قصاید ظهیر فاریابی
نوروز فرخ آمد و بوی بهار داد
نوروز فرخ آمد و بوی بهار داد بوی بهار و مژده زلفین یار داد یاری کزو وظیفه نوروز خواستم گفت از لبم رطب دهم از…
شرح غم تو لذت شادی به جان دهد
شرح غم تو لذت شادی به جان دهد شکر لب تو طعم شکر وادهان دهد طاوس جان به جلوه درآید زخرمی گر طوطی لبت به…
زهی چو عقل علم گشته در نکو کاری
زهی چو عقل علم گشته در نکو کاری مسلم است تو را نوبت جهانداری کلاه گوشه حکم تو از طریق نفاذ ربوده از سر گردون…
چون کوکبه عید به آفاق درآمد
چون کوکبه عید به آفاق درآمد در باغ سعادت گل دولت به برآمد آن وعده که تقدیر همی داد وفا شد وان کار که ایام…
ای قصر ملک را ز معالیت کنگره
ای قصر ملک را ز معالیت کنگره حزم تو گرد مرکز اسلام دایره در طلعتت نجوم افق را مطالعه در منظرت سعود فلک را مناظره…
نقش هر دولت که آن بر هفت منظر یافتند
نقش هر دولت که آن بر هفت منظر یافتند نظم هر صورت که آن در چار گوهر یافتند چون مرصع شد بهم فهرست آن مجموع…
شبی به خیمه ابداعیان کن فیکون
شبی به خیمه ابداعیان کن فیکون حدیث حسن تو می رفت و الحدیث شجون نشان زلف و رخت یک به یک همی دادند که بند…
سپهر و مهر چو حجاج کعبه اسلام
سپهر و مهر چو حجاج کعبه اسلام به عزم کعبه اسلام بسته اند احرام یکی ستانه همی بوسدش به رسم حجر یکی به چهره همی…
چون برافراخت خسرو سیارگان علم
چون برافراخت خسرو سیارگان علم در خاک پست کرد سراپرده ظلم صبح دوم گرفت جهان گو چرا گرفت؟ اندر هوای شاه نزد جز به صدق…
ای ظفر موکب تو را بر پی
ای ظفر موکب تو را بر پی دو جهان پیش همتت لا شی در صف بندگان تو مریخ روز رزم از شمار بسمل و فی…
نشست خسرو روی زمین به استحقاق
نشست خسرو روی زمین به استحقاق فراز تخت سلیمان به دار ملک عراق خدایگان ملوک زمانه نصرت دین که هست افسر شاهی به طلعتش مشتاق…
شاهی که شیر پیش حسامش چو روبه است
شاهی که شیر پیش حسامش چو روبه است فرمان ده جهان عضدالدین طُغَنشَه است آن خسروی که خسرو اجرام آسمان در تحت حکم او چو…
زان زلف عنبرین که به گل بر نهاده ای
زان زلف عنبرین که به گل بر نهاده ای صد گونه داغ بر دل عنبر نهاده ای مخمور عشق را نبوده چاره ای که تو…
چون بر زمین طلیعۀ شب گشت آشکار
چون بر زمین طلیعۀ شب گشت آشکار آفاق ساخت کسوت عباسیان شعار پیدا شد از کرانۀ میدان آسمان شکل هلال چون سر چوگان شهریار دیدم…
ای زسعی تو برافراخته سر
ای زسعی تو برافراخته سر دین یزدان و شرع پیغمبر مقتدای زمانه صدرالدین ای کفت مکرمات را مصدر خجل از گوشه عمامه تو تاج فغفور…
نماز خفتن بیگاه،مست لا یعقل
نماز خفتن بیگاه،مست لا یعقل درآمد از درم آن ماه روی مهر گسل همه شمایل دیوانگان گرفته و لیک به زیر هر خم زلفش روان…
قصر هدی شد به سعی شاه مشیّد
قصر هدی شد به سعی شاه مشیّد رایت اسلام سر کشید به فرقَد شاه جهان شهریار عالم عادل خسرو غازی طغانشه بن موید آنک مرکب…
ز خواب خوش چو برانگیخت عزم میدانش
ز خواب خوش چو برانگیخت عزم میدانش مه دو هفته پدید آمد از گریبانش به روی خویش بیاراست عید گاه و مرا نمود هر نفسی…
چو ماه یکشبه بنهفت چهره از نظرم
چو ماه یکشبه بنهفت چهره از نظرم مه دو هفته درآمد به تهنیت ز درم بداد مژده عید از لطف چنانک گرفت ز فرق تا…
ای حکم تو چون قضای مبرم
ای حکم تو چون قضای مبرم در زیر نگین گرفته عالم خورشید ملوک نصرة الدین ای ذات تو نصرت مجسم تاریخ اساس پادشاهیت بر فطرت…
منم امروز و دلی زانده گیتی به دو نیم
منم امروز و دلی زانده گیتی به دو نیم بیم آنست هنوزم که به جان باشد بیم نه مرا مسکن و ماوی،نه مرا خانه و…
شاها درِ تو قبله شاهان عالم است
شاها درِ تو قبله شاهان عالم است گردون تو را مسحر و گیتی مسلم است مقصود آفرینش عالم تویی از آنک ذات مطهرت سبب نظم…
رویت از حسن در جهان سمر است
رویت از حسن در جهان سمر است عقد زلفت نشیمن قمر است زان رخ تازه ولب شیرین همه آفاق پر گل وشکر است تا دلم…
چو سنبل تو سر از برگ یاسمین بر زد
چو سنبل تو سر از برگ یاسمین بر زد غمت به ریختن خونم آستین بر زد رخ تو از عرق و نازکی بدان ماند که…
ای جهان را به تیغ داده قرار
ای جهان را به تیغ داده قرار کرده شاهان به بندگیت اقرار شاه آفاق اخستان توی آنک خواهد از خنجرت اجل زنهار همتت چون شهاب…
نباشدت نفسی در سر آن کله داری
نباشدت نفسی در سر آن کله داری که سر به کلبه احزان فرود آری بدین قدر دل ما هم نگه نخواهی داشت چه دلبری که…
شاها اساس ملک به تو استوار باد
شاها اساس ملک به تو استوار باد عمر تو همچو دور فلک پایدار باد هر آرزو که در دل اندیشه بگذرد همچون عروس ملک تورا…
روز جشن عرب و وقت نشاط عجم است
روز جشن عرب و وقت نشاط عجم است شادزی گرچه فلک باعث اندوه و غم است خویشتن رنجه مدار از قبل فقد مراد می خور…
چه پرتو است که اقبال در جهان افکند؟
چه پرتو است که اقبال در جهان افکند؟ چه غلغل است که دولت در آسمان افکند؟ غبار موکب شاه است یا نسیم بهشت؟ که بوی…
اَهذِهِ رَوزَةُ مِن ذاتِ اَحجالِ
اَهذِهِ رَوزَةُ مِن ذاتِ اَحجالِ اَم غُرَّةُ طَلَعَت فی شَهرِ شَوَالِ اِذا رَأیتُم هِلالَ العیدِفَاغتَبِقُوا بَعدَالفُطُورِ وَ غَنُّوا بَعدَ تَهلالِ عَهدی به وَهوَ کإلا کلیلِ…
مراد ز دست هنرهای خویشتن فریاد
مراد ز دست هنرهای خویشتن فریاد که هریکی به دگرگونه داردم ناشاد بزرگتر ز هنر در عراق عیبی نیست زمن مپرس که این نام بر…
سفر گزیدم وبشکست عهد قربی را
سفر گزیدم وبشکست عهد قربی را مگر به حله ببینم جمال سلمی را بلی چو بشکند از هجر اقربا را دل بسی خطر نبود نیز…
دوش در وقت آنک ضلّ زمین
دوش در وقت آنک ضلّ زمین کرد بر موکب شعاع کمین راست گفتی مظلّه ای ست سیاه سر برافراخته به چرخ برین دیدم اطراف ربع…
چو زهره وقت صبوح از افق بسازد چنگ
چو زهره وقت صبوح از افق بسازد چنگ زمانه تیز کند ناله مرا آهنگ جفای چرخ بگیرد مرا به سختی نای وفای یار در آویزدم…
ای بر زده به تقویت ملک آستین
ای بر زده به تقویت ملک آستین سلطان بر حقیقتی و شاه راستین شهپر برای تیر تو افکند روح قدس گیسو فدای پرچم تو کرد…
گیتی که اولش عدم و آخرش فناست
گیتی که اولش عدم و آخرش فناست در حقّ او گمان ثَبات و بقا خطاست بنیاد چرخ بر سر آب است ازین قِبَل پیوسته در…
سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی
سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی که سایه بر سرش افکند خسرو غازی فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد که هست افسر شه بر…
دوش آوازه درافکند نسیم سحری
دوش آوازه درافکند نسیم سحری که عروسان چمن راست که جلوه گری عقل خوش خوش چو خبر یافت ازین معنی گفت راستی خوش خبری داد…
تو راست لعل شکر بار و در میان گوهر
تو راست لعل شکر بار و در میان گوهر میان لعل چرا کرده ای نهان گوهر به خنده چون لب یاقوت رنگ بگشائی ز شرم…
آنک به حق داور زمان وزمین است
آنک به حق داور زمان وزمین است خسرو پیروز بخت نصرة دین است حامی اسلام بیشکین که چو گردون مرکب دوران او همیشه بزین است…
هرچه فرّ و جاه قدرست ای همایون بارگاه
هرچه فرّ و جاه قدرست ای همایون بارگاه در حریم حضرتت جمع آمد از اقبال شاه در ازل چو نقش نیرنگ تو می زد نقش…
مرا مبَشر اقبال بامداد پگاه
مرا مبَشر اقبال بامداد پگاه نوید عاطفت آورد از آستانه شاه چه گفت ؟ گفت که رویت به کعبه کرم است نیاز عرضه کن و…
سپیده دم که صبا مژده بهار دهد
سپیده دم که صبا مژده بهار دهد دم هوا مدد نافه تتار دهد دل مرا که فراموش کرد عهد وصال نسیم باد صبا بوی زلف…
دلم که در همه عالم غم تو کرده مراد
دلم که در همه عالم غم تو کرده مراد امید ده که ز وصل تو کی رسد به مراد؟ منم که می سپرم سال و…
بگشاد عشق روی تو چون روزگار دست
بگشاد عشق روی تو چون روزگار دست دست غمت ببست مرا استوار دست در پای محنت تو از آن دست می زنم تا برنگیری از…
یک امشبم که خم ابروی تو محراب است
یک امشبم که خم ابروی تو محراب است چرا به گرد من از آب دیده غرقاب است مرا که با تو نشینم گریستن بر چیست…
گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان
گیتی ز فرّ دولت فرمانده جهان ماند به عرصه حرم و روضه جنان بر هر طرف که چشم نهی جلوه ظفر و ز هر جهت…
سر برافراخت بر سپهر برین
سر برافراخت بر سپهر برین مهد میمون پادشاه زمین زبده مکرمت زبیده وقت مریم روزگار و عصمت دین آنک در خانقاه عصمت او درس تشریف…
دل همی خواهد از آن پسته که شکّر گیرد
دل همی خواهد از آن پسته که شکّر گیرد جان طمع دارد از آن لعل که گوهر گیرد پسته تنگ تو از بهر علاج دل…
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد
ایزد چو کارگاه فلک را نگار کرد از کاینات ذات تو را اختیار کرد نی نی هنوز کاف کن از نون خبر نداشت کایزد رسوم…