با عشق زنده‌گی کن و با غم کمی‌بخند

با عشق زنده‌گی کن و با غم کمی‌بخند هر ماه نیست ماه محرم کمی بخند جنگ است این قبول بلی، گریه نیز هست در این…

ادامه مطلب

این جماعت بدون می مست‌اند

این جماعت بدون می مست‌اند دزدهای چراغ در دست‌اند تا هوا گرگ و میش شد کم کم همه در حزب باد پیوستند هم به محراب،…

ادامه مطلب

ای چرخ سرگردان تو هم این روزها غمگین‌تری

ای چرخ سرگردان تو هم این روزها غمگین‌تری برعکس می‌چرخی چرا، آرام و با تمکین‌تری هرشب چراغ ماه را بر سقف آویزان کنی امشب تو…

ادامه مطلب

آن‌سوی مرز، بانگ برآمد هلا بهشت‌!

آن‌سوی مرز، بانگ برآمد هلا بهشت‌! نقد است مژده‌گانی ما بر شما بهشت‌ دیگر درنگ چیست‌؟ بهشت این حوالی است‌ از انتحار، فاصله‌یی نیست؛ تا…

ادامه مطلب

آسمان دوره‌گرد دلتنگ است

آسمان دوره‌گرد دلتنگ است ابر هم سازِ گریه‌ آهنگ است مرده‌گان صلح می‌کنند؛ نه ما صلح ما نام دوم جنگ است ما به خر زنده‌باد…

ادامه مطلب

از آسمان چو حضرت آدم سقوط کرد

از آسمان چو حضرت آدم سقوط کرد تنها نبود، با زن و با غم سقوط کرد رنگین‌کمان خندهٔ ما یک بهانه بود تا پلک باز…

ادامه مطلب

‍ نامرد با لطایف ابلیس، مرد شد

‍ نامرد با لطایف ابلیس، مرد شد دانای شهر خر نشد و دوره‌گرد شد مردی که گفت خاک وطن را طلا کند خود تاجر طلا…

ادامه مطلب

‍ کسی که می‌گذرد کوچه‌گرد تنهایی‌ست

‍ کسی که می‌گذرد کوچه‌گرد تنهایی‌ست یکی و یک نفر؛ اما دلش چو دریایی‌ست به طنز یا که به جِد گفت در زمین خدا کسی‌که…

ادامه مطلب

‍ سفر دراز و زمین گرد و آسمان دور است

‍ سفر دراز و زمین گرد و آسمان دور است پرنده گر بپرد زآشیانه مجبور است کجا رود که اسیر شکارچی نشود پرنده‌یی که سراپاش…

ادامه مطلب

‍ دگر افسانه شد آن کاکُل و ابروی کج‌ات

‍ دگر افسانه شد آن کاکُل و ابروی کج‌ات نیست درشعر گپ از سلسلهٔ موی کج‌ات از خدا خواسته‌ام تا که خودش راست کند کجی…

ادامه مطلب

‍ چشم تو فتح کرد دلم را؛ دهُل بزن!

‍ چشم تو فتح کرد دلم را؛ دهُل بزن! این فتح مال توست، شکست‌اش از آنِ من آن چادر بنفش گل سیب تو هنوز گوید…

ادامه مطلب

‍ بی‌نفس‌های تو ای عشق چه تنها بودم

‍ بی‌نفس‌های تو ای عشق چه تنها بودم هرکجا دلهره‌یی بود؛ من آن‌جا بودم چون درختی ز شبیخون عطش می‌مردم ناگهان چشم گشودم لب دریا…

ادامه مطلب

‍ با خنده‌ات ما را شکست بیش‌تر دادی

‍ با خنده‌ات ما را شکست بیش‌تر دادی مانند یک سیگار با کبریت در دادی ما پاره‌های دل به راهت ریختیم و تو… یک دسته…

ادامه مطلب

‍ آگه نه‌ای، ز دلهره‌های درونی‌ام

‍ آگه نه‌ای، ز دلهره‌های درونی‌ام فواره‌ام که دستخوش سرنگونی‌ام بیزارم از گرَم گرَم طبل‌های جنگ درگیر ساز و سوز خودم، هارمونی‌ام کابوس‌ها به جمجمه‌ام…

ادامه مطلب

یک جهان اعجاز دارد بامیان

یک جهان اعجاز دارد بامیان سینه‌یی پُر راز دارد بامیان گنج‌ها در قلب این ویرانه‌هاست سنگ سنگش راوی افسانه‌هاست شهر غازی‌های بی‌باک است این شهر…

ادامه مطلب

همه جویند سراسیمه همه ‌جایی را

همه جویند سراسیمه همه ‌جایی را تا بیابند در این بادیه لیلایی را شهر تب دارد و مردم همه درگیر خود اند آی دلتنگ! طلب…

ادامه مطلب

نیمه‌شب شد آه، ماه مجلسی

نیمه‌شب شد آه، ماه مجلسی جان برون آید ز تن تا می‌رسی بال بگشا این قدر دل دل مکن پشت کوه انداز این دلواپسی عشق…

ادامه مطلب

نسل باروتیم؛ روز جنگ می‌رقصیم ما

نسل باروتیم؛ روز جنگ می‌رقصیم ما در تهِ یک سقف با سرهنگ می‌رقصیم ما چوبکی داریم و کار ما دُهل کوبیدن است شادمان باشیم یا…

ادامه مطلب

من نگفتم این استی؛ یا نگفتم آن استی

من نگفتم این استی؛ یا نگفتم آن استی گفتم آدمی؛ اما بِه ز دیگران استی نه، نگفتنم بهتر، زاین کنایه می‌رنجد این که دلکشی؛ اما…

ادامه مطلب

مرد است غم‌اش زیاد و کم می‌گرید

مرد است غم‌اش زیاد و کم می‌گرید وقتی که ز حد گذشت غم، می‌گرید باور نکنی، نیمهٔ شب آهسته برخیز و ببین که مرد هم…

ادامه مطلب

گنجشک در هوا چو گل یخ، فسرده است

گنجشک در هوا چو گل یخ، فسرده است چوپان پیر دهکده را گرگ خورده است با آخرین قطار در این ایستگاه سرد جای خودم کلاه…

ادامه مطلب

کودک شد این دلم چقدر می‌دوانی‌اش

کودک شد این دلم چقدر می‌دوانی‌اش گنجشک را به سنگ مزن، می‌پرانی‌اش آن را که در پیالهٔ چشم تو غرق شد تا مرز عاشقی و…

ادامه مطلب

فصل دل‌تنگی‌ست شاعر جان! بزن در کوچه‌ها

فصل دل‌تنگی‌ست شاعر جان! بزن در کوچه‌ها بچه‌ها دارند رقص تن به تن در کوچه‌ها گرچه ما همسایه‌ایم؛ اما تفاوت‌ها زیاد ماه تو در آسمان…

ادامه مطلب

عشق است بهشتی که در آن جنگ و جدل نیست

عشق است بهشتی که در آن جنگ و جدل نیست غیر از دلِ جا مانده در این کوه و کُتل نیست نه تخت نه تابوت،…

ادامه مطلب

شعله جولان کرد این‌جا، سبزه آتشناک شد

شعله جولان کرد این‌جا، سبزه آتشناک شد پیش چشم باغبان تابوت گل در خاک شد باز هم تقویم ما معکوس زیر چاپ رفت در بهاران…

ادامه مطلب

زنده‌گی خوب شود گر تو بیایی مثلن

زنده‌گی خوب شود گر تو بیایی مثلن گره از مشکل ما هم بگشایی مثلن سال ما سال سگی؛ هفتۀ ما هفت بلا و تو هم…

ادامه مطلب

روزها منتظرم، چه کسی در می‌زند

روزها منتظرم، چه کسی در می‌زند مرغک بی‌آشیان، به هوا پر می‌زند عصرها منتظرم که کسی بالاخره ساعت تنگ غروب، ناگهان سر می‌زند ساعت تنگ…

ادامه مطلب

دور از شما من هم شگفت‌افسانه‌یی دارم

دور از شما من هم شگفت‌افسانه‌یی دارم خون دلم را می‌خورم صبحانه‌یی دارم حس می‌کنم یک گرگ مرمی‌خورده در من هست یا زیر جلد خود…

ادامه مطلب

دل را به آب دیدۀ مجنون سرشته‌ام

دل را به آب دیدۀ مجنون سرشته‌ام این‌جا به جز درخت محبت نکِشته‌ام تو دانی و خدای همه عاشقان که ها… عشق است حرف اول…

ادامه مطلب

در وطن یا بی‌وطن، هرجا تو باشی من خوشم

در وطن یا بی‌وطن، هرجا تو باشی من خوشم آری آری من خوشم؛ حتا اگر در آتشم من رعیت‌زاده‌ام؛ اما رعیت نیستم عاشقم آزاده‌ام، یعنی…

ادامه مطلب

در این کشاکش و این گیرودار، دیوانه

در این کشاکش و این گیرودار، دیوانه مرا به حال خودم واگذار دیوانه! نه خنده‌یی، نه تکانی، نشسته‌ای خاموش چو برج غمزدهٔ زهرمار، دیوانه کی…

ادامه مطلب

حالا که فصل محنت و پیری‌ست نازنین

حالا که فصل محنت و پیری‌ست نازنین ما را هوای معرکه‌گیری‌ست نازنین یادم نرفته، خوب‌ترین حرف تو به من حرف «الهی زود بمیری»ست نازنین آیینهٔ…

ادامه مطلب

چه زیبا می درخشد ماه در شیراز حافظ جان

چه زیبا می درخشد ماه در شیراز حافظ جان غزل ماه است و کلک تو غزلپرداز حافظ جان پس از قرآن ، غزلهای تو زینت…

ادامه مطلب

‍جهان جان می‌خَرد، غم می‌فروشد

‍جهان جان می‌خَرد، غم می‌فروشد به کام تشنه شبنم می‌فروشد شهیدت می‌کند وآن‌گه برای ــ مزارت شمع و پرچم می‌فروشد حسین و عاشقانش را چه…

ادامه مطلب

تو خوش بتاب، تو ماهی و من گواه تو هستم

تو خوش بتاب، تو ماهی و من گواه تو هستم مسافر شب‌ام و شاعر نگاه تو هستم به هر طریقه و ملت، به هر شریعت…

ادامه مطلب

تقصیر دل است این، من چه‌کنم

تقصیر دل است این، من چه‌کنم جاری شده‌ای در جان و تنم دیوانه نی‌ام ، یاغی شده‌ام تو سنگ بده سر می‌شکنم والله که من…

ادامه مطلب

پنداشم امروز عفیف آمده است

پنداشم امروز عفیف آمده است با قافیه و قند و ردیف آمده است مشغول سلام و صلوات‌ست… انگار از شهر بخارای شریف آمده است

ادامه مطلب

بوی گلی، طراوت باران و گندمی

بوی گلی، طراوت باران و گندمی در ازدحام شهر کجا جویم‌ات؟ گُمی فصلی برای گریه و فصلی برای جنگ ای عشق! من تمام شدم فصل…

ادامه مطلب

به خاک ریشه و خورشید در بغل داریم

به خاک ریشه و خورشید در بغل داریم ز ابر و باد بپرسید ما همان کاجیم ز جان‌گذشته‌تر از هر گلادیاتوریم نه وامدار فلان تخت…

ادامه مطلب

بعد از آن هی هی و تمثیل و آماتور شدن

بعد از آن هی هی و تمثیل و آماتور شدن آخرین صحنهٔ ما بود گم و گور شدن جز به مرداب رسیدن ثمری هیچ نداشت…

ادامه مطلب

باز آمدی که قصهٔ زیبایی‌ات کنم

باز آمدی که قصهٔ زیبایی‌ات کنم با یک پیاله چای پذیرایی‌ات کنم بازآمدی، خدا نکند باز رو به رو یک جنگ تازه با دلِ هرجایی‌ات…

ادامه مطلب

با آن‌که هر دقیقه به فکر و خیالت‌ام

با آن‌که هر دقیقه به فکر و خیالت‌ام یک‌بار هم نشد که بگویی حلالت‌ام این‌روزها که عشق و تعارف، دقیقه‌یی‌ست من یار ماه و سال…

ادامه مطلب

این باغ بی‌بهار نماند عزیز من

این باغ بی‌بهار نماند عزیز من آیینه پر غبار نماند عزیز من از روزگار تلخ شکایت چه فایده دنیا به یک قرار نماند عزیز من…

ادامه مطلب

ای تن به مرگ داده بیا زنده‌گی کنیم

ای تن به مرگ داده بیا زنده‌گی کنیم نفرین به شاه، با فقرا زنده‌گی کنیم حرف «بروبمیر» به قاموس عشق نیست صد سال زنده باشی…

ادامه مطلب

آن‌سال‌ها الفاظ صلح و جنگ معنی داشت

آن‌سال‌ها الفاظ صلح و جنگ معنی داشت صف‌ها منظم بود و نام و ننگ معنی داشت در رادیوها جای هر چیزی مشخص بود هم شعر…

ادامه مطلب

اسفند رفتنی‌ست؛ حمل را بیاورید

اسفند رفتنی‌ست؛ حمل را بیاورید شال شلیل کوه و کتل را بیاورید تا بشنویم دکلمه‌ی شعر ماه را بانوی دل‌نواز غزل را بیاورید با شعر…

ادامه مطلب

از آبله‌باران تنم می‌ترسم

از آبله‌باران تنم می‌ترسم ازاین همه‌گل در بدنم می‌ترسم والله ز سفیدی کفن بیم‌ام نیست از بخت سیاه وطنم می‌ترسم یحیا جواهری

ادامه مطلب

‍ می‌خواستم آب، چشمه، شبنم بشوم

‍ می‌خواستم آب، چشمه، شبنم بشوم در مزرعه بارانک نم نم بشوم یک عمر سرودم و سرودم آخر شاعر نشدم؛ کاش‌که آدم بشوم باران که…

ادامه مطلب

‍ کدام دل که در این سرزمین پریشان نیست

‍ کدام دل که در این سرزمین پریشان نیست کدام چشم که بیننده است و گریان نیست به تیتر اول هر روزنامه این خبر است…

ادامه مطلب

‍ زنده‌گی را من و تو

‍ زنده‌گی را من و تو سرخ یا زرد بلند و کوتاه همه از زاویهٔ عینک خود می‌بینیم آن‌که از اول شب تا دم صبح…

ادامه مطلب