نغمه اى موزون خود را بده ساز شفا قانون خود را الا اى نينواز از سينه اى ناى برون آور دُر مكنون…

ادامه مطلب

‏‎بوى كافور

‏‎بوى كافور ‏‎نى بهار و گل و نه سرو ياسمن گم كرده ام ‏‎رنگ و بوى نالهء مشك ختن گم كرده ام ‏‎سيل بى پرواى…

ادامه مطلب

‎بلا گردان چشمانت دل سودائى دارم

‎بلا گردان چشمانت دل سودائى دارم ‎بيا اى جان بقربانت كه جان فرسائى دارم ‎كند آهوى چشمانت چراغان كوه و صحرا را ‎فروغ اين شبستان…

ادامه مطلب

اين خيل خران خانه خرابم كردند

اين خيل خران خانه خرابم كردند برباد به آتش همچو آبم كردند صد شكوه نا گفته گره ماند به دل خاموش به صورت كتابم كردند…

ادامه مطلب

آن روز كه مشرق را هنگام قيام آيد

آن روز كه مشرق را هنگام قيام آيد اين دشنه جوهردار بيرون ز نيام آيد افغانى و ايرانى، ترك و عرب و هندى سازند چنان…

ادامه مطلب

استاد بزرگوار سلجوقى

استاد بزرگوار سلجوقى مجموعه ي افتخار سلجوقى گم كرده جوانى پر از غوغا اى پير خرد شمار سلجوقى اى بلبل باغ خواجه انصار اى رازى…

ادامه مطلب

يا نى بگو يا ان

يا نى بگو يا ان در خانه ام اى شوخ شبى مى شوى مهمان يانى بگو يا ان تا عرضه كنم بهر تو قوتى ز…

ادامه مطلب

هزار مرتبه بهتر يكى سياه چادر

هزار مرتبه بهتر يكى سياه چادر از اين فضيحت و اين برقع هاى شرم آور استاد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

‎نعل و ميخ

‎نعل و ميخ ‎نعلى زبان به طعنه گشود و به ميخ گفت ‎كاى خارخار ديده و دل بى حياستى ‎ با ما تو را به…

ادامه مطلب

‎من و تو

‎من و تو ‎در دهر يكى بيكس و بيچاره منم من ‎از عشق تو سرگشته و آواره منم من ‎ديوانه و رسواى تو همواره منم…

ادامه مطلب

ما بهارآلودگان را نيست پرواى خزان

ما بهارآلودگان را نيست پرواى خزان سرو آزاديم و سر بر آسمان داريم ما استاد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

گره

گره تا ديده ام جهان ترا مو بمو گره تار نفس شدست مرا مو بمو گره زخم دلم به مرهم تدبير به نشد تقدير زد…

ادامه مطلب

قمار رندانه

قمار رندانه دوش از كوى تو چون ابر گذارى كردم همه تن چشم شدم گريه ى زارى كردم ناخن طعن رقيب از دل من عقده…

ادامه مطلب

غافل مشو از درس مكافات كه گفتند

غافل مشو از درس مكافات كه گفتند بر هر عملى اجر و به هر كرده جزائيست استاد احمد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

‎شهرآشوب

‎شهرآشوب ‎تو و سرشارى جوانى ها ‎من و اين رنج ناتوانى ها ‎تو و آشوب شهر نيكويى ‎من و بدنام زندگانى ها ‎تو و در…

ادامه مطلب

شام غريبان

شام غريبان سرما شد و افزود به آلام غريبان افكنده خنك لرزه به اندام غريبان از ابر سيه پرده بر افراشته گردون خورشيد نتابد به…

ادامه مطلب