فرشته ى رحمت

فرشته ى رحمت چنين رسيد خبر بهر ما ز اهل خبر كه زن فرشته ى رحمت بود در اين محضر زن است مادر مردانِ نامور…

ادامه مطلب

عبث چون چشم قربانى وبال مرد و زن بردى

عبث چون چشم قربانى وبال مرد و زن بردى ورق گرداندى و روى سياهى در كفن بردى به نورى دل دو گامى هم درين وادى…

ادامه مطلب

‎شعر فرمايشى

‎شعر فرمايشى ‎به پا در نوشتن ، به سر تاختن ‎ره راست از چاه نشناختن ‎به پيمانه دريا فرو ريختن ‎به ديوانه نرد خرد باختن…

ادامه مطلب

‎سياه چشم

‎سياه چشم ‎سياه چشم اى گل نو رسته ى من ‎سياه چشم اى بت گلدسته ى من ‎سياه چشم اى سياه چشم جفا كار ‎ببين…

ادامه مطلب

زمين ما به ده بورى ست باور ميكنى يا نه

زمين ما به ده بورى ست باور ميكنى يا نه نه آب آنجا نه اَو مورى ست باور ميكنى يا نه پى آبادى اش نى…

ادامه مطلب

‎رفتم

‎رفتم ‎چون ابر ز كوى تو گزر كردم و رفتم ‎چشم خود و دامان تو تر كردم و رفتم ‎اى ماه ز مهر تو چو…

ادامه مطلب

دل راز دار

دل راز دار بنگر كه آخر اين دل هر دم نياز كن خون شد ز جور آن بت هر لحظه ناز كن آرام و صبر…

ادامه مطلب

در سجده ى خداست تونائى بقا

در سجده ى خداست تونائى بقا تا حلقه است زور كمان كم نمى شود ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

‎خزان ديگر

‎خزان ديگر ‎فصل خزان رسيد و جهان زرد و زار شد ‎فرش زمردين چمن زرنگار شد ‎قمرى زبون و سرو سهى گشت واژگون ‎در مرگ…

ادامه مطلب

چمن چراغان است

چمن چراغان است چمن چراغان است اى اى گلكم چشمم به گريان است اى اى گلكم دلم پريشان است اى اى گلكم نسيم صبحدم گشته…

ادامه مطلب

تنها پياده مسئول

تنها پياده مسئول شد اين قرار به مجلس كه احمد و محمود شود محاكمه آن صورتى كه معمولست ميان مجلس و اعضاى آن غريوى بود…

ادامه مطلب

پرواز در شبها

پرواز در شبها ‏‎از اينجا رفته ام تا آسمان يكتاز در شبها ‏‎ به اين بى دست و پايى كرده ام پرواز در شبها ‏‎بيا…

ادامه مطلب

‎بهار ديگر

‎بهار ديگر ساقى بيا كه دى رفت شد روزگار ديگر حاشا كه زنده باشيم ما تا بهار ديگر برخيز و باده آور ، بنشين و…

ادامه مطلب

باز ديد استاد قاريزاده از روحانيت محمود طرزى

باز ديد استاد قاريزاده از روحانيت محمود طرزى ‏‎روح سرگردان ‏‎در كنار سواحل بوسفور ‏‎ گذرم شد به سوي اهل قبور ‏‎شب سيه خيمه كرده…

ادامه مطلب

اى دلبر من

اى دلبر من اى دلبر من ، مه پيكر من خون شد ز غمت، دل در بر من برمن نظرى اى لاله عذار سويم گذرى…

ادامه مطلب

افسانه و سى سانه

افسانه و سى سانه افسانه و سى سانه، چهل مرغك به يك خانه آرام بخواب آرام، اي كودك نازدانه افسانه و سى سانه چهل مرغك…

ادامه مطلب

‎ابر و باران

‎ابر و باران ‎شبى گفت باران به ابر سياه ‎كه اى تيره بخت نگون بار گاه ‎ تو را رنگ و رو همچو شب داده…

ادامه مطلب

‎ويرانى مردم

‎ويرانى مردم ‎يك بار نگاهى به پريشانى مردم ‎آبادى كس نيست به ويرانى مردم ‎خلقى نتوان داد به باد از پى حرصى ‎مردم نتوان كشت…

ادامه مطلب

‎نى فيض ياب پيرى، نى بهره از جوانى

‎نى فيض ياب پيرى، نى بهره از جوانى ‎گر زندگى همين است، لعنت به زندگانى استاد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

‎ميروى سوى سفر باز كى مى آيى

‎ميروى سوى سفر باز كى مى آيى ‎اى گل تازه و تر باز كى مى آيى ‎شده ام دور از تو ‎زار و رنجور از…

ادامه مطلب

‎مشاعره با شاعره شيرين كلام ايرانى سيمين بهبهاني

‎مشاعره با شاعره شيرين كلام ايرانى سيمين بهبهاني ‎عريان شد و برجست و كمى خاطرم آزرد ‎بوسيدمش آنگونه كه هوشم ز سرم برد ‎چون باز…

ادامه مطلب

گنج شايگان

گنج شايگان در رثاى سخنور نامى »بهار«، ملك الشعراى ايران بهار مرُد و پديدار شد خزان سخن سخنوران! به زمين خورد آسمان سخن ز من…

ادامه مطلب

كوه شمشاد

كوه شمشاد كوه بلند شمشاد چون مرغ پر كشيده از قلب سنگ و كهسار تا چرخ سر كشيده تا كژنگر به سويش سوء نظر ندارد…

ادامه مطلب

فرزند غريب

فرزند غريب ‏‎سؤال پسر: جواب پدر ‏‎پسر : براى خدا مُردم از بغل دردى ‏‎پدر : به درد بغل نيست چاره در سردى ‏‎پسر :…

ادامه مطلب

عاقبت اى گلرخان ز جور بسيار

عاقبت اى گلرخان ز جور بسيار ميروم از شهر تان به چشم خونبار تا به كى خون جگر خوردن رنج بيهوده به سر بردن صبح…

ادامه مطلب

‎شست و شكست

‎شست و شكست ‎چو شد شصت اندر تن آمد شكست ‎چو هفتاد شد آلت افتاد و خست ‎يك نى و صد آسان ‎يك عهد نه…

ادامه مطلب

سوز گفتار

سوز گفتار ‎كجا بر خيزد از نى ناله ى زارى كه من دارم ‎به اين گرمى كه دارد سوز گفتارى كه من دارم ‎تب و…

ادامه مطلب

زمستان

زمستان دی کودک بیماری از رنج برودتها پیش پدر نادار می‌کرد شکایتها می‌گفت که بابا جان ترسم که بمیرم زار امشب خنک افزوده بسیار به…

ادامه مطلب

رفتم به بدن دوش كه گيرم خبر جان

رفتم به بدن دوش كه گيرم خبر جان شد جنگ ميان من و معده به سر نان استاد احمد ضيا قاريزاده استاد سال ها قبل…

ادامه مطلب

دل را خم زلف خانه بايستى

دل را خم زلف خانه بايستى صد چاك بسان شانه بايستى افسانه اى جوى شير پر شور است شيرين تر از ين فسانه بايستى آيينه…

ادامه مطلب

در بحر محاط زندگانى

در بحر محاط زندگانى در زورق اين جهان فانى زن لنگر و مرد باد بانست زن بازوى مرد را توانست زن هادى كاروان هستى ست…

ادامه مطلب

خدمت خلق

خدمت خلق ‏‎هر كه بر خلق خدا بيمزد خدمت ميكند ‏‎ در دو گيتى بهر خود كسب سعادت ميكند ‏‎ آدميت چيست؟ بر اولاد آدم…

ادامه مطلب

چراغ غزنه

چراغ غزنه بيا اى نينوازِ زخمه آئين بجنبان پردهء از ساز پيشين بياد شوكت و شان گذشته سخن ها سر كن از محمود غزنين شنيدم…

ادامه مطلب

‏‎تذبذب

‏‎تذبذب ‏‎يا كافرِ مطلق باش، يا پوره مسلمان شو ‏‎ يا پيروِ اهريمن، يا بنده ى يزدان شو ‏‎پا بندِ تذبذب را، پهلو به سرِ…

ادامه مطلب

پرورده ى كوهسارم، با كوهكن همكارم

پرورده ى كوهسارم، با كوهكن همكارم افسانه ى شيرينى در گوش كر انگيزم استاد ضيا قاريزاده

ادامه مطلب

به دو دنباله ى ابرو، به دو محراب دعا

به دو دنباله ى ابرو، به دو محراب دعا كه مرا دست مناجات به بالا دارد به نگاهت كه دلى زخمى مژگان شده است احتياجى…

ادامه مطلب

باج عروسى

باج عروسى ‏‎كلبى بچهء مقصود ساكن ركاخانه ‏‎زن كرده و درمانده در پيسه ى طويانه ‏‎بى كندو و بى ارزن افتاده به فكر زن ‏‎دارد…

ادامه مطلب

اى بار خداى لايزالى

اى بار خداى لايزالى اى نام تو از زوال خالى اى بانى چرخ هفت پركار نام تو كليد جمله اسرار اى نظم جهان منظم از…

ادامه مطلب

افسرده تا كى

افسرده تا كى شنيدم ساحل عزلت كمين فرو افشاند به رنگ آستين چنين ميخواند كز افسردن ما مبادا موج را چين بر جبين تو موجى…

ادامه مطلب

‎آبرو

‎آبرو ‎شنيدم دوش از غواص پيرى ‎به پيرى بخرد و روشن ضميرى ‎ كه زى از آبرو جان در امان است ‎صدف را قيمت از…

ادامه مطلب

وكيل مطلق

وكيل مطلق با ساز و سرود و با ترانه گشتيم به شاهدي روانه گفتم به عروس محرمانه كاي لعل لب تو قند خشتي است برگو…

ادامه مطلب

‎نواى وقت

‎نواى وقت ‎بشتاب كه وقت در شتاب است ‎سيماب صفت به پيچ و تاب است ‎درياب كه اين سوار يك پا ‎هر ثانيه پاى بر…

ادامه مطلب

‎ميكند مهر و بنده بى دخل است

‎ميكند مهر و بنده بى دخل است ‎زخم دندان به لعل گل فامش ‎ چون عقيق ست كنده بر نامش ‎گفت دندانِ گوهرانعامش ‎كاندر اين…

ادامه مطلب

‎مرغ سبك بال من بال بكش پر بكش

‎مرغ سبك بال من بال بكش پر بكش ‎امشب از اين تيره خاك تا بفلك سر بكش ‎خيمه ى مجنون فراز دامن صحرا دراز ‎تيز…

ادامه مطلب

گمشدگان

گمشدگان بار خداوند (ج) ببين حال ما وين گذر عمر و مه و سال ما ما كه همان بنده ى پاك توايم ذره ى نا…

ادامه مطلب

كند آهوى چشمانت چراغان كوه و صحرا را

كند آهوى چشمانت چراغان كوه و صحرا را فروغ اين شبستان را فلك آرائى دارم استاد ضيا قاريزاده دوستان گرامى اين عكس در اواخر حيات…

ادامه مطلب

‎فخرم بس اينكه آله ى دست خودم ضيا

‎فخرم بس اينكه آله ى دست خودم ضيا ‎شادم كه جز به من نبود انتساب من ‎استاد ضياء قاريزاده

ادامه مطلب

‎عاشق ناكام

‎عاشق ناكام ‎من عاشق ناكامم، ناكامم و بدنامم ‎عشق است سرآغازم،عشق است سرانجامم ‎دانم كه نمى آيد جز عشق به كار اينجا ‎ديوانه نمى سازد…

ادامه مطلب

‏‎شبها

‏‎شبها ‏‎كدامين سمت يارب مى خرامد محمل شبها ‏‎كه هرگز كس نمى داند مقام و منزل شبها ‏‎چه ميخواهد ز ما اين كاروان سايه و…

ادامه مطلب

سوز سخن ز ناله ي مستانه ي دل است

سوز سخن ز ناله ي مستانه ي دل است اين شمع را فروغ ز پروانه ي دل است مشت گليم و ذوق فغاني نداشتيم غوغاي…

ادامه مطلب