ز بیقراری زلفش بمانده ای بعجب

ز بیقراری زلفش بمانده ای بعجب نه او بطبع چنانست ازو شگفت مدار چه از طپیدن دلها که اندر و بسته ست چنان شدست که…

ادامه مطلب

شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی

شاها هزار سال بعزّ اندرون بزی وانگه هزار سال بملک اندون ببال

ادامه مطلب

گشاده دارد بر زایرش دوازده چیز

گشاده دارد بر زایرش دوازده چیز بدان صفت که نماند بجز بیک دیگر دلش چو دستش و عشرت چو طبع و رای چو روی عمل…

ادامه مطلب

هزار لاله و گردش ز مشک لاله هزار

هزار لاله و گردش ز مشک لاله هزار بهار چین و شکفته در او نهفته بهار

ادامه مطلب

الا تا همی بتابد بر چرخ کوکبی

الا تا همی بتابد بر چرخ کوکبی الا تا همی بماند بر خاک پیکری

ادامه مطلب

بگیر ای شاه آزادت ملک طبع و ملک زاده

بگیر ای شاه آزادت ملک طبع و ملک زاده ز دست دلبران باده در این هرمرد شهریور

ادامه مطلب

ترنج زرد نگه کن ز شاخ چون رخ من

ترنج زرد نگه کن ز شاخ چون رخ من که سرخ بود به نیسان و زرد گشت بمهر

ادامه مطلب

چریده دیو لاخ ، آکنده پهلو

چریده دیو لاخ ، آکنده پهلو بتن فربه ، میان چون موی لاغر

ادامه مطلب

دریا گر آن بود که بدو در گهر بود

دریا گر آن بود که بدو در گهر بود دریاست مدح گوی خداوند را دهان در زیر امر اوست جهان و جهان خود اوست یا…

ادامه مطلب

ز مرغ و آهو رانم بجویبار و بدشت

ز مرغ و آهو رانم بجویبار و بدشت ازین : جغاله جغاله وز آن : قطار قطار

ادامه مطلب

شکرک از آن دو لبک تو بچنم اگر تو یله کنی

شکرک از آن دو لبک تو بچنم اگر تو یله کنی به سرک تو که بزنمت به پدر اگر تو گله کنی

ادامه مطلب

گرفتم که جایی رسیدی ز مال

گرفتم که جایی رسیدی ز مال که زرین کنی سندل و چاچله

ادامه مطلب

همی بکشتی تا آدمی نماند شجاع

همی بکشتی تا آدمی نماند شجاع هی بدادی تا آدمی نماند فقیر

ادامه مطلب

ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ

ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ پیش دهنت ذرّه نماید خرچنگ

ادامه مطلب

بشاهنامه همی خوانده ام که رستم زال

بشاهنامه همی خوانده ام که رستم زال گهی بشد ز ره هفتخوان بمازندر

ادامه مطلب

تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب

تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب جهود و گبر و ترسا و مسلمان همی گویند در تسبیح و تهلیل که یا رب…

ادامه مطلب

چو دیلمان زره پوش شاه مژگانش

چو دیلمان زره پوش شاه مژگانش بتیر و زوبین بر پیل ساخته خنکال

ادامه مطلب

دلش نگیرد ازین کوه و دشت و بیشه و رود

دلش نگیرد ازین کوه و دشت و بیشه و رود سرش نپیچد از این آب کند و لوره وخر

ادامه مطلب

ز میغ نزم کزان روز روشن از مه تیر

ز میغ نزم کزان روز روشن از مه تیر چنان نمود که تاری شب از مه آبان

ادامه مطلب

شه گیتی ز غزنین تاختن برد

شه گیتی ز غزنین تاختن برد بر افغانان و بر گبران کهبر

ادامه مطلب

گل سوری بماه اندر شکفته

گل سوری بماه اندر شکفته بر او بر کژدم جرّاره خفته دو لب چون دانۀ نارست لیکن بنوک سوزن اندیشه سفته نکوروئی که از فردوس…

ادامه مطلب

همی بوستان سازی از دشت او

همی بوستان سازی از دشت او چمنهاش پر لاله و چاوله که شادی کنان اندر آن بوستان تو شادی کنی گر کنندت یله

ادامه مطلب

الا تا نرگس خوبان همی بر مشتری تابد

الا تا نرگس خوبان همی بر مشتری تابد بودشان در شکنج زلف رخ چون ماه جوشن ور

ادامه مطلب

بگرد ماه بر از غالیه حصار که کرد

بگرد ماه بر از غالیه حصار که کرد بروی روز بر از تیره شب نگار که کرد نبود یار بطبع و بجنس ظلمت و نور…

ادامه مطلب

تو جهانی دیگری جوهردرنگ آتش‌فعال

تو جهانی دیگری جوهردرنگ آتش‌فعال آب‌نفع و بادصولت، هم تو هفتی هم چهار ماه‌طلعت مهردولت زهره‌زینت تیزفهم مشتری‌اخلاق و بهرام‌آفت و کیوان‌دمار

ادامه مطلب

چورای کوره و داود و نامور چیپال

چورای کوره و داود و نامور چیپال چو دلهرا بخرو و دو صد هزار دگر

ادامه مطلب

دلبر صنمی دارم شکر لب و مرمر بر

دلبر صنمی دارم شکر لب و مرمر بر مرمر ز برش خیزد شکر ز لبش بارد عنبر به خم زلفش عبهر به دل چشمش خنجر…

ادامه مطلب

زان ملک را نظام و ازین عهد را بقا

زان ملک را نظام و ازین عهد را بقا زان دوستان بفخر و ازین دشمنان شمان

ادامه مطلب

عجب دو چیز بیک چیز داد یک چیزش

عجب دو چیز بیک چیز داد یک چیزش بملک داد سر تیغ او قرار و قوام

ادامه مطلب

گولی تو از قیاس که گر بر کشد کسی

گولی تو از قیاس که گر بر کشد کسی یک کوزه آب ازو بزمان تیره گون شود

ادامه مطلب

همیشه بود نعمتت را خورنده

همیشه بود نعمتت را خورنده چه آزاد و بنده چه خرد و چه رنده

ادامه مطلب

آبست و زعفران حسد تو که حاسدت

آبست و زعفران حسد تو که حاسدت بر چشم چشمه دارد و بر چهره زعفران

ادامه مطلب

ای دریغا کزین منور جای

ای دریغا کزین منور جای زیر خاک مغاک باید شد پاک ناکرده تن ز گرد گناه پیش یزدان پاک باید شد با چنین خاطری چو…

ادامه مطلب

بکرد با دل تو ای ملک وفا بیعت

بکرد با دل تو ای ملک وفا بیعت بکرد با سیر پاک تو هنر پیمان ز طبع و دست تو گیرد همی سخا حجت ز…

ادامه مطلب

تو گفتی ز اسرار ایشان همی

تو گفتی ز اسرار ایشان همی فرستد بدو آفتاب اسکدار

ادامه مطلب

چون آب ز بالا بگراید سوی پستی

چون آب ز بالا بگراید سوی پستی وز پست چو آتش بگراید سوی بالا

ادامه مطلب

دل و دامن تنور کرد و غدیر

دل و دامن تنور کرد و غدیر سرو و لاله کناغ کرد و زریر

ادامه مطلب

زر افشانید بر پیلان جرس‌های مدارا را

زر افشانید بر پیلان جرس‌های مدارا را برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را

ادامه مطلب

عصا بر گرفتن نه معجز بود

عصا بر گرفتن نه معجز بود همی اژدها کرد باید عصا

ادامه مطلب

گفتم که چیست بر رخت آن زلف پر زتاب

گفتم که چیست بر رخت آن زلف پر زتاب گفتا ببوی و رنگ عبریست و مشگ ناب

ادامه مطلب

همی گرفت به ببر و همی گرفت به یوز

همی گرفت به ببر و همی گرفت به یوز چو گرد باد همی گشت از یمین و یسار

ادامه مطلب

ابلق ایام را تا بر نشیند میرود

ابلق ایام را تا بر نشیند میرود سبز خنگ چرخ پیش قدر او پالادۀ

ادامه مطلب

ای ترک میر ، فتنۀ بغما و خلخی

ای ترک میر ، فتنۀ بغما و خلخی هم سر و مشک زلفی و هم ماه گلرخی همچون بهار خرّم دردیده خرمی همچون همای فرّخ…

ادامه مطلب

بلبل همی سرآید چون بارید

بلبل همی سرآید چون بارید قالوس و قفل رومی و جالینوس

ادامه مطلب

تو چگونه رهی که دست اجل

تو چگونه رهی که دست اجل بر سر تو همی زند سر پاس

ادامه مطلب

چون حلقه ربایند بنیزه تو بنیزه

چون حلقه ربایند بنیزه تو بنیزه خال از رخ زنگی بزدایی شب یلدا

ادامه مطلب

دندان و عارض بتم از من ببرد هوش

دندان و عارض بتم از من ببرد هوش کاین در نوش طعمست ، آن ماه مشکپوش جوشان شده دو زلف بت من بروی بر جانم…

ادامه مطلب

زین هر دو زمین هر چه گیا روید تا حشر

زین هر دو زمین هر چه گیا روید تا حشر بیخش همه روئین بود و شاخ طبر خون

ادامه مطلب

غلیواج از چه مبشوم است ؟ از آنکه گوشت بر باید

غلیواج از چه مبشوم است ؟ از آنکه گوشت بر باید همه ایرا مبارک شد که قوتش استخوان باشد

ادامه مطلب

گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست

گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه گوید نتوان…

ادامه مطلب