قصاید فرخی سیستانی
در مدح عضدالدوله امیر یوسف بن ناصر الدین گوید
در مدح عضدالدوله امیر یوسف بن ناصر الدین گوید عشق نو و یار نوو نوروز و سر سال فرخنده کناد ایزد بر میر من این…
در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی
در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه به مهرگانی بنشست بامداد پگاه برآن که چون بکند…
نیز در مدح امیر ابواحمد محمد بن محمود غزنوی
نیز در مدح امیر ابواحمد محمد بن محمود غزنوی نتوان کردازین بیش صبوری نتوان کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان با…
نیز درمدح خواجه ابوبکر حصیری ندیم گوید
نیز درمدح خواجه ابوبکر حصیری ندیم گوید من پار دلی داشتم بسامان امسال دگرگون شد و دگرسان فرمان دگر کس همی برد دل این را…
در توصیف شکار سلطان گوید
در توصیف شکار سلطان گوید اندر این هفته شکاری کرد کز اخبار آن قصر بر قیصر قفس شد، خانه بر خان آشیان چون زمین ساکن…
در مدح امیر محمدبن محمود بن سبکتگین
در مدح امیر محمدبن محمود بن سبکتگین دوست دارم کودک سیمین بربیجاده لب هر کجا زیشان یکی بینی مرا آنجا طلب خاصه باروی سپید و…
در مدح امیر ابو یعقوب یوسف سپاهسالار گوید
در مدح امیر ابو یعقوب یوسف سپاهسالار گوید گل بخندید و باغ شد پدرام ای خوشا این جهان بدین هنگام چون بنا گوش نیکوان شد…
در مدح ابو منصور دواتی قراتکین حاکم غرجستان
در مدح ابو منصور دواتی قراتکین حاکم غرجستان مرا دلیست که از چشم بد رسیده به جان بلای من ز دلست اینت درد بی درمان…
در مدح امیرابویعقوب یوسف بن سبکتگین گوید
در مدح امیرابویعقوب یوسف بن سبکتگین گوید چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب گل کبود فرو خفت زیر پرده آب چو سرخ گل…
در مدح خواجه ابوسهل احمدبن حسن حمدوی گوید
در مدح خواجه ابوسهل احمدبن حسن حمدوی گوید ای پسر هیچ ندانم که چگونه پسری هر زمان با پدر خویش به خوی دگری با چنین…
در مدح خواجه عمید اسعد کدخدای امیر ابوالمظفر والی چغانیان
در مدح خواجه عمید اسعد کدخدای امیر ابوالمظفر والی چغانیان بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر…
در مدح سلطان مسعود و فتوحات اوو کشتن او شیر را
در مدح سلطان مسعود و فتوحات اوو کشتن او شیر را بدان خوشی وبدان نیکویی لب و دندان اگر بجان بتوانی خرید نیست گران لب…
در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپهسالار گوید
در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپهسالار گوید هر که را مهتریست اندر سر گو بدر گاه میر ما بگذر در جهان خدمت امیر منست خدمتی…
در وصفت بهار و مدح وزیر زاده ابوالحسن حجاج علی بن فضل بن احمد گوید
در وصفت بهار و مدح وزیر زاده ابوالحسن حجاج علی بن فضل بن احمد گوید امسال تازه روی تر آمد همی بهار هنگام آمدن نه…
مدح خواجه عمید ابومنصور سیداسعد گوید
– مدح خواجه عمید ابومنصور سیداسعد گوید نیگلون پرده برکشید هوا باغ بنوشت مفرش دیبا آبدان گشت نیلگون رخسار و آسمان گشت سیمگون سیما چون…
نیز درمدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید
نیز درمدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید مرا با عاشقی خوش بود هموار کنون خوشتر، که در خور یافتم یار کنون خوشتر، که ناگاهان…
در توصیف باغ امیر یوسف سپهسالار گوید
در توصیف باغ امیر یوسف سپهسالار گوید باغیست دلفروز و سراییست دلگشای فرخنده بادبر ملک این باغ و این سرای زین گونه باغ هیچ ندیدم…
در مدح امیر محمد و تهنیت ولادت پسر وی گوید
در مدح امیر محمد و تهنیت ولادت پسر وی گوید گر مرا از تو به سه بوسه نباشد نظری اندرین شهر زمن نیز نیابی خبری…
در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصرالدین سپاهسالار
در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصرالدین سپاهسالار دوش متواریک بوقت سحر اندر آمد به خیمه آن دلبر راست گفتی شده ست خیمه من…
در مدح ابو احمد محمدبن محمودبن ناصر الدین
در مدح ابو احمد محمدبن محمودبن ناصر الدین به من باز گردای چوجان و جوانی که تلخست بی تو مرا زندگانی من اندر فراق تو…
در مدح امیرابویعقوب یوسف برادر سلطان محمود گوید
در مدح امیرابویعقوب یوسف برادر سلطان محمود گوید همه گره گره است آن دو زلف چین بر چین گره به غالیه و چین به مشک…
در مدح خواجه ابوبکر حصیری
در مدح خواجه ابوبکر حصیری ای پسر گردل من کرد همی خواهی شاد از پس باده مرا بوسه همی باید داد نقل با باده بود…
در مدح خواجه عبد الرزاق بن احمد بن حسن میمندی گوید
در مدح خواجه عبد الرزاق بن احمد بن حسن میمندی گوید ای دل من ترا بشارت داد که ترا من بدوست خواهم داد تو بدو…
در مدح سلطان محمود غزنوی
در مدح سلطان محمود غزنوی جاودان شاد باد شاه جهان دولت او قوی وبخت جوان تندرستیش باد و روزبهی کامکاری و قدرت و امکان همچو…
در مدح ملک زاده مسعود بن محمود بن سبکتگین
در مدح ملک زاده مسعود بن محمود بن سبکتگین ای خانه مبارک و باغ بآفرین فرخنده باد و فرخ بر خسرو زمین شاهنشه زمانه ملک…
در وزارت یافتن خواجه احمد بن حسن میمندی بعد از عزل شش ساله
در وزارت یافتن خواجه احمد بن حسن میمندی بعد از عزل شش ساله میغ بگشاد و دگرباره بیفروخت جهان روزی آمد که توان داد از…
نیز در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین گوید
نیز در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین گوید تا پرنیان سبز بورن کرد بوستان با مصمت سپید همی گردد آسمان تابرگ همچو غیبه زنگار…
در بهبود یافتن امیر یوسف از مرض و مدح اوگوید
در بهبود یافتن امیر یوسف از مرض و مدح اوگوید هزار منت بر ما فریضه کرد خدای که شاد کرد دل مابه میر بارخدای امیر…
در دعای به سلطان محمود غزنوی گوید
در دعای به سلطان محمود غزنوی گوید چندانکه جهانست ملک شاه جهان باد با دولت پاینده و با بخت جوان باد تا بود ملک شهر…
در مدح امیر محمد فرزند سلطان محمود غزنوی گوید
در مدح امیر محمد فرزند سلطان محمود غزنوی گوید ای سرا پای سرشته ز می و شیر وشکر شکر از هند نیارند ز تو شیرین…
در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین گوید
در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین گوید همی بنفشه دمد گرد روی آن سرهنگ همی به آینه چینی اندر آید زنگ از…
در لغز آتش سده و مدح سلطان محمود گوید
در لغز آتش سده و مدح سلطان محمود گوید یکی گوهری چون گل بوستانی نه زر وبه دیدار چون زرکانی به کوه اندرون مانده دیرگاهی…
در مدح امیرابواحمد محمد بن سلطان محمود
در مدح امیرابواحمد محمد بن سلطان محمود مجلس بساز ای بهار پدرام واندر فکن می به یکمنی جام همرنگ رخسار خویش گردان جام بلورینه از…
در مدح خواجه ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری ندیم سلطان محمود
در مدح خواجه ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری ندیم سلطان محمود ای بالب پر خنده و با شیرین گفتار تا کی تو بخوش خواب و…
در مدح خواجه عمید المک ابوبکرقهستانی عارض لشکر
در مدح خواجه عمید المک ابوبکرقهستانی عارض لشکر بوستانیست روی کودک من واندر آن بوستان شکفته سمن چون سمن سال و مه در آن بستان…
در مدح سلطان محمود و ذکر شکار او گوید
در مدح سلطان محمود و ذکر شکار او گوید ای مبارک پی جهاندار و همایون شهریار ای ز بهر نام نیکو دین و دولت را…
در مدح عمیدالملک خواجه ابوبکر علی بن حسن قهستانی عارض سپاه
در مدح عمیدالملک خواجه ابوبکر علی بن حسن قهستانی عارض سپاه دی به سلام آمد نزدیک من ماه من آن لعبت سیمین ذقن بازنخی چون…
در مدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین
در مدح یمین الدوله محمود بن ناصرالدین بگشاد مهرگان در اقبال بر جهان فرخنده باد بر ملک شرق مهرگان سلطان یمین دولت میر ملوک بند…
نیز در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین
نیز در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین از پی تهنیت روز نو آمد برشاه سده فرخ روز دهم بهمن ماه به خبر دادن نو…
تجدید مطلع
تجدید مطلع ای دریغا دل من کان صنم سیمین بر دل من برد و مرا از دل او نیست خبر او دلی داشت گرامی و…
در حسب حال و ملال خاطر امیر یوسف و سه سال مهجور ماندن از خدمت او و شفاعت امیر محمد گوید
در حسب حال و ملال خاطر امیر یوسف و سه سال مهجور ماندن از خدمت او و شفاعت امیر محمد گوید خوشا بهاران کز خرمی…
در مدح امیر محمد بن محمود بن ناصر الدین سبکتگین گوید
در مدح امیر محمد بن محمود بن ناصر الدین سبکتگین گوید مرا چه وقت خزان و چه روزگار بهار چه دور باید بودن همی ز…
در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین
در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصر الدین عید خوبان سرای آمد و خورشید سپاه جامه عید بپوشید و بیاراست پگاه زلف را شانه…
در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید
در عذر لاغری معشوق و توصیف لاغری و مدح امیر محمد بن محمود گوید دل من لاغر کی دارد شاهد کردار لاغرم من چکنم گر…
در مدح خواجه ابو سهل دبیر، عبدالله بن احمد بن لکشن وزیر ابویعقوب عضدالدوله یوسف بن سبکتگین
در مدح خواجه ابو سهل دبیر، عبدالله بن احمد بن لکشن وزیر ابویعقوب عضدالدوله یوسف بن سبکتگین باغ پر گل شد و صحرا همه پر…
در مدح خواجه ابوسهل احمد بن حسن حمدوی گوید
در مدح خواجه ابوسهل احمد بن حسن حمدوی گوید سروی شنیده ای که بود ماه بار او ؟ مه دیده ای که مشک بپوشد کنار…
در مدح خواجه عمید حامد بن محمدالمهتدی گوید
در مدح خواجه عمید حامد بن محمدالمهتدی گوید تادل من ز دست من بستدی سر بسر ای نگار دیگر شدی چاره و راه خویش گم…
در مدح سلطان محمود و ذکر مراجعت او از رزم و فتح قلعه هزار اسب
در مدح سلطان محمود و ذکر مراجعت او از رزم و فتح قلعه هزار اسب بر کش ای ترک و بیکسو فکن این جامه جنگ…
در مدح محمد بن محمود بن ناصر الدین گوید
در مدح محمد بن محمود بن ناصر الدین گوید چه فسون ساختند و باز چه رنگ آسمان کبود و آب چو زنگ که دگرگون شدند…
در وزارت یافتن وخلعت پوشیدن خواجه ابو علی حسنک وزیر گوید
در وزارت یافتن وخلعت پوشیدن خواجه ابو علی حسنک وزیر گوید نیک اختیار کرد خداوند ما وزیر زین اختیار کرد جهان سر بسر منیر کار…