وجیه دین محمد امیر اسماعیل

وجیه دین محمد امیر اسماعیل که رزق خلق خدا را کف تو گشت کفیل گشاده است ز دست تو دجله احسان چنانچه چشمه زمزم ز…

ادامه مطلب

مردم چشم وزارت، مرکز دور وجود

مردم چشم وزارت، مرکز دور وجود زبده ارکان و انجم حاصل کون و مکان خلق او را معجز عیسی و مریم در نفس دست او…

ادامه مطلب

قوی و بزرگ و سرافراز و سرخ رو ناگه

قوی و بزرگ و سرافراز و سرخ رو ناگه به آرزوی تو برخاستم ز مسکن خویش چو در جناب تو آمد شدم دراز کشید برفت…

ادامه مطلب

شاها وزرایی که امینان امیرند

شاها وزرایی که امینان امیرند بی وجه مرا در پی خود چند دوانند بودند بران عزم که مرسوم رهی را امسال نرانند و کنون نیز…

ادامه مطلب

دیدن خواجگان بلایی بود

دیدن خواجگان بلایی بود بنده عمری ازین بلا می‌جست ناگهانش به علت رمدی دولتی داد اتفاقی دست رفت در کنج خانه‌ای تاریک دیده دربست و…

ادامه مطلب

خسرو شمس و غرب شمس الدین

خسرو شمس و غرب شمس الدین بر همه سروران تویی مخدوم در دولت ز تو شده مفتوح مکرمت بر وجود تو مختوم صاحب سیف و…

ادامه مطلب

تا مادر زمانه بتایید نه پدر

تا مادر زمانه بتایید نه پدر آیین وضع و حمل ولادت نهاده است وین مهد لاجوردی افلاک را خرد آرایش از جواهر جرام داده است…

ادامه مطلب

ایا کریم نهادی که پیش نعمت تو

ایا کریم نهادی که پیش نعمت تو همه خزائن کان خاک خان نمی‌ارزد دو قرص چرخ که خواننده ما و خورشیدش به سفره کرمت بر…

ادامه مطلب

ای وزیری که دلت همت اگر در بندد

ای وزیری که دلت همت اگر در بندد گره عقد ز ابروی فلک بگشاید قدم همت تو تارک کیوان سپرد چنبر طاعت تو گردن گردون…

ادامه مطلب

ای جوانبختی که در ایام عدلت باد صبح

ای جوانبختی که در ایام عدلت باد صبح دختران غنچه را تعلیم مستوری دهد گر صبای روضه خلقت وزد در بادیه بعد از آن خار…

ادامه مطلب

آصف ثانی رشیدالحق والدین آنکه هست

آصف ثانی رشیدالحق والدین آنکه هست آسمان عکسی ز روی عالم آرای شما صاحبا از ماجرای حال خود من شمه‌ای عرض خواهم داشت بر رای…

ادامه مطلب

یا رب این قوم چه دم سرد و چه افسرده

یا رب این قوم چه دم سرد و چه افسرده که به دم سردی و افسردگی از دی بترند خیر قوم همه شان خواجه علاالدین…

ادامه مطلب

من که باشم که شوی رنجه به پرسیدن من

من که باشم که شوی رنجه به پرسیدن من این چنین لطف و کرم هم ز شما برخیزد پادشاهی تو هم عذر تو خواهه ورنه…

ادامه مطلب

عاشثی شمعا از آن رو چون منت

عاشثی شمعا از آن رو چون منت چهره‌ای زردست و چشم اشک پاش ورنه‌ای عاشق چرا بی علتی هر شبی بیماری و صاحب فراش عادتی…

ادامه مطلب

شاها یقین که مدح و ثنای تو برترست

شاها یقین که مدح و ثنای تو برترست زانها که در سواد دل و دفتر آمده است شاها بیان حال مفصل نمی‌کنم درد مفاصل است…

ادامه مطلب

دیدمش دوش رخ تراشیده

دیدمش دوش رخ تراشیده گفتم ای جان و دل که روی تو خست گفت مشاطه بهر چشم بدان خالی از وسمه بر رخم می‌بست عرضم…

ادامه مطلب

خدایگانا چو شد اشارتت که رهی

خدایگانا چو شد اشارتت که رهی به ملک فارس به تحصیل وجه زر برود گمان بنده نبود آنکه بعد چندین سال ز درگهت به چنین…

ادامه مطلب

پناه زمره اسلام تاج دولت و دین

پناه زمره اسلام تاج دولت و دین زهی خرد ز وجود تو کسب کرده کمال ز طبیب خلق تو باشد دماغ عقل سلیم ز حسن…

ادامه مطلب

بر آستان رفیع خدایگان جهان

بر آستان رفیع خدایگان جهان سپهر کوه و قار آفتاب ابر عطا ستاره لشکر خورشید رای گردون قدر سکندر آیت جمشید ملک دارا را خدایگان…

ادامه مطلب

ای وزیری که گر ز کلک تو ابر

ای وزیری که گر ز کلک تو ابر داشتی مایه در چکانیدی گر عیال کف تو گشتی آز از گداییش وارهاندی بر تو گر نیستی…

ادامه مطلب

ای خداوندی که پیش طبع فیاضت سحاب

ای خداوندی که پیش طبع فیاضت سحاب بی‌حیا شخصی بود گر دعوی رادی کند مرکب عزمت به هر میدان که برخیزد ز جا گوی خاکی…

ادامه مطلب

یک حدیثم یادگارست از پدر

یک حدیثم یادگارست از پدر کای پسر چون حاجتی افتد تو را همت از صاحب دلی کن التماس پس به صاحب دولتی بر التجا

ادامه مطلب

مشیر ملک و صلاح زمانه عزالدین

مشیر ملک و صلاح زمانه عزالدین که هر چه هست به جز خدمت تو نیست صلاح هرآنچه بر دل خصمت گذشته کج بوده مگر به…

ادامه مطلب

طریق نیست سفارش به آسمان کردن

طریق نیست سفارش به آسمان کردن که سایه بر سر سکان ربع مسکون دار نه عادت است به خورشید درد سر بردن که رحمتی کن…

ادامه مطلب

شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی

شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی در قول پادشاهان قیلی مگر نباشد اسبی سیاه پیرم دادند و من برآنم کاندر جهان سیاهی زان پیرتر…

ادامه مطلب

دین پناها کی روا باشد که خلق از مستزاد

دین پناها کی روا باشد که خلق از مستزاد ملک و اسباب و زن و فرزند را مرهون کنند سخت می‌ترسم ازین معنی که خاص…

ادامه مطلب

خدایگان وزیران ملک آصف عهد

خدایگان وزیران ملک آصف عهد زهی نهاده نهاد تو عدل را بنیاد غبار ادهم کلک تو عنبر اشهب غلام سنبل خلق تو سوسن آزاد ز…

ادامه مطلب

پادشاها هر چه گوید پادشه باشد صواب

پادشاها هر چه گوید پادشه باشد صواب همگان را آن سخن مبذول باید داشتن التماسی کردی از من که التماسی کن ز من التماس شاهخ…

ادامه مطلب

ایا شهی که غبار سپاه منصورت

ایا شهی که غبار سپاه منصورت عذار فتح به خط معنبر آراید سوار همت تو گوی جاه در میدان ببردی از خم چوگان چرخ بر…

ادامه مطلب

ای کریمی که چون نسیم سحر

ای کریمی که چون نسیم سحر باغ خلق تو را هوا دارم چون گل و بلبل از عنایت تو کار با برگ و با نوا…

ادامه مطلب

ای خداوندی که پر شد گنبد فیروزه رنگ

ای خداوندی که پر شد گنبد فیروزه رنگ گوش تا گوش از صدای کوس فتح و نصرتت چون خروش نوبتت بشنید گردون گفت من پیر…

ادامه مطلب

همی خرید خر و گاو و گوسفند و گله

همی خرید خر و گاو و گوسفند و گله زمان وقف جمال عرب همه ساله ولی ولی ولی اندرین دو سه سال نکرد حاصل غیر…

ادامه مطلب

محیط کوه و قار آفتاب ابر عطا

محیط کوه و قار آفتاب ابر عطا که آسمان بزرگی و اختر دادی رسوم ظلم و قوانین عدل در عالم به تیغ و کلک تو…

ادامه مطلب

صورت لطف الهی شرف ملت و دین

صورت لطف الهی شرف ملت و دین معدن خلق حسن مظهر حق شاه حسین شاه پرویز لقا خسرو جم قدر که هست دل و دستش…

ادامه مطلب

شاها از میان جان و دل بیگاه و گاه

شاها از میان جان و دل بیگاه و گاه من دعایت با دعای قدسیان پیوسته‌ام با وجود ابر احسانت که بر من فایض است راستی…

ادامه مطلب

دیدی که محمد مظفر

دیدی که محمد مظفر در کسوت فاقه چون به سر برد می‌زیست به جامه‌های کرباس وانگه که بمرد در کول مرد

ادامه مطلب

خدایگانا از حد گذشت و بی مر شد

خدایگانا از حد گذشت و بی مر شد حدیث فاقه داعی و عرض قصه وام ز حضرت تو چو ابر آنچنان سیه رویم که هر…

ادامه مطلب

پریر روز به حمام در فقیری را

پریر روز به حمام در فقیری را به فحش و زجر فرو شست خواجه مغرور فقیر رفت که پاش چو سنگ بوسه دهد چو شانه…

ادامه مطلب

ایا شمع جمع و چراغ ملوک

ایا شمع جمع و چراغ ملوک چو پروانه تا چند تابم دهید شما عین لطفید و دریای جود چرا وعده چون سرابم دهید گناهی نکردم…

ادامه مطلب

ای عذار تو از آفتاب تا بی یافت

ای عذار تو از آفتاب تا بی یافت گمان مبر که عذارت در آفتاب بسوخت ولی چو در رهت افتاد آفتاب به مهر جمال روی…

ادامه مطلب

ای جهانبخشی که روز و شب چو نور آفتاب

ای جهانبخشی که روز و شب چو نور آفتاب فیض احسان تو فایض بر سماوات است و ارض سرمه از خاک رهت کردن فلک را…

ادامه مطلب

هر که خواهد که بود پیش سلاطین بر پای

هر که خواهد که بود پیش سلاطین بر پای همچو شمعش نگریزد ز ثبات قدمی ادب آن است که گر تیغ نهندش بر سر بایدش…

ادامه مطلب

مرحبا ای آصف جم قدر کیوان رفعتم

مرحبا ای آصف جم قدر کیوان رفعتم کز سم اسب به مژگان گرد ره بزدودمی بر جگر نگذاشت چرخم آب گونه دیده را تا زدی…

ادامه مطلب

صد را نوکرانت ز برو زیر شدند

صد را نوکرانت ز برو زیر شدند وز پهلوی اقبال تو ادبیر شدند مردم همه از گرسنگی بر در تو مردند و ز جان خویش…

ادامه مطلب

شاعری سحر آفرینم، ساحری معجز نما

شاعری سحر آفرینم، ساحری معجز نما خازن گنج ممالک، مالک ملک سخن در دریای کاندرو ز اهل کرم دیار نیست ناگهان افتاده و درمانده‌ام پا…

ادامه مطلب

دوش چون در تتق غیب بخوابانیدم

دوش چون در تتق غیب بخوابانیدم این دو هندوی جهاندیده نورانی را کرکس نفس فرو مانده ز پرواز هوس خاست شوق طیران بلبل روحانی را…

ادامه مطلب

خداوندا چنین شهری که از آب و هوا خاکش

خداوندا چنین شهری که از آب و هوا خاکش زد آتش در درون صد بار آب زندگانی را به هندو رایگان افتاد ازو بستان به…

ادامه مطلب

تاج بخش خسروان شاهی کز آب تیغ او

تاج بخش خسروان شاهی کز آب تیغ او جویبار مملکت پیوسته سبز و خرم است رای او را زین زر بر پشت صبح اشهب است…

ادامه مطلب

ایا کار و بار اعتباری نداری

ایا کار و بار اعتباری نداری بر شاه دلشاد کاری نداری سگان را مجال است بر آستانش خوشا وقت ایشان تو باری نداری

ادامه مطلب

ای صاحبی که صاحب دیوان چرخ را

ای صاحبی که صاحب دیوان چرخ را در مجلس تو منصب بالا نمی‌رسد آنجا که کاتبان تو تحریر می‌کنند حکم قلم به صاحب جوزا نمی‌رسد…

ادامه مطلب