گزیده اشعار احمد محمود امپراطور
نه بخشمت چو بمن هر چه بود بد کردی
نه بخشمت چو بمن هر چه بود بد کردی تو عشق ِ پاکِ من از خویش مسترد کردی چه دیدی از دل پاک و هوای…
گمان کنم ز وصل انتظار میجوشد
گمان کنم ز وصل انتظار میجوشد در این دیار عدم رنج یار میجوشد تمام خون جگر ریختم بدامن دل به دشت و دامنه ها لاله…
عاشق و دل بیقرارم روز و شب
عاشق و دل بیقرارم روز و شب رفته از دست اختیارم روز شب دشنه خوردم از قضای روزگار خون نرفته شرمسارم روز و شب چهره…
سه شنبه اول حوت هزار و سه صد نود و یک
سه شنبه اول حوت هزار و سه صد نود و یک که برابر میشود به 19 فبروری 2013 میلادی سرودم احمد محمود امپراطور
دلم به یار دل آزار کی شود پینه
دلم به یار دل آزار کی شود پینه گل شکسته به گلزار کی شود پینه به پای عاشق در مانده در میانه ای راه ز…
در رثا ی خواهر یگانه ام که ساعت پیش خبر مرگش برایم مواصلت کرد
در رثا ی خواهر یگانه ام که ساعت پیش خبر مرگش برایم مواصلت کرد رفت از پیش نظر فاطمه و لیلای من در غم افتاداست…
تا طلعت و جمال تو جوهر کشیده است
تا طلعت و جمال تو جوهر کشیده است عشاق را شبان به لبِ در کشیده است چشمت زبس خمار فتاده است سوی من گویی شراب…
به برم چند گهی لعبت خندان ننشست
به برم چند گهی لعبت خندان ننشست گهر ناب من آن لعل بدخشان ننشست کرد افسون و مرا بست به تار مویش مگر افسوس که…
باز استکبار دونان از جفا ها گل کند
باز استکبار دونان از جفا ها گل کند فطرت ناکاره گان تا بال عنقا گل کند زحمت دهقان و آب و خاک را تاثیر نیست…
انتظار هستم
انتظار هستم ندانم شوخِ من بازار می آید نمی آید به گل گشتِ گل و گلزار می آید نمی آید شبانگاه بود و رفتم من…
آخر دلم به آب و هوای وصال سوخت
آخر دلم به آب و هوای وصال سوخت این رشته ای جوانی من ماه و سال سوخت شعرم گرفت رونقِ بازار عشق تو از بی…
ناز و ادای تو به دل و جان خریده ام
ناز و ادای تو به دل و جان خریده ام ای بوستان الفت و صبح سپیده ام همچون نسیم سبزی بهاران آرزو در پیش مقدمت…
کوچه ی دل من
کوچه ی دل من اگر نظر به منی بینوا کنی چه شود؟ ز خاطرات کمی یاد ها کنی چه شود؟ دلت نمی شود از من…
صد شکر که اندیشهء بیداد نداریم
صد شکر که اندیشهء بیداد نداریم عاشق کشی و جور دهی یاد نداریم بسمل شدگان رهی معشوقه ای خویشم باکِ ز کمان خانه ای صیاد…
سخت دلگیر و پریشان شده ام میدانی
سخت دلگیر و پریشان شده ام میدانی در جمعِ خانه بدوشان شده ام میدانی هر شب از ناله ای من دل بدر عرش رود این…
دل ز دستم ربوده ای جانم
دل ز دستم ربوده ای جانم سوختم سوختم بیا امشب سخت نالان و دل گریزانم سوختم سوختم بیا امشب سینه پر شد ز راز پنهانم…
در رثا ی خواهر یگانه ام فاطمه لیلی نظام
در رثا ی خواهر یگانه ام فاطمه لیلی نظام رفت از پیش نظر فاطمه و لیلای من در غم افتاداست از سر تا قدم اعضای…
تا ز پیش نظرم شوخی پری رو رفته
تا ز پیش نظرم شوخی پری رو رفته ز گلستان نگه غنچه و ،هم بو رفته سر ِ من رفته ببالین غم و، غصه و…
به آن سرو خرامان اشک ریزم
به آن سرو خرامان اشک ریزم به آن آرامش جان اشک ریزم لب من خنده را کرده فراموش به جمع داغداران اشک ریزم دوچشمم انتظار…
با غصه و غم باز گرفتار شدم من
با غصه و غم باز گرفتار شدم من رسوا و ردی در سر بازار شدم من تیری چه کسی باز اصابت بدلم کرد که این…
امشب اگر خمار ببینم ترا کمی
امشب اگر خمار ببینم ترا کمی مستی دو چشمِ یار ببینم ترا کمی بگشا نقابِ ذلت وخواری ز روی خویش بدون ننگ و عار ببینم…
نفس تا میکشم سوز دلم بسیار میگردد
نفس تا میکشم سوز دلم بسیار میگردد دل دیوانه ام در کوچه ای دلدار میگردد بهای جنس بی همتا بگیرد عقل مالک را به چند…
کشور آرزو
کشور آرزو فکر و هوشم بخدا رنگ تماشا ببرد از در خانه ی دل جانب صحرا ببرد موج از عشق و جنون است ز سر…
شیرین زبان مه رخ و نازک ادا بیا
شیرین زبان مه رخ و نازک ادا بیا با شاخسار غنچه و سبزین ردا بیا ارزان کن عطر پیرهن و بوی عشق را همچون بهار…
ز خود رفتم و باز عاشق شدم
ز خود رفتم و باز عاشق شدم سر آغازِ شرح حقایق شدم گرفتم ز سر رشته ای خاطرات به فکر غزل های سابق شدم دماغم…
دلبرم را عشقِ طوفانی کم است
دلبرم را عشقِ طوفانی کم است نخره ها و کاکل افشانی کم است دوستی ها در جهان بازاری شد یاری و پاسی نمکدانی کم است…
در خون طپیدم و به تماشا نیامدی
در خون طپیدم و به تماشا نیامدی در کوی این غریبه ای تنها نیامدی باران شدی به دامنه ها اشک ریختی چون چشمه سار جانب…
تا ز چشمِ تو و از چشمِ جهان غلطیدم
تا ز چشمِ تو و از چشمِ جهان غلطیدم از همه زندگی و تاب و توان غلطیدم زخمِ ناسورِ فراقِ تو ز من شادی گرفت…
به آن نگار که رفت از کنار میگریم
به آن نگار که رفت از کنار میگریم به روزِ گشته یی این روزگار میگریم چو بلبل که خزان آید و بمیرد گل به کوچه…
اینجا دلم گرفته و دلگیر میزنند
اینجا دلم گرفته و دلگیر میزنند اینجا به عشق وعاطفه شمشیر میزنند اینجا روال در بدری در شگفتن است اینجا شگون هر چه به تقدیر…
امشب از مهر و محبت بوسه بارانت کنم
امشب از مهر و محبت بوسه بارانت کنم مست خود را از لب و چاه یی زنخدانت کنم از نگین آفتابِ چرخ سازم خاتم ات…
میدانی عاشقم تو چرا می رهانیم
میدانی عاشقم تو چرا می رهانیم بر باد میدهی گل باغی جوانیم این منصفانه نیست که با صد هزار اُمید در داری نا امیدی و…
کنم فخر بر تو ای لعل بدخشان
کنم فخر بر تو ای لعل بدخشان که هستم زادهء لعل بدخشان بنوشد هر که از آن جرعهء آب شود دانشور در مُلک آداب بُوَد…
شود که نامه به نام تو سر کنم امشب
شود که نامه به نام تو سر کنم امشب فلک به ناله ای خود با خبر کنم امشب اگرچه قسمتم آوارگی شد آخر کار ز…
ز حلقه ای چشم مست تو تیر خطا نمیشود
ز حلقه ای چشم مست تو تیر خطا نمیشود غیر تو هیچ کس بمن عقده گشا نمیشود در طلب تو میطپد سینه ای دردمند من…
دل را به اشکِ دیده ای خود مومیا کنم
دل را به اشکِ دیده ای خود مومیا کنم ترکِ حضورِ مجلسی نا آشنا کنم از بس برهنه گشته سخن در حریم لفظ باید ز…
دانی ایدوست ز پا تا به سرم میسوزد
دانی ایدوست ز پا تا به سرم میسوزد هم مرا بستر و بالینِ پَرم میسوزد یک نیستان نکند ناله ای قلبم را بس ناله ای…
بی من بهر کجا که روی خار می شوی
بی من بهر کجا که روی خار می شوی از هست و بودی زندگی بیزار می شوی دیگر تو سرو ِ سبز و، گلستان هوس…
بمناسبت چهل دومین سالروز وفات حضرت مولانا خال محمد خسته
بمناسبت چهل دومین سالروز وفات حضرت مولانا خال محمد خسته امروز میهن ما دارد هوای خسته با رنج و انتظاری صبر آزمای خسته شوق طپیدن…
اینجا دلم گرفته و دلگیر می زنند
اینجا دلم گرفته و دلگیر می زنند اینجا به عشق وعاطفه شمشیر می زنند اینجا روال در بدری در شگفتن است اینجا شگون هر چه…
اگر نظر به منی بینوا کنی چه شود؟
اگر نظر به منی بینوا کنی چه شود؟ ز خاطرات کمی یاد ها کنی چه شود؟ دلت نمی شود از من بلب بر ِ نامم…
مهر و کرامت تو از صد هزار بالاست
مهر و کرامت تو از صد هزار بالاست دریای رحمت تو از صد هزار بالاست ما را چه آزمایی رحم و تفقد کن ملکِ صلابت…
قدمت روی چشم جانب ما آمده ای
قدمت روی چشم جانب ما آمده ای بهر درمان همه درد، دوا آمده ای خانه ای دل که به ویرانه مبدل شده بود شدی معمار…
شود بباغی تو من ناله ای شبانه کنم؟
شود بباغی تو من ناله ای شبانه کنم؟ به روی تو نگه ای گرم و عاشقانه کنم؟ چو عندلیب مهاجر بخود پناهم ده به سرو…
روزِ شادِ ما چو روزِ محشر است
روزِ شادِ ما چو روزِ محشر است زندگانی غصه و دردِ سر است میکشیم ادبار و رنج جاهلان بخردان در نزد جاهل چاکر است بر…
دل در هوای سرو روان کوچ میکند
دل در هوای سرو روان کوچ میکند از آسمان ستاره ای جان کوچ میکند آیینه ها گرفت عرق شرم و انفعال جوهر ز کوی شیشه…
خوردم به سینه از تو بچندین هزار زخم
خوردم به سینه از تو بچندین هزار زخم دیگر نمانده جا که زنی بار، بار زخم ما و تحمل و سر تعظیم و پاس عشق…
بی تو کی شام ِبرات و صبح عید است مرا
بی تو کی شام ِبرات و صبح عید است مرا بی تو هر لحظه فقط مرگ شدید است مرا بی تو از طعنه ای فرصت…
بلبل عشق
بلبل عشق به عشق هر چه باشد تکامل کند به همت خس و خار را گل کند رگِ شبنم افتد به سیر نمو گلستان که…
این جهان باشد چو صحرای سپنج
این جهان باشد چو صحرای سپنج تازه میگردد به هرجا درد و رنج بی خبر از بود و نابودیم ما خفته ایم چون مار در…