مثنویات همام تبریزی

فی مذمه الشهوه گفتن از بهر کار در کار است ورنه اینجا چه جای گفتار است مهر مجنون و گرمی فرهاد تا قیامت کنند مردم…

در نعت خلیفه چهارم و فرزندان او و دو عم پیامبر و سایر مهاجرین و انصار چون به جای نبی علی بنشست اهل اسلام را…

در نعت خلیفه دوم بعدازان چون خلیفه گشت عمر شد جهان گیر دین پیغمبر داد تأیید قادرش یاری در جهان گیری و جهان داری کرد…

در نعت خلیفه سوم چون عمر شد روان به دار سلام گشت عثمان خلیفة الاسلام ناصر ملت محمد بود ناشر سنت مؤید بود بهدی الله…

در مذمت از واعظانی که به فرموده خویش عمل نکنند ای سخن پرور بلند آواز که زبان تیز کرده ای و دراز دست حرص و…

در مدح واعظان متدین واعظانی که اهل تحقیقند به مواعظ کلید توفیقند یافتند از خدای عز و جل عقل و ایمان وذوق وعلم وعمل روز…

در نعت خلیفه اول پیشوا یار غار او صدیق آن رسیده به عالم تحقیق برگزیده رسول و یزدانش ارجحی گفته بهر ایمانش گفت از بهر…

حکایت زنگیی زشت را ظریفی دید گفت باید به ریش او خندید با مویز سیاه برد جعل نزد آن زشت روی گنده بغل گفت کاین…

در ستایش رب العالمین ای وجودت به ذات خود قایم ذات پاک تو قایم و دایم اول و آخر و قدیم و عظیم خالق و…

در ستایش علمی که بدان مستفیذ می توان شد علم باید که ره نمای بود نه فضولی شره فزای بود جهل در داست علم درمان…

در نعت سیدالمرسلین (ص) هر که ره با دلیل پیماید گرچه زحمت کشد بیاساید از آفت ره کسی خبر دارد که قدم در پی نظر…

فی التواضع دل‌ربایی به دل‌نوازی کن پای‌ها بوس و سرفرازی کن کز تواضع بلندقدر شوی در نظرها چو ماه بدر شوی مه چو در آسمان…

فی مذمه الدنیا آرزوهاست در دلت پنهان انها من سلاسل الشیطان که به دوزخ بدان کشند تو را ان تکن منکر فسوف تری دل به…

فی الموعظه همنفس شد سگ شبان با گرگ گله باسگ خوردکنون یاگرگ دزد و خازن چو یار غار شوند آفت مال شهریار شوند شیخ چون…

در وصف عشق ذوق وجد وسماع وجان بازی هست در قوم ملت تازی زانکه ایشان ز دل خبر دارند با نشاط از شراب اسرارند عاشقان…