قصیده هشتاد و ششم در مدح اتسز

شاها ، ز زخم تیغ تو گردون حذر کند در زیر رایت تو ظفر مستقر کند دستت همان دهد که زمین و زمان دهد تیغت…

ادامه مطلب

قصیده نهم در مدح اتسز

چه حیله سازم ؟ کز من گسست یار سلام چه چاره ورزم ؟ کز من برید دوست پیام گرفت دامن من هجر ، نابرآورده هنوز…

ادامه مطلب

قصیده صد و چهارم در مدح اتسز

مظفرا، ملکا، روزگار چاکر تست فلک متابع تست و جهان مسخر تست بلند کردن شرع از رسوم رایت تست خراب کردن شرک از خصال خنجر…

ادامه مطلب

قصیده سیزدهم در مدح اتسز

ای از خزاین کرمت خلق را نصیب در کشف مشکلات جهان رأی تو مصیب از فیض جود تو همه آفاق را نصاب وز نور عدل…

ادامه مطلب

قصیده دهم در مدح اتسز

ای بحقل و عقد تو اسباب دولت را قوام وی بامر و نهی تو احوال ملت را نظام دست مکاران هراس تو فرو بسته ببند…

ادامه مطلب

قصیده پنجاه و هفتم در مدح اتسز

ای خلایق را پناه و ای شرایع را امان خسروان را مقتدایی، خسروی را قهرمان کشور اقبال را چون تو نبوده پادشاه لشکر اسلام را…

ادامه مطلب

قصیده بیست و سوم در مدح اتسز

هدی را ز سر تازه شد روزگاری پدیدد آمد اسلام را کار و بار ی بشاه جهانگیر اتسز ، که گیتی ندید و نبیند چنو…

ادامه مطلب

در مدیحه گوید

ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست هرگز مباد در جاه تو شکست تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست…

ادامه مطلب

در مدح خاقان ارسلان خان کمال الدین ابو القاسم محمود

رایت شرع و ملک منصورست آیت علم عدل مشهورست بخداوند خسروان خاقان که جهانش مطیع و مأمورست ارسلان خان، کمال دین محمود که بدو قصر…

ادامه مطلب

در تغزل و مدح اتسز

ای سهی سرو رهی و قد خرامان ترا سجده برده مه گردون رخ رخشان ترا بندگی کرده عقیق یمن و در عدن شب و روز…

ادامه مطلب

در مدح وزیر ضیاءالدین عراق بن جعفر

ای بر مراد رأی تو ایام رامضا بسته میان بطاعت فرمان تو قضا از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف وز فر تو فزوده وزارت…

ادامه مطلب