هر که را از سایلان ناشاد می سازد بخیل

هر که را از سایلان ناشاد می سازد بخیل در حقیقت بنده ای آزاد می سازد بخیل

ادامه مطلب

نیست از گرد مذلت متواضع را باک

نیست از گرد مذلت متواضع را باک هیچ کس پشت کمان را نرسانده است به خاک

ادامه مطلب

نباشد در مقام دلبری نازک نهال من

نباشد در مقام دلبری نازک نهال من ز تمکین ذوق گل چیدن ندارد خردسال من

ادامه مطلب

می تپد در جگر خاک همان طینت ما

می تپد در جگر خاک همان طینت ما شمع را شعله جواله کند تربت ما

ادامه مطلب

مدار خویش بزرگی که بر شراب نهاد

مدار خویش بزرگی که بر شراب نهاد بنای دولت خود را به روی آب نهاد

ادامه مطلب

گفتی نمی توان ز لب دلستان گذشت

گفتی نمی توان ز لب دلستان گذشت گر بگذری ز وادی جان می توان گذشت

ادامه مطلب

کیست آن کس که نه بر حال مسافر گرید؟

کیست آن کس که نه بر حال مسافر گرید؟ چشم آیینه به دنبال مسافر گرید

ادامه مطلب

کاکل او دام در راه صبا انداخته است

کاکل او دام در راه صبا انداخته است زلف او زنجیر را در دست و پا انداخته است

ادامه مطلب

عیش جهان در آن لب خندان نظاره کن

عیش جهان در آن لب خندان نظاره کن در چشم مور ملک سلیمان نظاره کن

ادامه مطلب

عتاب گلرخان در پرده دارد لطف پنهانی

عتاب گلرخان در پرده دارد لطف پنهانی که گلها می توان چید از بهار غنچه پیشانی

ادامه مطلب

شود خونریزتر حسنی که عاشق بیشتر دارد

شود خونریزتر حسنی که عاشق بیشتر دارد که از هر طوق قمری سر و فتراک دگر دارد

ادامه مطلب

سر ما گرم ز زور می بی غش گردد

سر ما گرم ز زور می بی غش گردد آسیای پر پروانه به آتش گردد

ادامه مطلب

زان لب نتوان کرد به دشنام کناره

زان لب نتوان کرد به دشنام کناره تیغ دو دم اوست مرا عمر دوباره

ادامه مطلب

ز اهل کرم به هند کسی را ندیده ایم

ز اهل کرم به هند کسی را ندیده ایم از طوطیان کریم کریمی شنیده ایم!

ادامه مطلب

رخسار او مقید زلف بلند نیست

رخسار او مقید زلف بلند نیست این صید پیشه را نظری با کمند نیست

ادامه مطلب

دل سودازده داغ تو به افسر ندهد

دل سودازده داغ تو به افسر ندهد رشته ما گره خویش به گوهر ندهد

ادامه مطلب

در کسوت فقر آن رخ چون ماه ببینید

در کسوت فقر آن رخ چون ماه ببینید در زیر کلاه نمدی ماه ببینید

ادامه مطلب

خون می را از عروق تاک می باید کشید

خون می را از عروق تاک می باید کشید انتقام خون خلق از خاک می باید کشید

ادامه مطلب

خرقه بر دوشان از فرزند و زن بگسیخته

خرقه بر دوشان از فرزند و زن بگسیخته شوره پشتانند از بار گران بگریخته

ادامه مطلب

حاصل ما از نظربازی نگاه حسرت است

حاصل ما از نظربازی نگاه حسرت است کشت ما را خوشه ای گر هست آه حسرت است

ادامه مطلب

چه آتش است به جان این دل مشوش را؟

چه آتش است به جان این دل مشوش را؟ که می خورد چو می ناب خون آتش را

ادامه مطلب

جز یتیمی چه بر این داشت در گوش ترا

جز یتیمی چه بر این داشت در گوش ترا کآب در شیر کند صبح بناگوش ترا

ادامه مطلب

تبسم کن که جان باده لعلی قبا سوزد

تبسم کن که جان باده لعلی قبا سوزد ز آب آتشین خویشتن یاقوت وا سوزد

ادامه مطلب

پوچ گو را بر سر گفتار بی حاصل میار

پوچ گو را بر سر گفتار بی حاصل میار پنبه زنهار از سر مینای خالی برمدار

ادامه مطلب

بی دماغان را نرنجاندن به صحبت منت است

بی دماغان را نرنجاندن به صحبت منت است پیش عزلت دوستان تقصیر خدمت، خدمت است

ادامه مطلب

به روی لاله و گل هر که می نمی نوشد

به روی لاله و گل هر که می نمی نوشد فسرده ای است که خونش به خون نمی جوشد

ادامه مطلب

بس که با سنگ ز سختی دل من یکرنگ است

بس که با سنگ ز سختی دل من یکرنگ است سنگ بر شیشه من، شیشه زدن بر سنگ است

ادامه مطلب

با عشق تو اندیشه کونین گناه است

با عشق تو اندیشه کونین گناه است عشاق ترا ترک دو عالم دو گواه است

ادامه مطلب

آنچه ما را از شراب زندگی در ساغرست

آنچه ما را از شراب زندگی در ساغرست خوردنش خون دل است و ماندنش دردسرست

ادامه مطلب

از علایق دل ز آب و گل نمی آید برون

از علایق دل ز آب و گل نمی آید برون پای سرو از گل ز بار دل نمی آید برون

ادامه مطلب

از داغ تازگی جگر پاره پاره یافت

از داغ تازگی جگر پاره پاره یافت از آفتاب، صبح حیات دوباره یافت

ادامه مطلب

از اختیار دم دل گمراه می زند

از اختیار دم دل گمراه می زند این قلب، زر به نام شهنشاه می زند

ادامه مطلب

هر که گرداند ز دنیا روی، از مردان شود

هر که گرداند ز دنیا روی، از مردان شود آن بود فیروز جنگ اینجا که روگردان شود

ادامه مطلب

نی انجمن فروز شراب شبانه است

نی انجمن فروز شراب شبانه است گلگون باده را نفسش تازیانه است

ادامه مطلب

ناله نی حدی قافله ارواح است

ناله نی حدی قافله ارواح است این کمربسته، شبان گله ارواح است

ادامه مطلب

می چکد بوسه ز لعل لب میخواره تو

می چکد بوسه ز لعل لب میخواره تو می زند خون هوس جوش ز نظاره تو

ادامه مطلب

محو کی از صفحه دلها شود آثار من؟

محو کی از صفحه دلها شود آثار من؟ من همان ذوقم که می یابند از افکار من

ادامه مطلب

گریه مستانه بی می می کند ما را خراب

گریه مستانه بی می می کند ما را خراب سیل بیکارست چون از خود برآرد خانه آب

ادامه مطلب

کی نسیم صبحدم با غنچه گل کرده است

کی نسیم صبحدم با غنچه گل کرده است آنچه با دل زخم شمشیر تغافل کرده است

ادامه مطلب

قلم ماری است کز رشوت بود افسون گیرایش

قلم ماری است کز رشوت بود افسون گیرایش به این افسون توان رست از گزند روح فرسایش

ادامه مطلب

غوطه در زنگ زد آیینه روشن گهرش

غوطه در زنگ زد آیینه روشن گهرش پسته ای شد ز خط سبز لب چون شکرش

ادامه مطلب

عبیر فتنه به زلف سیاهت ارزانی!

عبیر فتنه به زلف سیاهت ارزانی! گل شکست به طرف کلاهت ارزانی!

ادامه مطلب

شود زیر و زبر مجموعه خاطر ز محفل ها

شود زیر و زبر مجموعه خاطر ز محفل ها ز جمعیت پریشان می شود سی پاره دلها

ادامه مطلب

ساغر می را به دست می پرست ما دهید

ساغر می را به دست می پرست ما دهید خونی خمیازه ما را به دست ما دهید!

ادامه مطلب

زاهد خشک بود دشمن جان میکش را

زاهد خشک بود دشمن جان میکش را چون سفالی که خورد خون می بی غش را

ادامه مطلب

ز بس اندیشه سرو از قامت آن دلربا دارد

ز بس اندیشه سرو از قامت آن دلربا دارد ز طوق قمریان دایم ز ره زیر قبا دارد

ادامه مطلب

رخسار آتشین نپذیرد نقاب را

رخسار آتشین نپذیرد نقاب را می سوزد آفتاب قیامت سحاب را

ادامه مطلب

دل دگربار در آن زلف دو تا افتاده است

دل دگربار در آن زلف دو تا افتاده است چشم بد دور که بسیار بجا افتاده است

ادامه مطلب

در صیدگاه دنیا هر کس که هوش دارد

در صیدگاه دنیا هر کس که هوش دارد جز عبرت آنچه باشد صید حرم شمارد

ادامه مطلب

دانه خال تو خون از چشم صیاد آورد

دانه خال تو خون از چشم صیاد آورد این سپند شوخ آتش را به فریاد آورد

ادامه مطلب