یک‌سال گذشت با همه جنگ و گریز

یک‌سال گذشت با همه جنگ و گریز نوروز شد از چله برون آ، برخیز! امروز زمین تولد دیگر یافت باز است در و پنجرهٔ رستاخیز…

ادامه مطلب

وقتی تو با من نیستی؛ آیینه با من نیست

وقتی تو با من نیستی؛ آیینه با من نیست راهی از این سلول تا کلکین و روزن نیست در وقت اعدامم کسی غمگین نخواهد شد…

ادامه مطلب

هرچه را پنداشتم خوب است؛ دیدم نه، بد است

هرچه را پنداشتم خوب است؛ دیدم نه، بد است از دل کافر چه گویم؛ روح من هم مرتد است شیخ از منبر فرود آ، این…

ادامه مطلب

نه تو خواهی نه من که رابطه‌ها، در میان دو دوست بد بشود

نه تو خواهی نه من که رابطه‌ها، در میان دو دوست بد بشود ما به این سقف بی‌ستون شادیم، سیل از این‌جا مباد رد بشود…

ادامه مطلب

می‌رسیدیم چه می‌شد من و آن‌یار به‌هم

می‌رسیدیم چه می‌شد من و آن‌یار به‌هم دیدنی بود تماشای گل و خار به‌هم من اگر زهر هلاهل؛ تو اگر برگ گلی گاه زیباست تماس…

ادامه مطلب

من در آیینه و در آب تو را می‌بینم

من در آیینه و در آب تو را می‌بینم در پسِ هالۀ مهتاب تو را می‌بینم خواب، یک نیمۀ آشفتهٔ عمر است؛ ولی بعدِ آشفته‌ترین…

ادامه مطلب

ماه را دیدم و پنداشتم انگار تواِی

ماه را دیدم و پنداشتم انگار تواِی در خم کوچه توای؛ در پسِ دیوار توای زخم زخم است تنم خندهٔ مستانه کنم اجل از من…

ادامه مطلب

گل آمد سبزه آمد ماه‌ام آمد

گل آمد سبزه آمد ماه‌ام آمد ز کابل یار خاطرخواه‌ام آمد الهی پایتخت آباد باشد رفیق درس و دانشگاه‌ام آمد

ادامه مطلب

کم و کوتاه کن این فاصله‌ها را لطفاً

کم و کوتاه کن این فاصله‌ها را لطفاً تشنه‌یی را برسان تا لب دریا لطفاً حرفِ ناگفته میان من و تو بسیار است پیش بیگانه…

ادامه مطلب

غم دارم و ندارم یاری که یار باشد

غم دارم و ندارم یاری که یار باشد دل شهر عشق باشد، بی‌شهریار باشد با کوله‌باری از عشق بعد از شکست دیدم مردی در انتظارِ…

ادامه مطلب

عشق شور و هیجان است؛ ولی، اندکی خون‌جگری هم دارد

عشق شور و هیجان است؛ ولی، اندکی خون‌جگری هم دارد زنده‌گی اسپ نجیبی‌ست که گاه، تندی و خیره‌سری هم دارد دل و دنیای اساطیری ما،…

ادامه مطلب

شستم از دیوار دل، حرف و حساب کهنه را

شستم از دیوار دل، حرف و حساب کهنه را ریختم در کوچهٔ ساقی شراب کهنه را ماه من یک روسری کافی‌ست حرفش را مزن پشت…

ادامه مطلب

زمین سوخته «باران کجاست؟» می‌گوید

زمین سوخته «باران کجاست؟» می‌گوید پرنده نیز دلش هرچه خواست می‌گوید قسم به عشق، قسم بر شهادت مجنون دروغ نیست که دیوانه راست می‌گوید به…

ادامه مطلب

دیوانه سر بر سنگ می‌کوبد خدا گفته

دیوانه سر بر سنگ می‌کوبد خدا گفته خود را به کشتن می‌دهد پول و طلا گفته چیزی که از غارت به جا مانده‌ست خواهد بُرد…

ادامه مطلب

دنیا هنوز نغمه‌ی ناساز می‌زند

دنیا هنوز نغمه‌ی ناساز می‌زند شیپورهای خانه‌برانداز می‌زند آن‌سو نشسته آدمِ لبریز از آرزو فالی به شعر حافظ شیراز می‌زند خواهی بمان و خواه برو،…

ادامه مطلب

دگر نگو که لب جو بلند ناجویی‌ست

دگر نگو که لب جو بلند ناجویی‌ست و آن نشسته کنار تو چشم‌آهویی‌ست دگر نگو که پلنگ غیور چشمانت تمام روز نگهبان باغ لیمویی‌ست میان…

ادامه مطلب

در کوله‌بار خویش به جز آرزو نداشت

در کوله‌بار خویش به جز آرزو نداشت یک‌تکه عشق بود چو گل پشت و رو نداشت او خاطرات کهنهٔ خود را ورق ورق گم کرده…

ادامه مطلب

در ایل و تبار من ـ آیا چه کسی مرده؟

در ایل و تبار من ـ آیا چه کسی مرده؟ که شادی و رقص این‌جا با گریه گره خورده لب‌ها همه خاموش‌اند، دل‌ها همه در…

ادامه مطلب

چون موج هوای سربلندی داری

چون موج هوای سربلندی داری معشوقه‌گک نازِ خجندی داری خوش باش و بنوش تا به میخانۀ بلخ یک شیشه شراب تاشکندی داری

ادامه مطلب

چه بی‌صدا و غم‌انگیز گریه می‌کردی

چه بی‌صدا و غم‌انگیز گریه می‌کردی چه قصه بود که یک‌ریز گریه می‌کردی اگر غلط نکنم مثل آن پرستوها تو هم ز هجرت پاییز گریه…

ادامه مطلب

جدا از قصه‌ی حوا و آدم

جدا از قصه‌ی حوا و آدم من و تو عشق می‌ورزیم باهم از این دو هیچ زیباتر نباشد به زیر آسمان، یا عشق یا غم…

ادامه مطلب

تو شاد باش که ما با غم تو ساخته‌ایم

تو شاد باش که ما با غم تو ساخته‌ایم به جنگ عشق، حریف قمارباخته‌ایم هزار صاعقه گل کرد و سوختیم؛ اما هنوز در تهِ خاکستر…

ادامه مطلب

تشنه‌گی‌ها چقدر عاشق بارانم کرد

تشنه‌گی‌ها چقدر عاشق بارانم کرد نم نم اشک هم آتش به گریبانم کرد خواستم خنده کنم، عصمت مظلوم زنی زیر شلاق به من زل زد…

ادامه مطلب

پاییز فصل رفتن و فصل بدو بدو

پاییز فصل رفتن و فصل بدو بدو بازار گرم دست‌فروشان نو به نو پیش از بهار، بین بهار و پس از بهار پاییز فصل دیربمان…

ادامه مطلب

به نام عشق که پاکیزه است و ذکر جمیل

به نام عشق که پاکیزه است و ذکر جمیل که دوستی تو فرض است با هزار دلیل به محض رد و بدل کردن نگاه‌هامان سناریوی…

ادامه مطلب

به خنده گفت نه یک تا دوتاست دیوانه

به خنده گفت نه یک تا دوتاست دیوانه تمام مردمِ شهر شماست دیوانه همه به روی هوا راه می‌روند این‌جا پیاده، مست و ملنگ و…

ادامه مطلب

برای مملکت قانون نوشتند

برای مملکت قانون نوشتند حروفش را به خط خون نوشتند ندانستم که این قانون‌نویسان به روی آب و آتش چون نوشتند؟ پسر جان، روزگار بد…

ادامه مطلب

بار اقامت خویش مگذار در قبیله‌

بار اقامت خویش مگذار در قبیله‌ تندی و خشم‌ناكی است بسیار در قبیله‌ تسلیم محض بودن‌، شرط بلوغ عقل است‌ وقتی كه حكم رانَد سردار…

ادامه مطلب

این‌جا هنوز قصه‌ی جنگ است زنده‌گی

این‌جا هنوز قصه‌ی جنگ است زنده‌گی رزمایش غزال و پلنگ است زنده‌گی چیزی شبیه طوق طلا؛ یا امیل گل آویخته به میل تفنگ است زنده‌گی…

ادامه مطلب

ای غم! چو عنکبوت؛ چه خواهی ز جان من؟

ای غم! چو عنکبوت؛ چه خواهی ز جان من؟ زاین بیش تار خویش بر اندام من متن! یک روز تارومار کنم کارخانه‌ی ـ نساجی تو…

ادامه مطلب

آواره است آدم و آواره‌تر زمین

آواره است آدم و آواره‌تر زمین مرغابیان به برکه و صیاد در کمین اشباح مرده روی سرک راه می‌روند با گام‌های کوچک و افکار سهمگین…

ادامه مطلب

آن گل شکفت یا نه، به یادم نمانده است

آن گل شکفت یا نه، به یادم نمانده است از باغ جز نشانه به یادم نمانده است از بین یک هزار غزل شعر ماه و…

ادامه مطلب

از عشق تو جا ماند فقط خاطره‌یی

از عشق تو جا ماند فقط خاطره‌یی معصومیت تو مثل آهو بره‌یی بازآی که این کلبه پر از ماه شود تنها تو به سمت آسمان،…

ادامه مطلب

آتش بزن این بام و دری را که نداریم

آتش بزن این بام و دری را که نداریم بسپار به شمشیر سری را که نداریم شب، تیر شهابیم، سحر چشم عقابیم دادند به ما…

ادامه مطلب

‍ ما را به گور می‌برد این روزگار بد

‍ ما را به گور می‌برد این روزگار بد غول هزارچشم مخوف درازقد باری ز روی شانهٔ ما کم نشد، اگر گفتیم صد هزار کرت…

ادامه مطلب

‍ غریبه است در این شهرِ بی‌وفا؛ عاشق

‍ غریبه است در این شهرِ بی‌وفا؛ عاشق نیافت گم‌شده‌اش را به هیچ‌جا عاشق پس از غروب در این شهر جای امن کم است تو…

ادامه مطلب

‍ رفتیم آن‌قدر که دگر پا نمانده است

‍ رفتیم آن‌قدر که دگر پا نمانده است مرزی گشوده نیست، دری وا نمانده است در لحظهٔ عبور، نگهبان مرز گفت: «برگرد یا بمیر دگر…

ادامه مطلب

‍ دستی بر آسمانم و دستی به روی دل

‍ دستی بر آسمانم و دستی به روی دل من خسته از دلم، دلم اما ز من خجل عمری گذشت و وانشد از آسمان دری…

ادامه مطلب

‍ چقدر ببوسد این دل، لب سرخ برچه‌ها را

‍ چقدر ببوسد این دل، لب سرخ برچه‌ها را و به شانه‌هام زخم تبر و تبرچه‌ها را ز مخنثان چه جویی هنر و وفا و…

ادامه مطلب

‍ به من آرید منِ گُم‌شده را

‍ به من آرید منِ گُم‌شده را پاره‌های بدنِ گم‌شده را من که آوارهٔ هفت‌اقلیم‌ام از که جویم وطن گم‌شده را هیچ‌جا یافت نشد پالیدم…

ادامه مطلب

‍ این فصل، آه این فصل با ما دشمنی دارد

‍ این فصل، آه این فصل با ما دشمنی دارد باران نم نم نیست جایش سنگ می‌بارد در جاده‌های شهر می‌جویم، نمی‌یابم مردی که تابوت…

ادامه مطلب

یک‌سو دل است و هی‌هی و آشوب دلبری‌ست

یک‌سو دل است و هی‌هی و آشوب دلبری‌ست یک سو هنوز همهمه‌ی جنگ زرگری‌ست ای عشق ای کرامت مطلق! مرو؛ بمان! بی‌تو جهان که هیچ،…

ادامه مطلب

وقتی قبیله قبله شود مغز؛ مغز خر

وقتی قبیله قبله شود مغز؛ مغز خر دیوانه عقل کُل شود و دزد؛ راهبر هرسو هزار کله و «هر کله بِر خیال» کو آن سری…

ادامه مطلب

هرجا پیاله‌یی‌ست برای شراب نیست

هرجا پیاله‌یی‌ست برای شراب نیست جغرافیای عشق فقط تخت‌خواب نیست قندیل ماه و مهر به قشلاق روشن است در پشت کاخ‌های بلند، آفتاب نیست ساز…

ادامه مطلب

نه خنده، نه گریه، نه هم آواز، نه پرواز

نه خنده، نه گریه، نه هم آواز، نه پرواز دلتنگ شدم پرچم‌ات ای عشق! برافراز تا بِه شود احوال دلم می‌برم او را از خانه…

ادامه مطلب

می‌خواهمت، می‌جویمت در مستی و فرزانه‌گی

می‌خواهمت، می‌جویمت در مستی و فرزانه‌گی دنیا همین عشق است و بس، باقی همه دیوانه‌گی این شیشه‌ها لبریز می؛ اما نه از انگور ما در…

ادامه مطلب

من پیشِ تو، تو پیشِ من آ، درد دل کنیم

من پیشِ تو، تو پیشِ من آ، درد دل کنیم در چارباغ روضه بیا! درد دل کنیم من ماندم و تو ماندی و این خیل…

ادامه مطلب

مجلس آماده شد اسباب طرب نیز ببر

مجلس آماده شد اسباب طرب نیز ببر هفت جام می مردافکن لب‌ریز ببر شب شعر است و می و ماه، تو هم ساقی را با…

ادامه مطلب

گه می‌کُشی به ناز و گهی زنده می‌کنی

گه می‌کُشی به ناز و گهی زنده می‌کنی قهر خداست این که تو با بنده می‌کنی فکر و حواس عاشق مفلس که جمع نیست دیگر…

ادامه مطلب

کفتر بال بسته‌ام در طلب رهایی‌ام

کفتر بال بسته‌ام در طلب رهایی‌ام تیر خلاص را بزن! خسته از این جدایی‌ام باد کفن نمی‌شود، گور وطن نمی‌شود این چه جزیره است و…

ادامه مطلب