احمد ضیا قاریزاده
ديگ آش
ديگ آش بس كه ترشم ، رواش را مانم تلخى ، دود داش را مانم بى مزه چون دهان بيمارم بى حسم، مرده لاش را…
در وصف فرهاد جان برادر بزرگوارم
در وصف فرهاد جان برادر بزرگوارم به گفتار نظامى اى خردمند كه بر اهل خرد نيكو دهد پند ايا فرهاد من اى شاخ شمشاد نه…
خيال وصال
خيال وصال دوشينه شبى به ياد دلدار بس داشتم آه و ناله ي زار گه شكوه همى نمودم از يار گاهى به سپهر گرم…
خبر دارى چرا گل زود فرسود
خبر دارى چرا گل زود فرسود از آنكو در گلستان خنده زد زود تحول بين كه زير چرخ هر آن شود نابود بود و بود…
جنبش
جنبش خدا را نينوازا نالشى كن به سوز و ساز ما هم سازشى كن اگر گردى به چشم چرخ در شو اگر كوهى ز جايت…
پينه پينه
پينه پينه بود پيراهن من پينه پينه گريبان تا به روي سينه پينه از اين پس عينك زانوي خود را نمايم عيناً از آيينه پينه…
بيا
بيا بيا كه يك دل و يك رنگ و يك زبان باشيم براى وحدت اين قوم جان فشان باشيم بيا كه زحمت مورى به عمد…
بلبل شوريده
بلبل شوريده اى بلبل شوريده! شور از تو، فغان از من باز آ كه به هم ناليم ، اين از تو و آن از من…
آئين شاعر
آئين شاعر كى رنجد از كسى دلِ بى اضطراب من پنهان نمى شود به دو شست آفتاب من آئين من هميشه درستى و راستى ست…
انسان و زندگى
انسان و زندگى زندگى چيست! به جز زمزمه ى سوزى و سازى يا قصه ى نشيب و فرازى يا جلوه ى مردم گذارى برق…
آسوده سر بيمار
آسوده سر بيمار تنها نه همين امروز چشمم بود عينك دار عمريست كه آسوده افتاده سر بيمار اين عينك سنگينم از ديدهء كم بينم فارغ…
هنوز
هنوز هنوزت نينوازا سينه گرمست به اين گرمى نواى سرد شرمست بكار انداز هر سازى كه دارى اثر بخشاى هر دل را نرم است هنوزت…
نقد فرصت
نقد فرصت به شادى زى كه دنيا غم نيرزد هزاران بيش با اين كم نيرزد دمى را رخصت نظاره دارى كه گر با غم رود…
من مرده و تو زنده
من مرده و تو زنده دزدى به كيسه بر گفت: كاى موذى گزنده خواهى اگر به هر جيب باشى تو ره برنده رنگين بكن جلت…
محمل ايام
محمل ايام كاش بارى به فلك جاى چو اجرام كنم سوى گيتى نظر از روزن اين بام كنم بر نتابد رم آهوى مرا پهنه دهر…
گشاده رو ز خوش و ناخوش زمانه گذر
گشاده رو ز خوش و ناخوش زمانه گذر زگلشن و قفس و دام و آشیانه گذر گرفتم این که غریبی و ره شناس نه ئی…
كارت تبريكى
كارت تبريكى چو عيد آيد بياران بى تكلف سلام عليك و عليكى فرستم بگيرد يارمن چو ن يار ديگر برايش كارت تبريكى فرستم ”جهان جنس…
غريبان را به احسان ياد كردن
غريبان را به احسان ياد كردن مريضان را به درمان شاد كردن يتيمان را سرشك از رو گرفتن بناى مسكنت برباد كردن اسيران را ز…
شور محشر
شور محشر خبر دارى چرا گل زود فرسود از آنكو در گلستان خنده زد زود تحول بين كه زير چرخ هر آن شود نابود بود…
شاعر كيست
شاعر كيست شاعر آن نیست که نطقى و بيانى دارد شاعر آنست که از درد فغانى دارد شاعر آن نیست که تعمير كند منزل خويش…
سر به سر مجلس
سر به سر مجلس قضا نصيب كه كرده است اينقدر مجلس؟ به غير ما كه نماييم سر به سر مجلس چنانكه مجلسيان تا به گوش…
رنگ هاى رفته
رنگ هاى رفته بيا اى نى نواز آواز بر كش خروشى از گلوى ساز بر كش بهار رنگ هاى رفته برخوان نوا هاى كهن را…
ديروز مادرى به گدايى كشيد دست
ديروز مادرى به گدايى كشيد دست از زير برقعى كه به جز آستر نداشت صد پاره بود پيراهن پينه پينه اش چيزى بنام جامه زپا…
در وصف بهار
در وصف بهار نو بهار آمد که بلبل باز بال و پر کشد شاهد گل از سر دیوار گلشن سر کشد گردن شاخ از شگوفه…
خون شهيد
خون شهيد گلى ديشب به داغ لاله بگريست كه اين آتش بسر سودايي كيست ؟ چرا در كهساران يكه و زار به داغ نامرادى ميكند…
خبر دارى كه امر سنت ما
خبر دارى كه امر سنت ما سلام عليك، عليكم السلام است بدين امر بسيط و ساده بگراى كه ما را بهترينِ احترام است استاد ضياء…
جلوه گاه
جلوه گاه عجب خواب زيرك فريبست عمر كه صد سال اگر نيز باشد دمي ست نماند به جا و نماند به جا اگر روز خوش…
پير روزگار
پير روزگار فراكش نغمه اى موزون خود را بده ساز شفا قانون خود را الا اى نينواز از سينه اى ناى برون آور دُر مكنون…
بوى كافور
بوى كافور نى بهار و گل و نه سرو ياسمن گم كرده ام رنگ و بوى نالهء مشك ختن گم كرده ام سيل بى پرواى…
بلا گردان چشمانت دل سودائى دارم
بلا گردان چشمانت دل سودائى دارم بيا اى جان بقربانت كه جان فرسائى دارم كند آهوى چشمانت چراغان كوه و صحرا را فروغ اين شبستان…
اين خيل خران خانه خرابم كردند
اين خيل خران خانه خرابم كردند برباد به آتش همچو آبم كردند صد شكوه نا گفته گره ماند به دل خاموش به صورت كتابم كردند…
آن روز كه مشرق را هنگام قيام آيد
آن روز كه مشرق را هنگام قيام آيد اين دشنه جوهردار بيرون ز نيام آيد افغانى و ايرانى، ترك و عرب و هندى سازند چنان…
استاد بزرگوار سلجوقى
استاد بزرگوار سلجوقى مجموعه ي افتخار سلجوقى گم كرده جوانى پر از غوغا اى پير خرد شمار سلجوقى اى بلبل باغ خواجه انصار اى رازى…
يا نى بگو يا ان
يا نى بگو يا ان در خانه ام اى شوخ شبى مى شوى مهمان يانى بگو يا ان تا عرضه كنم بهر تو قوتى ز…
هزار مرتبه بهتر يكى سياه چادر
هزار مرتبه بهتر يكى سياه چادر از اين فضيحت و اين برقع هاى شرم آور استاد ضيا قاريزاده
نعل و ميخ
نعل و ميخ نعلى زبان به طعنه گشود و به ميخ گفت كاى خارخار ديده و دل بى حياستى با ما تو را به…
من و تو
من و تو در دهر يكى بيكس و بيچاره منم من از عشق تو سرگشته و آواره منم من ديوانه و رسواى تو همواره منم…
ما بهارآلودگان را نيست پرواى خزان
ما بهارآلودگان را نيست پرواى خزان سرو آزاديم و سر بر آسمان داريم ما استاد ضيا قاريزاده
گره
گره تا ديده ام جهان ترا مو بمو گره تار نفس شدست مرا مو بمو گره زخم دلم به مرهم تدبير به نشد تقدير زد…
قمار رندانه
قمار رندانه دوش از كوى تو چون ابر گذارى كردم همه تن چشم شدم گريه ى زارى كردم ناخن طعن رقيب از دل من عقده…
غافل مشو از درس مكافات كه گفتند
غافل مشو از درس مكافات كه گفتند بر هر عملى اجر و به هر كرده جزائيست استاد احمد ضيا قاريزاده
شهرآشوب
شهرآشوب تو و سرشارى جوانى ها من و اين رنج ناتوانى ها تو و آشوب شهر نيكويى من و بدنام زندگانى ها تو و در…
شام غريبان
شام غريبان سرما شد و افزود به آلام غريبان افكنده خنك لرزه به اندام غريبان از ابر سيه پرده بر افراشته گردون خورشيد نتابد به…
سخنى كو به تكلف شود آماده ضيا
سخنى كو به تكلف شود آماده ضيا نه ز لطف و نه ز تاثير نشانى دارد تنها حقيقت ها از اشعار شاعر انعكاس يافته است…
رنگ گل
رنگ گل كيست تا باري نوازد خاطرِ ناشاد ما را گوش هوشى كو كه يكدم بشنود فرياد ما را رنگ گل از ياد من رفت…
دوستان گرامى
دوستان گرامى خينه ى بعد از عيد عيد آمد و نرخ بوسه ارزان شد اين لعبت قيمتى فراوان شد جنسى كه به نرخ جان برابر…
در محبت آرزو را اعتبار ديگر است
در محبت آرزو را اعتبار ديگر است اين حريفان وصل ميخواهند و (بيدل) انتظار حضرت ابوالمعانى ذوق وصال او ضيا! مايه ى هستى من…
خواب مرگ
خواب مرگ بيا اى خواب مرگ آزاد کن زین شور و شر گوشم بنہ چون بالش پر تا قیامت زیر سر گوشم چو سیل اینجا…
خانه ي ما هم به سرك ميرود
خانه ي ما هم به سرك ميرود اشك ز چشمم چو چكك ميرود خانه ى ما را سرك انگاشتند بيرق سرخى سرش افراشتند توبره از…
جز چهره زرد بر سخندان ندهند
جز چهره زرد بر سخندان ندهند اين برگ خزان را به كس ارزان ندهند هر چيز كه بشكند دهندش تاوان ليكن به دل شكسته تاوان…