وصلت نامه – عطار نیشابوری

حکایت درویش مسافر بود درویشی مسافر ای غلام سال و مه اندر سفر بودی مدام بارها در راه مکه رفته بود بس ریاضتهای مشکل کرده…

فی الموت اول چون روی تو در هلاک خواهد آمد قسم تو دو کز مغاک خواهد آمد بر روی زمین چه می‌کنی چندین جای چون…

و له ایضاً بیست و هشتم ای اهل قبور خاک گشتید و غبار هر ذره زهر ذره گرفتید کنار این خود چه سرابست که تاروز…

و منه فی المناجات من ترا بینم ترا دانم ترا خود ترا کی غیر بینم جان مرا چون جز از تو نیست اندر دو جهان…

المقالة سراج وهاج شیخ منصور حلاج قدس سره و شرح شهادت آن بزرگوار بود منصور ای عجب شوریده حال در ره تحقیق او را صد…

فی الموت سوم زان پیش که در عین هلاکت فکنند بفکن همه پاک بو که پاکت فکنند زیرا که ز روزگار روزی چندی بر تو…

و له ایضاً بیست و ششم بر بستر خاک خفتگان می‌بینم در زیر زمین نهفتگان می‌بینم چندانکه به صحرای عدم می‌نگرم ناآمده‌گان و رفتگان می‌بینم

وله ایضاً پنج کاری که ورای کفر و دین می‌دانم آن دوستی تست یقین می‌دانم در حلق من آن سلسله کانداخته‌اند هرگز نشود گسسته این…

المکاتب و الرموز در رفتن سلطان محمود به سومنات و فتح کردن او پادشاهی پاکباز و سر فراز در حقیقت بد ورا سوز و گداز…

فی الموت دوم از آتش دل چو دود برخواهی خواست وز راه زیان و سود برخواهی خواست وین کلبه که ایمن اندر او بنشینی ایمن…

و له ایضاً بیست و هفتم هر سبزه و گل که از زمین بیرون رست از خاک یکی سبز خطی گلگون رست هر نرگس و…

وصلت نامه از مقالات شیخ بهلول در رموز توحید انبیا را داد سر ذوق عشق اولا را داد درد ذوق عشق انبیا را داد سر…

حکایت ملاقات کردن حضرت عیسی با یحیی علیه السلام در خبر دیدم که یحیی دائماً بود درخوف خدا او قائماً روز و شب در گریه…

غزل در بیان مقام انس با حق تعالی انس چون بادوست باشد باد و آتش هم توئی انس چون با دوست باشد آدم عالم توئی…

و له ایضاً بیست و یکم تا چند زمرگ غمناک شوی آن به که ز اندیشهٔ خود پاک شوی یک قطرهٔ آب بودهٔ اول کار…

وله ایضاً چهارم ای آنکه ز کفر دین تو بیرون آری وز کوه و کمر نگین تو بیرون آری از گل گل نازنین تو بیرون…

در بیان منزل جمال وجلال حضرت احدیت عز اسمه بعد از آن بینی جمالی با جلال اندر این منزل بود عین وصال قطره اندر عین…

فی الوحدة و الکثرت جهد کن کثرت نه بینی ای پسر تا نگردی همچو احول کژ نظر جهد کن کثرت نبینی ای سوار تا نباشی…

و له ایضاً بیست و دوم ماتمزدگان عالم خاک هنوز می خاک شوند در غم خاک هنوز چندانکه تهی می‌شود از پشت زمین پرمی نشود…

و له ایضاً یازدهم بگشای نظر خلق پراکند نگر سرگردانی مرده و زنده نگر از شربت ناگوار دنیا به منال در شریت گور ناگوارنده نگر