قصاید رشید الدین وطواط
قصیده صد و چهارم در مدح اتسز
مظفرا، ملکا، روزگار چاکر تست فلک متابع تست و جهان مسخر تست بلند کردن شرع از رسوم رایت تست خراب کردن شرک از خصال خنجر…
قصیده سیزدهم در مدح اتسز
ای از خزاین کرمت خلق را نصیب در کشف مشکلات جهان رأی تو مصیب از فیض جود تو همه آفاق را نصاب وز نور عدل…
قصیده دهم در مدح اتسز
ای بحقل و عقد تو اسباب دولت را قوام وی بامر و نهی تو احوال ملت را نظام دست مکاران هراس تو فرو بسته ببند…
قصیده پنجاه و هفتم در مدح اتسز
ای خلایق را پناه و ای شرایع را امان خسروان را مقتدایی، خسروی را قهرمان کشور اقبال را چون تو نبوده پادشاه لشکر اسلام را…
قصیده بیست و سوم در مدح اتسز
هدی را ز سر تازه شد روزگاری پدیدد آمد اسلام را کار و بار ی بشاه جهانگیر اتسز ، که گیتی ندید و نبیند چنو…
در مدیحه گوید
ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست هرگز مباد در جاه تو شکست تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست…
در مدح خاقان ارسلان خان کمال الدین ابو القاسم محمود
رایت شرع و ملک منصورست آیت علم عدل مشهورست بخداوند خسروان خاقان که جهانش مطیع و مأمورست ارسلان خان، کمال دین محمود که بدو قصر…
در تغزل و مدح اتسز
ای سهی سرو رهی و قد خرامان ترا سجده برده مه گردون رخ رخشان ترا بندگی کرده عقیق یمن و در عدن شب و روز…
در مدح وزیر ضیاءالدین عراق بن جعفر
ای بر مراد رأی تو ایام رامضا بسته میان بطاعت فرمان تو قضا از جاه تو گرفته سیادت بسی شرف وز فر تو فزوده وزارت…
نیز در مدح ملک اتسز میگوید
زهی از امر و نهی تو نظامی دین دنیا را خهی ! از عقد تو قوامی مجد علیا را ثبات هضم تو داده سکون میدان…
قصیده هفتاد و هفتم در مدح اتسز
نگارینا ، بهر معنی تمامی دل از وصل تو یابد شاد کامی بقامت حسرت سرو بلندی بطلعت غیرت ماه تمامی ثغوزک مثل عقدالدر حسنا و…
قصیده هشتاد و سوم در مدح اتسز
ای آنکه از خصال تو قدر هدی فزود بادا ستوده ، هر که خصال ترا ستود طاعت ترا سزد ، بجهان در ، که چون…
قصیده نزدهم در مدح اتسز
منت خدای را، که باقبال شهریار شد رکن ملک و قاعدهٔ ملت استوار خوارزمشاه عالم عادل ، که در جهان ناورد گشت چرخ چنو هیچ…
قصیده صد و چهاردهم در مدح اتسز
چون بر وزد بچهرهٔ تو ، ای نگار ، باد گردد ز نقش چهرهٔ تو پرنگار باد هستم غلام باد ، که هر صبح دم…
قصیده سی و یکم در مدح اتسز
جهان ظفر پادشا بو المظفر که رایت اسلام ازو شد مظفر سپهدار اسلام ، اتسز ، که نامش بیافزود آرایش مهر و منبر خداوند دین…
قصیده چهلم در مدح اتسز
اعلام چرخ برد بر اطراف آسمان دست ظفر بقوت تیغ خدایگان خورشید خسروان ملک اتسز، که دور چرخ صاحب قران نیاورد چون او بصد قران…
قصیده پنجاهم در مدح اتسز
هست ایام شمس دین نوروز هست بر کامها دلش فیروز روز حاسد ز کین او چون شب شب ناصح ز مهر او چون روز چرخ…
قصیده بیست و ششم در مدح اتسز
ای طلعت تو بر فلک حسن مشتری من مشتریت را بدل و دیده مشتری تو مشتری نه ای ، که ببازار نیکویی صد مشتریست روی…
در مدح وزیر ضیاء الدین عراق بن جعفر
ای آنکه رخت بهار چینست رویم زغم تو پر ز چینست در چین تونه ای، و لیک کویت با روی تو صد هزار چینست در…
در مدح خاقان ارسلان خاقان کما الدین ابوالقاسم محمود و شکر کنیزکان که بوی داده
آفتاب جلال و عالم جود که چنو در جهان نشد موجود خان عادل ، کمال دولت و دین گوهر کان محمدت ، محمود آنکه او…
در ستایش افضل الدین خاقانی
ز دور جنبش این چرخ سیمگون سیما چو سیم و زر شده گیر: اشک ما و چهره ما شود چو سیم و زر اشک این…
در مدح ملک اتسز و حسب حال خود
ای جاه تو فراخته اعلام کبریا صافیست اعتقاد تو از کبر و از ریا در عقد ملک در جلال تو واسطه در چشم فتح گرد…
نیز در مدح اتسز خوارزمشاه
شها ، قدر تو از فلک برترست ستاره جناب ترا چاکرست تویی شاه عالم، و لیکن بعلم نهاد تو خود عالمی دیگرست حسامی تو در…
قصیده هفتاد و هشتم در مدح اتسز
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی بعون تو مسلم شد زهر آفت مسلمانی غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید بچشم اندر ترا جاه…
قصیده هشتاد و دوم در مدح اتسز
تویی ، شها ، که نظیر تو در جهان نبود ز چشم عقل تو را ز فلک نهان نبود زبان بخت بشارت همی دهد هر…
قصیده صد و یکم در مدح اتسز
ای ترا جاه قباد و حشمت افراسیاب پیش تیغ عزم تو منسوخ تیغ آفتاب در کمال تو غلط کردم، که هر فرمان بریت هست با…
قصیده صد و پنجم در مدح اتسز
زهی خلق در لشکر آلای او فلک پست با قدر والای تو زمانه بریده ، جهان دوخته لباس معالی ببالای تو مزین شده گردن و…
قصیده سی و نهم در مدح اتسز
در آمد از غم تو ، ای بخوبی ارزانی بکار من چو سر زلف تو پریشانی کنم بطبع فدای تو دیده و دل و جان…
قصیده چهل و هفتم در مدح اتسز
ای شاه، جهانی شدهای تو ز بدایع در ذات تو موصوف شد اوصاف طبایع حلم تو چو اول شد و لطف تو چو ثانی عزم…
قصیده پنجاه و نهم در مدح اتسز
خلاف یافت زمین و زمان ز دست فتن بپادشاه زمین و بشهریار زمن علاء دولت خوارزمشاه فتنه نشان که شد نهفته در ایام او نشان…
قصیده بیست و پنجم در مدح اتسز
زهی! خطهٔ ملک را شهریار خهی! از تو بنیاد دین استوار چو تن را بجان و چو جان را بعلم بجاه تو اسلام را افتخار…
در مدح مجدالدین علی بن جعفر
زان زلف بیقرار دلم گشت بیقرار زان چشم پر خمار سرم گشت پر خمار سر پر خمار خوش تر و دل بیقرار به زان چشم…
در مدح خاقان کمال الدین محمود خسرو توران
ایا ز غایت خوبی چو یوسف یعقوب سپاه عشق تو شد غالب و دلم مغلوب تویی بمصر نکویی امیر چون یوسف منم بخانهٔ احزان اسیر…
د رمدح شمس الدین ابوالفتح محمد بن علی وزیر
اسباب معالی بکرم کرد مرتب و احساب بزرگی بمنن کرد مهذب پیرایهٔ اسلام ، ابوالفتح محمد آن نزد شهنشاه جهان خاص و مقرب صدری که…
همه در مدح اتسز گویند
ای در نظم گشته از تو فراز در عدل تو بر خلایق باز عالمی را بخدمت تو پناه امتی را بحضرت تو نیاز قدر تو…
نیز در مدح خاقان کمال الدین محمود
کمال دولت و دین صورت شجاعت وجود که شد شجاعت وجود از خصال او موجود پناه دنیا ، خاقان ، که هست در دنیا فریضهٔ…
قصیده هفدهم در مدح اتسز
منت خدای را ، که بتأیید آسمان آمد بمستقر خلافت خدایگان فخر ملوک نصرة دین ، خسوری کزوست هم رامش زمین و هم آرامش زمان…
قصیده نودم در مدح اتسز
لوای دولت و ملت کنون مظفر شد که پادشاه جهان ابوالمظفر شد خدایگان بشر، شاه شیر دل، اتسز که باس او را شیر فلک مسخر…
قصیده صد و یازدهم در مدح اتسز
مایهٔ نصرت ، آفتاب ظفر سایهٔ ایزد ، افتخار بشر شاه غازی، علا، دولت و دین آن مکان جلال و کان ظفر کامگاری، که جز…
قصیده صد و پانزدهم در مدح اتسز
بیاد شاه جهان عالم افتخار گرفت ز بی قرار حسامش جهان قرار گرفت علاء دولت و دین ، اتسز آن جهانگیری که عالم از سر…
قصیده سی و هفتم در مدح اتسز
ای رایت مبارک تو آیت ظفر اقبال را جناب رفیع تو مستقر مر ملک را سداد تو چون جسم را روان مر شرع را رشاد…
قصیده چهل و هشتم در مدح اتسز
شهی که نقش نگین جلال شد نامش همه ملوک زمانه اسیر در دامش خدایگان جهان، شاه شیردل اتسز که شیر چرخ بترسد ز شیر اعلامش…
قصیده پنجاه و سوم در مدح اتسز
بهار باز جهان را همی بیاراید جمال چهرهٔ بستان همی بیفزاید بسان جلوه گران گوش و گردن گیتی بگونه گونه جواهر همی بیاراید سحاب روی…
قصیده اول در مدح شمس الدین وزیر
تا کی از عشق تو کشم خواری؟ تا کی از هجر تو کنم زاری ؟ چند با من جفا کنی آخر ؟ شرم بادت ازین…
در مدح کمالالدین محمود خان
ای بعزم تو فتح را پیوند پست با همت تو چرخ بلند خان عادل تویی و از عدلت هست چون خلد عدن خطبه چند دین…
در مدح خاقان ارسلان خان کمالالدین ابوالقاسم محمد
ای روی تو آفتاب تابان بردی دل و نیست بر تو تاوان تو آفت جانی و جهانی نام تو نهادهاند جانان چون عهد تو پشت…
د رمدح خاقان سلیمان خان
ای در جلال قدر تو گشته چو آسمان وی در جمال صدر تو گشته چو بوستان ارقام طاعت تو بر اشراف روزگار اعلام رفعت تو…
در مدح علاءالدوله اتسز
تا شد دلم بمهر بتان مایل خواب و قرار گشت زمن زایل بیخواب و بیقرار شود لابد هر کو شود بمهر بنان مایل لشکر برفت…
نیز در ستایش شمسالدین وزیر
ای صدر سروران زمانه باتفاق جود تویی نهایت و بر تویی نفاق تو شمسی و ز نور تو حساد محترق آری ستاره را بود از…
قصیده هفتاد و ششم در مدح اتسز
ای صیت دولت تو بعلم علم شده بدخواه دولت تو ندیدم ندم شده تو شاه شرق و غربی وز آثار عدل تو اطراف شرق و…