دنیا هنوز نغمه‌ی ناساز می‌زند

دنیا هنوز نغمه‌ی ناساز می‌زند شیپورهای خانه‌برانداز می‌زند آن‌سو نشسته آدمِ لبریز از آرزو فالی به شعر حافظ شیراز می‌زند خواهی بمان و خواه برو،…

ادامه مطلب

دگر نگو که لب جو بلند ناجویی‌ست

دگر نگو که لب جو بلند ناجویی‌ست و آن نشسته کنار تو چشم‌آهویی‌ست دگر نگو که پلنگ غیور چشمانت تمام روز نگهبان باغ لیمویی‌ست میان…

ادامه مطلب

در کوله‌بار خویش به جز آرزو نداشت

در کوله‌بار خویش به جز آرزو نداشت یک‌تکه عشق بود چو گل پشت و رو نداشت او خاطرات کهنهٔ خود را ورق ورق گم کرده…

ادامه مطلب

در ایل و تبار من ـ آیا چه کسی مرده؟

در ایل و تبار من ـ آیا چه کسی مرده؟ که شادی و رقص این‌جا با گریه گره خورده لب‌ها همه خاموش‌اند، دل‌ها همه در…

ادامه مطلب

چون موج هوای سربلندی داری

چون موج هوای سربلندی داری معشوقه‌گک نازِ خجندی داری خوش باش و بنوش تا به میخانۀ بلخ یک شیشه شراب تاشکندی داری

ادامه مطلب

چه بی‌صدا و غم‌انگیز گریه می‌کردی

چه بی‌صدا و غم‌انگیز گریه می‌کردی چه قصه بود که یک‌ریز گریه می‌کردی اگر غلط نکنم مثل آن پرستوها تو هم ز هجرت پاییز گریه…

ادامه مطلب

جدا از قصه‌ی حوا و آدم

جدا از قصه‌ی حوا و آدم من و تو عشق می‌ورزیم باهم از این دو هیچ زیباتر نباشد به زیر آسمان، یا عشق یا غم…

ادامه مطلب

تو شاد باش که ما با غم تو ساخته‌ایم

تو شاد باش که ما با غم تو ساخته‌ایم به جنگ عشق، حریف قمارباخته‌ایم هزار صاعقه گل کرد و سوختیم؛ اما هنوز در تهِ خاکستر…

ادامه مطلب

تشنه‌گی‌ها چقدر عاشق بارانم کرد

تشنه‌گی‌ها چقدر عاشق بارانم کرد نم نم اشک هم آتش به گریبانم کرد خواستم خنده کنم، عصمت مظلوم زنی زیر شلاق به من زل زد…

ادامه مطلب

پاییز فصل رفتن و فصل بدو بدو

پاییز فصل رفتن و فصل بدو بدو بازار گرم دست‌فروشان نو به نو پیش از بهار، بین بهار و پس از بهار پاییز فصل دیربمان…

ادامه مطلب

به نام عشق که پاکیزه است و ذکر جمیل

به نام عشق که پاکیزه است و ذکر جمیل که دوستی تو فرض است با هزار دلیل به محض رد و بدل کردن نگاه‌هامان سناریوی…

ادامه مطلب

به خنده گفت نه یک تا دوتاست دیوانه

به خنده گفت نه یک تا دوتاست دیوانه تمام مردمِ شهر شماست دیوانه همه به روی هوا راه می‌روند این‌جا پیاده، مست و ملنگ و…

ادامه مطلب

برای مملکت قانون نوشتند

برای مملکت قانون نوشتند حروفش را به خط خون نوشتند ندانستم که این قانون‌نویسان به روی آب و آتش چون نوشتند؟ پسر جان، روزگار بد…

ادامه مطلب

بار اقامت خویش مگذار در قبیله‌

بار اقامت خویش مگذار در قبیله‌ تندی و خشم‌ناكی است بسیار در قبیله‌ تسلیم محض بودن‌، شرط بلوغ عقل است‌ وقتی كه حكم رانَد سردار…

ادامه مطلب

این‌جا هنوز قصه‌ی جنگ است زنده‌گی

این‌جا هنوز قصه‌ی جنگ است زنده‌گی رزمایش غزال و پلنگ است زنده‌گی چیزی شبیه طوق طلا؛ یا امیل گل آویخته به میل تفنگ است زنده‌گی…

ادامه مطلب

ای غم! چو عنکبوت؛ چه خواهی ز جان من؟

ای غم! چو عنکبوت؛ چه خواهی ز جان من؟ زاین بیش تار خویش بر اندام من متن! یک روز تارومار کنم کارخانه‌ی ـ نساجی تو…

ادامه مطلب

آواره است آدم و آواره‌تر زمین

آواره است آدم و آواره‌تر زمین مرغابیان به برکه و صیاد در کمین اشباح مرده روی سرک راه می‌روند با گام‌های کوچک و افکار سهمگین…

ادامه مطلب

آن گل شکفت یا نه، به یادم نمانده است

آن گل شکفت یا نه، به یادم نمانده است از باغ جز نشانه به یادم نمانده است از بین یک هزار غزل شعر ماه و…

ادامه مطلب

از عشق تو جا ماند فقط خاطره‌یی

از عشق تو جا ماند فقط خاطره‌یی معصومیت تو مثل آهو بره‌یی بازآی که این کلبه پر از ماه شود تنها تو به سمت آسمان،…

ادامه مطلب

آتش بزن این بام و دری را که نداریم

آتش بزن این بام و دری را که نداریم بسپار به شمشیر سری را که نداریم شب، تیر شهابیم، سحر چشم عقابیم دادند به ما…

ادامه مطلب

‍ ما را به گور می‌برد این روزگار بد

‍ ما را به گور می‌برد این روزگار بد غول هزارچشم مخوف درازقد باری ز روی شانهٔ ما کم نشد، اگر گفتیم صد هزار کرت…

ادامه مطلب

‍ غریبه است در این شهرِ بی‌وفا؛ عاشق

‍ غریبه است در این شهرِ بی‌وفا؛ عاشق نیافت گم‌شده‌اش را به هیچ‌جا عاشق پس از غروب در این شهر جای امن کم است تو…

ادامه مطلب

‍ رفتیم آن‌قدر که دگر پا نمانده است

‍ رفتیم آن‌قدر که دگر پا نمانده است مرزی گشوده نیست، دری وا نمانده است در لحظهٔ عبور، نگهبان مرز گفت: «برگرد یا بمیر دگر…

ادامه مطلب

‍ دستی بر آسمانم و دستی به روی دل

‍ دستی بر آسمانم و دستی به روی دل من خسته از دلم، دلم اما ز من خجل عمری گذشت و وانشد از آسمان دری…

ادامه مطلب

‍ چقدر ببوسد این دل، لب سرخ برچه‌ها را

‍ چقدر ببوسد این دل، لب سرخ برچه‌ها را و به شانه‌هام زخم تبر و تبرچه‌ها را ز مخنثان چه جویی هنر و وفا و…

ادامه مطلب

‍ به من آرید منِ گُم‌شده را

‍ به من آرید منِ گُم‌شده را پاره‌های بدنِ گم‌شده را من که آوارهٔ هفت‌اقلیم‌ام از که جویم وطن گم‌شده را هیچ‌جا یافت نشد پالیدم…

ادامه مطلب

‍ این فصل، آه این فصل با ما دشمنی دارد

‍ این فصل، آه این فصل با ما دشمنی دارد باران نم نم نیست جایش سنگ می‌بارد در جاده‌های شهر می‌جویم، نمی‌یابم مردی که تابوت…

ادامه مطلب

یک‌سو دل است و هی‌هی و آشوب دلبری‌ست

یک‌سو دل است و هی‌هی و آشوب دلبری‌ست یک سو هنوز همهمه‌ی جنگ زرگری‌ست ای عشق ای کرامت مطلق! مرو؛ بمان! بی‌تو جهان که هیچ،…

ادامه مطلب

وقتی قبیله قبله شود مغز؛ مغز خر

وقتی قبیله قبله شود مغز؛ مغز خر دیوانه عقل کُل شود و دزد؛ راهبر هرسو هزار کله و «هر کله بِر خیال» کو آن سری…

ادامه مطلب

هرجا پیاله‌یی‌ست برای شراب نیست

هرجا پیاله‌یی‌ست برای شراب نیست جغرافیای عشق فقط تخت‌خواب نیست قندیل ماه و مهر به قشلاق روشن است در پشت کاخ‌های بلند، آفتاب نیست ساز…

ادامه مطلب

نه خنده، نه گریه، نه هم آواز، نه پرواز

نه خنده، نه گریه، نه هم آواز، نه پرواز دلتنگ شدم پرچم‌ات ای عشق! برافراز تا بِه شود احوال دلم می‌برم او را از خانه…

ادامه مطلب

می‌خواهمت، می‌جویمت در مستی و فرزانه‌گی

می‌خواهمت، می‌جویمت در مستی و فرزانه‌گی دنیا همین عشق است و بس، باقی همه دیوانه‌گی این شیشه‌ها لبریز می؛ اما نه از انگور ما در…

ادامه مطلب

من پیشِ تو، تو پیشِ من آ، درد دل کنیم

من پیشِ تو، تو پیشِ من آ، درد دل کنیم در چارباغ روضه بیا! درد دل کنیم من ماندم و تو ماندی و این خیل…

ادامه مطلب

مجلس آماده شد اسباب طرب نیز ببر

مجلس آماده شد اسباب طرب نیز ببر هفت جام می مردافکن لب‌ریز ببر شب شعر است و می و ماه، تو هم ساقی را با…

ادامه مطلب

گه می‌کُشی به ناز و گهی زنده می‌کنی

گه می‌کُشی به ناز و گهی زنده می‌کنی قهر خداست این که تو با بنده می‌کنی فکر و حواس عاشق مفلس که جمع نیست دیگر…

ادامه مطلب

کفتر بال بسته‌ام در طلب رهایی‌ام

کفتر بال بسته‌ام در طلب رهایی‌ام تیر خلاص را بزن! خسته از این جدایی‌ام باد کفن نمی‌شود، گور وطن نمی‌شود این چه جزیره است و…

ادامه مطلب

غم دارد و هزار رقم خنده می‌کند

غم دارد و هزار رقم خنده می‌کند دیوانه وقت شادی و غم خنده می‌کند دیوانه نیست؛ عقل کل روزگار ماست آن‌کس که جای «من چه…

ادامه مطلب

طبل جنگ پُر صداست؛ جویِ خون روانه است

طبل جنگ پُر صداست؛ جویِ خون روانه است از کسی گلایه نیست؛ آخرِ زمانه است! در میان دودِ جنگ، شاعری نشسته است کار او سرودنِ…

ادامه مطلب

شب به‌یاد تو به چشمک‌زدن ماه خوشم

شب به‌یاد تو به چشمک‌زدن ماه خوشم به گل نقره‌یی پیرهن ماه خوشم لامپ‌ها گرچه قشنگ‌اند؛ ولی خانه‌گی‌اند من به شولای جهان‌تاب تن ماه خوشم…

ادامه مطلب

زمین سبز و هوا پرویزن گل

زمین سبز و هوا پرویزن گل عروس غنچه هم آبستن گل ز بوی گل، نشاط‌انگیز شد خاک قناری مست و گنجشکان طربناک به آب افکنده…

ادامه مطلب

دیوانهٔ ما جُفت نشد، ماند به طاقی

دیوانهٔ ما جُفت نشد، ماند به طاقی دیوانهٔ این شهرِ پر از تهمتِ ناقی می‌گفت: یکی خواسته‌ام از وطن خویش نه سوری و لبنانی، نه…

ادامه مطلب

دنیا که عسل‌خانۀ مور و مگس است

دنیا که عسل‌خانۀ مور و مگس است دریای عمیق نیست، جوی چَلَس است * دل بسته مکن به کفش «مرزانوروز»! این کفش به پای هفت‌ملیارد…

ادامه مطلب

دگر مپرس ز احوال این دل‌آزرده

دگر مپرس ز احوال این دل‌آزرده که من به مهر تو دل‌داده‌ام؛ تو دل‌برده مرا تو گرگ مپندار، این چه گرگ است؛ آه؟ نه جامه‌یی…

ادامه مطلب

در کوچه‌های عشق، وفا را شناختم

در کوچه‌های عشق، وفا را شناختم مفهوم گنگ رابطه‌ها را شناختم در روز بد، دعا چقدر بال می‌کشد در زیر خط فقر، خدا را شناختم…

ادامه مطلب

در انزوای خویش فرو رفته‌ام چو مار

در انزوای خویش فرو رفته‌ام چو مار آگه نی‌ام ز چله و شهریور و بهار بغضی نشسته روی دلم چون سگ سیاه گاهی سگ است…

ادامه مطلب

چون تشنه که جام آب می‌خواهد و بس

چون تشنه که جام آب می‌خواهد و بس این مملکت انقلاب می‌خواهد و بس این خانه نه عکس شمع و نی رسم چراغ یک پنجره…

ادامه مطلب

چقدر هاله و ابر است گِرد ماه به کابل

چقدر هاله و ابر است گِرد ماه به کابل مسافران همه ماندند بی‌پناه به کابل مگو که شهر مسافرکُش است، کاکه جوانش نداشت ناله که…

ادامه مطلب

جوانک چرخ زد کاغذپرانش در هوا گم شد

جوانک چرخ زد کاغذپرانش در هوا گم شد تمام هستی‌اش انگار در آن ماجرا گم شد من او را می‌شناسم، او ز جمع «ردمرزی‌ها»ست وطن…

ادامه مطلب

تو آن گلی که به باغت کسی نمی‌آید

تو آن گلی که به باغت کسی نمی‌آید به روز بد به سراغت کسی نمی‌آید ز جمع ماه‌پرستان گلایه نیست؛ اگر به پای مرده‌چراغت کسی…

ادامه مطلب

تب سرخ است و موجستان تاول بر لب كابل‌

تب سرخ است و موجستان تاول بر لب كابل‌ كدامین كهكشان بلعیده ماه و كوكب كابل‌ حكایت ناتمام و «شهرزاد قصه‌گو» در خواب‌ بسی ناگفته‌ها…

ادامه مطلب