آرش شفاعی
از حوصلۀ روسری اش باد که سر رفت
از حوصلۀ روسری اش باد که سر رفت اوضاع جهان باز لب مرز خطر رفت او آمد و در کوچۀ ما ولوله افتاد او در…
از غزلهایش کمی، از بوسه هایش اندکی
از غزلهایش کمی، از بوسه هایش اندکی ای لب خوشبخت من! قند مکرر می مکی! این درخت گل که من در خانه دارم، ناقص است…
گاهی شبها
گاهی شبها، میپرم از خواب خودم را میبینم که سالهاست چیزی نمیگوید و خیره شده است به تاریکی… آرش شفاعی
گیرم که مضطرب شدهای، غم گرفتهای
گیرم که مضطرب شدهای، غم گرفتهای دست مرا چه خوب، که محکم گرفتهای به به چه گونههای ترِ دلبرانهای گلبرگ های قرمز شبنم گرفتهای در…
مثل تندیس فروریخته کورم، لالم
مثل تندیس فروریخته کورم، لالم جسد زنده ی در معرض اضمحلالم مثل وقتی که تو رفتی به سفر، غمگینم مثل وقتی که بخندی به کسی،…
در حنجره ام
در حنجره ام، کسی است که نمی گوید! در انگشتانم، کسی که نمی نویسد… چرا قلم تیز کنم؟! و دشمن بتراشم؟ چیزی نمی گویم و…
اطلاعیه برای شاعران و نویسندگان
پایگاه اینترنتی شعرستان از همکاری همه شاعران و نویسندگان آماتور و حرفه ای از سراسر جهان استقبال میکند و مشارکت فعال آنها را خیر مقدم میگوید. شما میتوانید اشعار، مطالب معلوماتی و مقالات خویش را از طریق ایمیل و یا فرم تماس ارسال نماید. مطالب ارسالی در اولین فرصت مناسب منتشر خواهند شد