فزود تیرگی خاطر از ایاغ مرا

فزود تیرگی خاطر از ایاغ مرا بنفشه گل کند از لاله چراغ مرا

ادامه مطلب

نیست هر چند از لباس گل جدایی رنگ را

نیست هر چند از لباس گل جدایی رنگ را جامه گلرنگ بر اندام او زیبنده است

ادامه مطلب

اگر این رنگ دارد خنده های شرم بیزارش

اگر این رنگ دارد خنده های شرم بیزارش گل این باغ خواهد بر دماغ باغبان خوردن

ادامه مطلب

چاک در پیرهن یوسف عقل افکندن

چاک در پیرهن یوسف عقل افکندن چشمه کاری است که در دست زلیخای دل است

ادامه مطلب

ز شوخی ها به برق نوبهاران نسبتی دارد

ز شوخی ها به برق نوبهاران نسبتی دارد که می ریزد چو باران خون و خندان است شمشیرش

ادامه مطلب

فیضی که گوشه گیر ز عزلت نیافته است

فیضی که گوشه گیر ز عزلت نیافته است از گوشه های چشم سیاه تو یافتم

ادامه مطلب

هر کسی چیزی ز اسباب جهان برداشته است

هر کسی چیزی ز اسباب جهان برداشته است من همین دل را ز اسباب جهان برداشتم

ادامه مطلب

از حباب آموز همت را که با صد احتیاج

از حباب آموز همت را که با صد احتیاج خالی از دریا برون آرد سبوی خویش را

ادامه مطلب

چراغ زندگی را می کند مستغنی از روغن

چراغ زندگی را می کند مستغنی از روغن زبان خویش چون خورشید بر دیوار مالیدن

ادامه مطلب

ز برگ پان لب جانان عقیق پیما شد

ز برگ پان لب جانان عقیق پیما شد حنای عیدمی (ظ: من) از بهر بوسه پیدا شد

ادامه مطلب

کاکل چه گنه دارد، دستش ز قفا واکن

کاکل چه گنه دارد، دستش ز قفا واکن هر فتنه که می بینم در زیر سرزلف است

ادامه مطلب

همه تن شانه صفت پنجه گیرا شده ام

همه تن شانه صفت پنجه گیرا شده ام به امیدی که فتد زلف تو در چنگ مرا

ادامه مطلب

باغبان بیرون کن این گستاخ بادآورده را

باغبان بیرون کن این گستاخ بادآورده را خوش نمی آید به گل این هایهای عندلیب

ادامه مطلب

چسان در حلقه آغوش گیرم شوخ چشمی را

چسان در حلقه آغوش گیرم شوخ چشمی را که از شوخی نگین را از نگین دان می کند بیرون

ادامه مطلب

ز بعد مرگ، کسی خط به قبر ما نکشید

ز بعد مرگ، کسی خط به قبر ما نکشید ز بهر آن که نبودیم در حساب کسی

ادامه مطلب

گر به این عنوان کمان چرخ خواهد حلقه شد

گر به این عنوان کمان چرخ خواهد حلقه شد خنده سوفار گردد غنچه پیکان او

ادامه مطلب

آرزوی بوسه شسته است از دلم پیغام تلخ

آرزوی بوسه شسته است از دلم پیغام تلخ زان قناعت کرده ام از بوسه با دشنام تلخ

ادامه مطلب

بر سینه نعل و داغم بس لاله و گل من

بر سینه نعل و داغم بس لاله و گل من تا کی نگه چرانم در باغ و راغ مردم؟

ادامه مطلب

چو داغ لاله مرا در حدیقه هستی

چو داغ لاله مرا در حدیقه هستی به پاره دل و لخت جگر مدار گذشت

ادامه مطلب

سالم از سنگلاخ تن به کنار

سالم از سنگلاخ تن به کنار با همه شیشه جانی آمده ام

ادامه مطلب

گر چه هر گوشه ای از کنج دهانش گیر است

گر چه هر گوشه ای از کنج دهانش گیر است بوسه را چشم به جایی است که من می دانم

ادامه مطلب

آرزو خار و خسی نیست که آخر گردد

آرزو خار و خسی نیست که آخر گردد ورنه با شعله خوی تو که بس می آید؟

ادامه مطلب