چو گِردباد دویدیم؛ تا به آخر خط

چو گِردباد دویدیم؛ تا به آخر خط به هیچ جا نرسیدیم تا به آخر خط کسی ندید که ما نیز پا به پای شما سپند…

ادامه مطلب

چقدر ببوسد این دل، لب سرخ برچه‌ها را

چقدر ببوسد این دل، لب سرخ برچه‌ها را و به شانه‌هام زخم تبر و تبرچه‌ها را ز مخنثان چه جویی هنر و وفا و مردی…

ادامه مطلب

جای باران گر ببارد سنگ سرخ از آسمان

جای باران گر ببارد سنگ سرخ از آسمان سر ز راهت بر ندارم؛ آی یار مهربان!‏ بیش از این دیگر مگو این من‌ منم آن…

ادامه مطلب

تو آمدی و در این قصه احتمالات است

تو آمدی و در این قصه احتمالات است چه آمدن که شبیه نزول آیات است ز خنده‌های دو دلداده خوب فهمیدم که طعم لذت دنیا…

ادامه مطلب

تلاوت می‌کند چشمِ تو آیاتِ غزل‌ها را

تلاوت می‌کند چشمِ تو آیاتِ غزل‌ها را گزینش کرده از تفصیل‌ها؛ حداقل‌ها را تکلم‌های شیرین تو «اَمثال و حِکَم» دارد؟! مگر از «دهخدا» آموختی ضرب‌المثل‌ها…

ادامه مطلب

پشت یک شعر قشنگ، دل من دق شده است

پشت یک شعر قشنگ، دل من دق شده است نکند بعدِ شکست باز عاشق شده است تا به او گفتم دل! شاعران غمگین‌اند گریه‌اش سلسله‌دار…

ادامه مطلب

به‌سان چشمهٔ جاری ز اشک خویش ترم

به‌سان چشمهٔ جاری ز اشک خویش ترم تو با منی و من از رودخانه بیش‌ترم سری درون گریبان، دلی به‌شانهٔ باد ز هر روانی دیگر…

ادامه مطلب

به پاس حمایت‌های بی‌دریغ شان از من

به پاس حمایت‌های بی‌دریغ شان از من و برای این که بی‌هیچ تعارفی دوستش دارم خیلی زیاد. در کنج انزوای خودش کرد زنده‌گی با عاشقانه‌های…

ادامه مطلب

بدون عشق جهان قصهٔ غریبانه‌ست

بدون عشق جهان قصهٔ غریبانه‌ست روایتی که در آن عشق نیست افسانه‌ست تو آمدی جَرَیان یافت عطر تُند شراب به پشت پلک تو چشم است؛…

ادامه مطلب

با من بخوان افسانه‌های سالِ پارت را

با من بخوان افسانه‌های سالِ پارت را افسانه‌ی سی‌سانه‌ی ایل و تبارت را گم کرده دنیا سوره‌ی سبز بهارت را از گریه بیزارم؛ ولی امشب…

ادامه مطلب

این کیست مثل هیچ‌کس؛ اما شبیه من

این کیست مثل هیچ‌کس؛ اما شبیه من ضد من است؛ یا خودِ من؛ یا شبیه من؟ من هیچ‌جا نرفته‌ام، امروز یک نفر در شهر پرسه…

ادامه مطلب

ای عشق تو در جانی و آقای جهانی

ای عشق تو در جانی و آقای جهانی یعنی همه چیزی، همه جایی، همه دانی زاین کوچه به آن‌کوچه، ازاین شهر به آن‌شهر هرجا که…

ادامه مطلب

او باهزار ناز و فیس و افاده می‌رفت

او باهزار ناز و فیس و افاده می‌رفت از چشم تنگ‌دستان، ابروگشاده می‌رفت در کوچه‌باغ، یاران دیدیم شاعری را یک‌آسمان غزل داشت پایِ پیاده می‌رفت…

ادامه مطلب

ام‌سال جای گل همه‌جا بود نام گل

ام‌سال جای گل همه‌جا بود نام گل یک‌هفته کس ندید دریغا دوام گل موسیقی بهار دلی را تکان نداد آهنگ گریه داشت سلام و کلام…

ادامه مطلب

از دست تو ای دل چه کشیدم تو چه دانی

از دست تو ای دل چه کشیدم تو چه دانی جان کندم و دشنام شنیدم تو چه دانی دنبال تو چون آب ازاین جوی به…

ادامه مطلب

‍ یار عیار تویی سین و سمک را چه کنم

‍ یار عیار تویی سین و سمک را چه کنم تو درخشنده بمان ماه فلک را چه کنم بی‌حضور تو دلِ جمع میسر نشود خانۀ…

ادامه مطلب

‍ گه می‌کُشی به ناز و گهی زنده می‌کنی

‍ گه می‌کُشی به ناز و گهی زنده می‌کنی قهر خداست این که تو با بنده می‌کنی فکر و حواس عاشق مفلس که جمع نیست…

ادامه مطلب

‍ صلاح نبست که در خانه وقت شام نیایی

‍ صلاح نبست که در خانه وقت شام نیایی چو ماه چاردهم در شب ظلام نیایی چه اتفاق بد افتاده من نمی‌دانم؟! که وقت خلوت…

ادامه مطلب

‍ دیوانه آدم است ز جنس وحوش نیست

‍ دیوانه آدم است ز جنس وحوش نیست روح خداست در تن او، لای و لوش نیست در انزوای مطلق خود فکر می‌کند که تخت…

ادامه مطلب

‍ در این کشاکش و این گیرودار، دیوانه

‍ در این کشاکش و این گیرودار، دیوانه مرا به حال خودم واگذار دیوانه! نه خنده‌یی، نه تکانی، نشسته‌ای خاموش چو برج غمزدهٔ زهرمار، دیوانه…

ادامه مطلب

‍ تو نیم رخ بنما تا تمام ماه بمیرد

‍ تو نیم رخ بنما تا تمام ماه بمیرد به پیش چشم تو خورشید صبحگاه بمیرد اگر تو حکم دهی عشق سربلند بماند اگر تو…

ادامه مطلب

‍ به اناری چقدر خونِ جگر خورد درخت

‍ به اناری چقدر خونِ جگر خورد درخت سیب تا چیده نشد سنگ به سر خورد درخت شیرهٔ جان خودش را به تو بخشید، ولی…

ادامه مطلب

‍ این جماعت بدون می مست‌اند

‍ این جماعت بدون می مست‌اند دزدهای چراغ در دست‌اند تا هوا گرگ و میش شد کم کم همه در حزب باد پیوستند هم به…

ادامه مطلب

یک‌سو شرنگ پول و یک‌سو شرنگ گیلاس

یک‌سو شرنگ پول و یک‌سو شرنگ گیلاس یاران به حیرت اندر، در آب و رنگ گیلاس بر کاشفان باده از ما درود بادا کز صلح‌های…

ادامه مطلب

وقتی امید بود بشر خودکشی نکرد

وقتی امید بود بشر خودکشی نکرد در جنگ مُرد، شکل دِگر خودکشی نکرد جنگید تا که رام کند سرنوشت را از گردش قضا و قدر…

ادامه مطلب

هر کس در این‌جا یک‌رقم یک‌رنگ می‌میرد

هر کس در این‌جا یک‌رقم یک‌رنگ می‌میرد عسکر جدا؛ دشمن جدا در جنگ می‌میرد از دشت می‌آمد کسی، فریاد زد آهای… این‌جا زنی در زیر…

ادامه مطلب

نه چون تو؛ اما من نیز خوبم

نه چون تو؛ اما من نیز خوبم تو می‌طلوعی، من می‌غروبم وقتی بیایی من مرده باشم آیا تو را بر فرقم بکوبم؟ در رگ‌رگِ من…

ادامه مطلب

می‌ترسم از سیه‌دلی چشم‌های تو

می‌ترسم از سیه‌دلی چشم‌های تو از آسمان مخملی چشم‌های تو دریاچهٔ نگاه تو را گزمه می‌کنند این گاردهای ساحلی چشم‌های تو من نیز غافلم که…

ادامه مطلب

من جدا نکرده‌ام شعر خوب، شعر بد

من جدا نکرده‌ام شعر خوب، شعر بد شعر مال مردم است تا همیشه تا ابد چون‌که تنگ شد دلت، بی‌صدا و ناگهان شعر منفجر شود…

ادامه مطلب

مانند اوضاعی که در ملک خراسان است

مانند اوضاعی که در ملک خراسان است حالم پریشان در پریشان در پریشان است تنها نه من، تنها نه تو، تنها نه عاقل‌ها دیوانه هم…

ادامه مطلب

گرچه با لفظ قلم جان و جهانت خواند

گرچه با لفظ قلم جان و جهانت خواند پشت سر یاغی آشفته‌روانت خواند گاه از حد گذرد رنج تظاهر کردن آن‌قدر مسخ که معشوقه جوانت…

ادامه مطلب

کوتاهه

کوتاهه این سیه چُرده چه قلبی دارد مثل پاغنده‌یی از برف سفید و روشن از نگاهش پیداست… یحیا جواهری

ادامه مطلب

غزل هست و عشق است و غم، تا توباشی

غزل هست و عشق است و غم، تا توباشی چه زیباست! من تشنه؛ دریا تو باشی حضورخدا غیر ممکن نباشد به هردل که عشق است…

ادامه مطلب

صلح روزی می‌رسد؛ اما چه دیر

صلح روزی می‌رسد؛ اما چه دیر بی‌نوا در حسرت نان و پنیر خر هم آدم می‌شود اما به شرط: شیرِ شیر در مشک شیر در…

ادامه مطلب

سیب را دیدم، هوس کردم همین حالا بیار

سیب را دیدم، هوس کردم همین حالا بیار دل پریشانی چرا؟ آن‌جا مبر؛ این‌جا بیار! ما همه درگیر امواجیم، کشتی غرق شد مهربانا! قایق‌ات را…

ادامه مطلب

زخم آیینه ز بدمستی سنگ است این‌جا

زخم آیینه ز بدمستی سنگ است این‌جا قسمت طایفۀ ما تب جنگ است این‌جا تا كه این داغ جنون‌، زینت هر پیشانی است‌ شغل اگر…

ادامه مطلب

دیوانه آدم است ز جنس وحوش نیست

دیوانه آدم است ز جنس وحوش نیست روح خداست در تن او، لای و لوش نیست در انزوای مطلق خود فکر می‌کند که تخت و…

ادامه مطلب

دنبال یک ساعت خوشی دنبال یک رؤیا

دنبال یک ساعت خوشی دنبال یک رؤیا رفتیم تا آن دورها؛ تا آخر دنیا از نقشه‌ی هفتاد کشور نیز آن‌سوتر رفتیم تا سرحد جابلسا و…

ادامه مطلب

دقیقه‌های زنده‌گی چه پرملال بگذرد

دقیقه‌های زنده‌گی چه پرملال بگذرد گهی چه زود بگذرد گهی چو سال بگذرد هوای عاشقی چه شد که روز و روزگار ما به جنگ‌های زرگری…

ادامه مطلب

در کنج انزوای خودش کرد زنده‌گی

در کنج انزوای خودش کرد زنده‌گی با عاشقانه‌های خودش کرد زنده‌گی چون تکدرخت خسته و تنها در این کویر مردانه روی پای خودش کرد زنده‌گی…

ادامه مطلب

خود را تماشا می‌کنی، آیینه زیبا می‌شود

خود را تماشا می‌کنی، آیینه زیبا می‌شود با چشم‌های شیشه‌یی غرق تماشا می‌شود حرفی بزن؛ چیزی بگو! ما محرمان صادقیم قفلی که بر لب بسته‌ای…

ادامه مطلب

چو شبنم لای گل‌ها خفته‌ای تو

چو شبنم لای گل‌ها خفته‌ای تو غم‌ات را پیش باران گفته‌ای تو مسافر چشم در راه است برگرد شبیه یک قطار رفته‌ای تو یحیا جواهری

ادامه مطلب

چقدر چشم به راه تو نشستن سخت است

چقدر چشم به راه تو نشستن سخت است انتظار و پس از آن، پنجره‌بستن سخت است به همین جرم که چشم و رخ ما زیبا…

ادامه مطلب

تویی در آیینه من نیز در برابرِ تم

تویی در آیینه من نیز در برابرِ تم نه در برابر تم؛ بلکه نصف دیگر تم تو برکه‌ای و منم ماهی قزل‌آلا حیات من به…

ادامه مطلب

تو آفتابی و من تکدرخت پاییزم

تو آفتابی و من تکدرخت پاییزم بگیر دست مرا تا ز خاک برخیزم در آخرین نفس این دست‌های عاشق را منِ فلک‌زده بر گردن که…

ادامه مطلب

تاریک مانده خانه‌ی ما کوچه‌های ما

تاریک مانده خانه‌ی ما کوچه‌های ما ماهی بیاورید به ماتم‌سرای ما پیراهن شهید شد از لکه‌های خون گل‌گونه است نقشه‌ی جغرافیای ما در گردباد فتنه…

ادامه مطلب

بی‌طعم عشق رابطه‌ها تلخ می‌شود

بی‌طعم عشق رابطه‌ها تلخ می‌شود کیفیت سلام و صدا تلخ می‌شود این برج زهر مار چه باشد کمی بخند اوقات بنده‌گان خدا تلخ می‌شود هرگز…

ادامه مطلب

به ماهیگیر می‌مانم کنار حوض نقاشی

به ماهیگیر می‌مانم کنار حوض نقاشی که ماهی‌هاش در خواب‌اند و من یک آدمِ ناشی برای ماهیان، استخر کوچک مشکل جدی‌ست که پندارند این دریاست؛…

ادامه مطلب

به جای قهر؛ اگر آشتی کنی خوب است

به جای قهر؛ اگر آشتی کنی خوب است به هر طریقه محبت کمال مطلوب است سکوت و صبر من این روزها نمی‌فهمی شبیه قصهٔ صبر…

ادامه مطلب

بده دست باران، گل و شبنم‌ات را

بده دست باران، گل و شبنم‌ات را بی‌افشان کمی عطر ابریشَم‌ات را مپندار دیوانه‌ام، دوست دارم ـ نه تنها خودت را که حتّا غم‌ات را…

ادامه مطلب