احمد ضیا قاریزاده
اوصاف شاعر
اوصاف شاعر دكاندار هر چه بى انصاف خوب است خريدار هرچه منفى باف خوب است ز صد بيكار يك خركار بهتر ز صد خياط يك…
آشيان سنگى
آشيان سنگى عقاب تيزپر طرف كوهسار خوديم به آشيانه ى سنگى همان شرار خوديم نمى نهيم سرى زير بار منت غير غلام همت خويشيم…
ابر قدرت ها
ابر قدرت ها باز كردند بهم عهد ابر قدرت ها كه نيازند بما دست دگر قدرت ها بگذارند كه افغان بكُشد افغان را تا شود…
ياد گار
ياد گار به ياد آر اى سرو گلگون عذار كه من مرده باشم بيايد بهار بهاريكه جان دردمند مرده را بشور آورد طبع افسرده را…
هجوئيه
هجوئيه اين نامه منظوم در هجو كابينهء محمد هاشم ميوندوال سروده شده عزيز جگر گوشه ميوند والا كه كردى فدا مال و هم جان خود…
موقوفست يا نه ؟
موقوفست يا نه ؟ ديگر بيگارى موقوفست يانه ؟ غريب آزارى موقوفست يانه ؟ دريور با كلينر گفت در راه خلاف رفتارى موقوفست يانه ؟…
مرد در خدمت مردم به سر جاده دهد جان
مرد در خدمت مردم به سر جاده دهد جان صورت شمع كه در انجمن استاده، ده جان شرف كارگر آن است كه در كار…
گل منزوى
گل منزوى گلى دور از بهارستان گلشن فرو خواند اين سخن با آب روشن كه اى آب ار گزارت شد به گلشن سلام ما رسان…
كشور اموات
كشور اموات صبح كشور اموات يا كه شام تار ست اين یک وزیر و سه چوکی ملک شهريار ست اين بسكه مجلس قانون غور كرده…
فتراك تدبير
فتراك تدبير مه و مهرى كه با فتراك تدبير ازين خرمن ربايد خوشه چينان بسان دانه ريگى بى سر انجام چه افزايد چه كاهد زين…
طبع افلاطون
طبع افلاطون فلاطون؛ آن جهان علم و حكمت كه حكمت را علم بود و علامت شبى در محضر دانش پژوهان كمى بگرفته خاطر بود…
شب هجران
شب هجران شب هجران شد و پيدا سحر نيست مگر خورشيد را بر ما نظر نيست چرا از حلقه بيرون داردم دوست مگر از حلقه…
سنگر
سنگر خرم آن مرد دلاور كه به سنگر بدهد جان بهر حفظ وطن خويش مكرر بدهد جان خوش بر آن مرد سپاهى كه سر خاك…
ز شمع كشته ى دوشينه ياد آر
ز شمع كشته ى دوشينه ياد آر الا اى صبح پيراهن دريده الا اى كوچه ى نور، اى سپيده! الا اى بامداد حورپيكر بهشتى حله…
ذوق آرام نباشد دل شيدايى را
ذوق آرام نباشد دل شيدايى را نسبتى نيست بهم عشق وشكيبايى را سر به خارا زنم از غصه خدا را گوئيد كه نپوشم دگرآن جامه…
دفتر هستى
دفتر هستى دفتر هستى خطوط فتنه كم دارد هنوز خامه ى تقدير آهنگ رقم دارد هنوز كوهساران زادگان ضربت دست قضاست روى خاك هر جا…
دارى مشابهت تو به رنگ پريده ام
دارى مشابهت تو به رنگ پريده ام اى برگ زرد و زار خزان دوست دارمت استاد ضيا قاريزاده
خدا بى عيب است
خدا بى عيب است گفت چرسي به شرابي كه : خدا بى عيب است عيب در داكترى هاست : دوا بى عيب است سگرتي با…
جهان آرأ
جهان آرأ اى بت جهان آرأ ماه آسمان آرأ جاوه كن بهم انداز ديده و دل ما را اى بت جهان آرأ داغ ها فراوانست…
تار تنبور
تار تنبور همهمه ى مرغك آزاده را زمزمه ى بلبل دلداده را شور نواهاى خوش و ساده را صوت عندليبان را شور مرغ شبخوان را…
بيتو كابل خوشم نمى آيد
بيتو كابل خوشم نمى آيد گل و سنبل خوشم نمى آيد به خيابان و تخته پل سوگند كه سر پل خوشم نمى آيد دور از…
به به به
به به به يار ما پيچه پرك دار شده به به به طره اش سر كش و طرار شده به به به راست چون جاده…
با نادان نشستن
با نادان نشستن به محفل دور از ياران نشستن چو گل افسرده و پژمان نشستن چو مو در آتش غم تاب خوردن ز آب ديده…
اى آسمان
اى آسمان خرمن پروانه را آتش بزن خوشه فانوس را كن شعله ريز تا كه دانى از سفيلان كن دفاع تا توانى بر غريبان كن…
آشنائى
آشنائى كارگر با كارگر تنبل به تنبل آشناست معتبر با معتبر ارجل به ارجل آشناست باز با باز و كبوتر با كبوتر مى پرد لاغرى…
وطنم ای وطنم ای وطنی شیرینم
وطنم ای وطنم ای وطنی شیرینم تو دل و جان منی، گل ریحان منی، باغ بوستان منی گل امید مدام از چمن ات میچینم وطنم…
نوا هاى رميده
نوا هاى رميده بيا اى نى نواز كار ديده بياد آر از نوا هاى رميده از آن رنگين كبوتر ها چه ديدند كه پيش از…
مورچگان
مورچگان آنانكه همى شيفته ى بوى بهارند آنانكه همى ديده به راه بر و بارند آنانكه همى نوش پذير گُل و برگند آنانكه همى گوش…
مرثيه استاد برشنا
مرثيه استاد برشنا ستم فراق گذشتگان همه داغ بر جگر آورد كه رود بجانب آسمان كه ز رفتگان خبر آورد چه شد آنكه زد ز…
گلبهار
گلبهار در بهاران خوش بود سير و صفاى گلبهار دلپذير است اندر اين موسم هواى گلبهار سبزه ميجوشد به جاى گرد از بوم و برش…
كبوتر
كبوتر اى كبوتر بخراسان برو آنجا كه تو دانى برسان نامهء اين شاعر دلها كه تو دانى قهرمان را و بقا را زمن خسته سلامى…
غنچه
غنچه افراشت برون سر از گريبان افزود به رونق گلستان از برق تبسمش ببينيد اطراف چمن شده چراغان افسرده دل از فشار ايام وز ديده…
طالع ناساز
طالع ناساز كرده مفتونِ خود آن چشمِ فسونسازم باز دوستان مى فتد از پرده برون رازم باز فصل گل ميگذرد پنجه ى صياد كجاست كه…
شب باز سيه شد سر گيسوى تو وارى
شب باز سيه شد سر گيسوى تو وارى سر زد ز افق ماه نو ابروى تو وارى هر شب به خدا تا به سحر چشم…
سگ فرارى
سگ فرارى رسن بسته سگى قلاده بر دوش شنيدم از رسن گردن خطا كرد فرارى شد به سوى جيف مردار ز چنگ صاحبش خود را…
روش چرخ چون عيد بيايد
روش چرخ چون عيد بيايد طفلى به پدر گفت كه چون عيد بيايد هر جا كه دلى هست، به شادى بگرايد آن يك به بر…
ذوق آرام نباشد دل شيدايى را
ذوق آرام نباشد دل شيدايى را نسبتى نيست بهم عشق وشكيبايى را سر به خارا زنم از غصه خدا را گوئيد كه نپوشم دگرآن جامه…
دعواى مساوات
دعواى مساوات جهان در فكر سرزوريست، باور ميكني يا نه نه دلسوزي، نه غمخوريست، باور ميكني يا نه حق ويتو و دعواي مساوات، اين چه…
دام گيسو
دام گيسو مرغ دل از گيسوى او دام دارد اين مسافر خانهء در شام دارد حرمت بزم مغان بنگر كه شبها مستى دارد باده دارد…
خبر ندارى
خبر ندارى از اضطرابم ز پيچ و تابم تو اى پرى رو تو اى جفا جو خبر ندارى، به خدا خبر ندارى به آه سردم…
جنگ نفت و دولار
جنگ نفت و دولار درجهان امروزی جنگِ نفت ودولاراست دیدهٔ خردبسته چشم آزبیداراست ناخنِ طمع چالان راکت خردساکت پای راستی بسته دست هوش بیکار است…
تا به خاك آلوده ديدم دفتر گل در خزان
تا به خاك آلوده ديدم دفتر گل در خزان خوش نمى آيد مرا آواز بلبل در خزان لاله و گل غرق خون، سرو صنوبر واژگون…
بیاد حضرت صائب تبریزی
بیاد حضرت صائب تبریزی خیزید و یکی ساغر لبریز بیارید ساغر ز کف ساقی تبریز بیارید شعری دوسه از صائب تبریز بخوانید یاد از سخنان…
به اعزاز وطن كرباس پوشيدى نپوشيدى
به اعزاز وطن كرباس پوشيدى نپوشيدى به اكمال متاع خويش كوشيدى نكوشيدى تو دعواي نبوغ و عبقريت ميكنى ليكن دمي از نخوت و پندار…
با تصمين يك مصرع از رودكى
با تصمين يك مصرع از رودكى از احمد ضيا قاريزاده كاروان شهيد ما كه بى آب و نان شديم شديم مضطر و ناتوان شديم شديم…
انگشتر يادگار
انگشتر يادگار بر سر نعش برادر، خواهرى داشت آه و ناله و شور و شرى مويه ميكرد و همى ميكَند موى در عزاي سرو سمين…
اسير
اسير يكى صبحى شدم بر طرف باغى كه تا دل را دهم از غم فراغى چه صبحى كز هواى دلپذيرش به هر سو مشك مى…
واعظى روى منبر تبليغ
واعظى روى منبر تبليغ هردم از خير و فديه ميزد جيغ حرف ها از فوايد خيرات خواند بر مؤمنان على الدرجات سخنش بود بسكه پرتأثير…
نقشه ات را به قلم منشى تقدير كشيد
نقشه ات را به قلم منشى تقدير كشيد حيرتم برد بدينسان كه چه تصوير كشيد ماه را با رخ خوبت به نظر سنجيدم از زمين…
مور ضعيف
مور ضعيف مورى تهء پائى شد و ناليد و چنين گفت كاى بيخبر همچون تو مرا هم سر و پائيست فرياد كه گوش شنوا بر…