آتش گل

آتش گل چو من ز سوز غمت جان کس نمی‌سوزد که عشق خرمن اهل هوس نمی‌سوزد در آتشم من و این مشت استخوان بر جاست…

ادامه مطلب

آواره

آواره جز کوی تو جایی من آواره ندارم جولانگه برق است ولی چاره ندارم یک جلوه کند ماه در آیینه صد موج جز نقش تو…

ادامه مطلب

اندام او

اندام او به مهر و ماه چه نسبت فرشته روی مرا؟ سخن مگو که مرا نیست تاب گفت و شنید کجا به نرمی اندام او…

ادامه مطلب

به اقتفای خواجه

به اقتفای خواجه هنوز مشت خسی بهر سوختن باقی است چو برق می‌روی از آشیان ما به کجا؟ نوای دلکش حافظ کجا و نظم رهی…

ادامه مطلب

بی‌نصیب

بی‌نصیب کنج غم هست اگر بزم طرب جایم نیست هست خون دل اگر باده به مینایم نیست به سراپای تو ای سرو سهی قامت من…

ادامه مطلب

رنج زندگی

رنج زندگی هزار شکر که از رنج زندگی آسود وجود خسته و جان ستم کشیده من به روی تربت من برگ لاله افشانید به یاد…

ادامه مطلب

چشم نیلی

چشم نیلی نیلگون‌چشم فریب‌انگیز رنگ‌آمیز تو چون سپهر نیلگون دارد سر افسونگری از غم رویت به سان شاخه نیلوفرم ای ترا چشمی به رنگ شعله…

ادامه مطلب

تلخکامی

تلخکامی داغ حسرت سوخت جان آرزومند مرا آسمان با اشک غم آمیخت لبخند مرا در هوای دوستداران دشمن خویشم رهی در همه عالم نخواهی یافت…

ادامه مطلب

صبح پیری

صبح پیری تا بر آمد صبح پیری پایم از رفتار ماند کیست تا برگیرد و در سایه تاکم برد ذره‌ام سودای وصل آفتابم در سر…

ادامه مطلب

سایهٔ هما

سایهٔ هما چشم تو نظر بر من بی‌مایه فکنده است بر کلبهٔ درویش هما سایه فکنده است از خانهٔ دل مهر تو روشنگر جان شد…

ادامه مطلب

مستی و مستوری

مستی و مستوری از خون دل چو غنچهٔ گل پاک‌دامنان مستانه می کشیده و مستور بوده‌اند گر ماه من ز مهر بود دور، دور نیست…

ادامه مطلب

دریای تهی

دریای تهی در جام فلک باده بی‌دردسری نیست تا ما به تمنا لب خاموش گشاییم در دامن این بحر فروزان گهری نیست چون موج به…

ادامه مطلب

نیرنگ نسیم

نیرنگ نسیم نرم‌نرم از چاک پیراهن تنش را بوسه داد سوختم در آتش غیرت ز نیرنگ نسیم زلق بی‌آرام او از آه من آید به…

ادامه مطلب

فریب

فریب چاره من نمی‌کنی چون کنم و کجا برم؟ شکوه بی‌نهایت و خاطر ناشکیب را گر به دروغ هم بود شیوه مهر ساز کن دیده…

ادامه مطلب

نیش و نوش

نیش و نوش کس بهره از آن تازه بر و دوش ندارد کاین شاخه گل طاقت آغوش ندارد از عشق نرنجیم و گر مایه رنج…

ادامه مطلب

باید خریدارم شوی

باید خریدارم شوی باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم من نیستم چون دیگران بازیچه…

ادامه مطلب